گاز، تمام خواهد شد

درحال‌حاضر روزانه ٧٠٠ ميليون مترمكعب گاز در كشور توليد مي‌شود كه حدود ٥٠٠ ميليون مترمكعب آن از پارس جنوبي تأمين مي‌شود. عمده گاز توليدي کشور در بخش خانگي مصرف مي‌شود، یعنی در فصل سرما بين ٦٠ تا ٨٠ درصد گاز توليدي در بخش خانگي مصرف مي‌شود. پنج‌سال پيش مصرف گاز كشور حدود ٥٠٠ ميليون مترمكعب در سال بود. مصرف گاز خانگي ايران با رشد عجيب و كم‌نظيري در جهان هر سال رو به افزايش است. در فصل تابستان نيز مصرف گاز بسیار بالاست. حدود ٤٥٠ ميليون مكعب گاز در نيروگاه‌ها برای توليد برق مصرف مي‌شود كه برق توليدي در سيستم سرمايشي به‌ویژه كولرهاي گازي مصرف مي‌شود. بخش زيادي از گاز توليدي به نيروگاه‌هاي حرارتي با بهره‌وري ٣٥ درصد تحويل مي‌شود و اين يعني بخش عمده گاز توليدي در نيروگاه‌ها هدر مي‌رود. چنانچه قيمت گاز تحويلي به نيروگاه‌ها مانند شركت‌هاي پتروشيمي بر پايه قيمت‌هاي جهاني تعيين شود، قيمت تمام‌شده هر كيلووات ساعت بالغ بر ٢٠٠ تومان خواهد شد. وزارت نفت، گاز را به قيمت حدود ١٣٠ تومان بر مترمكعب به نيروگاه‌ها مي‌فروشد، اما به‌سختي قادر است بخشي از قيمت فروش را دريافت كند، چراكه وزارت نيرو، برق را به قيمت اندك به مصرف‌كنندگان خانگي مي‌فروشد و اين چرخه معيوب و پرهزينه مانند گلوله برفي در سرازيري هر سال قطورتر می‌شود. مردم گاز زيادي در خانه‌ها مصرف مي‌كنند؛ چون گاز ارزان است و با گاز ارزان، فرهنگ مصرف‌گرايي و اسراف در سال‌هاي گذشته بين مردم جا افتاده و نهادينه شده است. مردم در اوج سرماي زمستان در خانه‌ها لباس تابستاني مي‌پوشند و دماي خانه‌ها را به حدي افزايش مي‌دهند كه مجبور مي‌شوند پنجره‌ها را براي خنك‌كردن خانه باز كنند؛ درحالي‌كه در كشورهاي توسعه‌يافته و مترقي در مصرف انرژي به صورت جدي صرفه‌جويي مي‌شود.مردم زمستان‌ها در خانه‌ها لباس گرم مي‌پوشند تا ناچار به مصرف انرژی گران نباشند. ملت ما كدام بخش از فرهنگ غربي را آموخته و از آن تقليد مي‌كند؟ ميزان اسراف گاز در فصل سرما حدود ٤٠ درصد است، يعني از حدود ٦٠٠ ميليون مترمكعب گاز مصرفي روزانه حدود ٢٤٠ ميليون مترمكعب آن در خانه‌ها هدر مي‌رود كه ارزش آن در ماه برابر دو هزار ميليارد تومان است. مردم به‌اشتباه تصور مي‌كنند گاز براي هميشه موجود است درحالي‌كه اين توهمي دروغين و خسارت‌بار بيش نيست. توهمي كه ريشه در تصورات غلط رايج در ايران دارد كه برخي بي‌توجه به همه هشدارها آن هم در عصر رسانه و ارتباطات، به منافع ملي و منافع فرزندان  و بازماندگان خودشان در آينده نيز كاملا بي‌تفاوت و كرخت شده‌اند. در پنج تا هفت سال آينده توليد گاز ميدان پارس جنوبي روند نزولي را آغاز خواهد کرد و در ١٢ تا ١٥ سال آينده ميزان توليد ميدان گازي پارس جنوبي ٤٠ تا ٥٠ درصد كاهش خواهد يافت و در ٢٠ سال آينده توليد اين ميدان به حدود ٣٠٠ ميليون مترمكعب در سال خواهد رسيد. دولت و ملت در 10 تا ٢٠ سال آينده با اين واقعيت چگونه مواجه خواهند شد؟ چگونه مي‌توان فرهنگ اسراف و وابستگي به مصرف گاز را كه در سال‌هاي گذشته نشر داده‌ايم، به‌يكباره اصلاح کرد؟ آيا در آن زمان با بحران مواجه نخواهيم شد؟ وزارت نفت براي ايجاد تأخير در افت توليد ميدان گازي پارس جنوبي باید بين ٣٠ تا ٥٠ ميليارد دلار هزينه کند، اما وزارت نفت چنين درآمدي ندارد. درواقع با سپردن بار سنگين تأمين يارانه‌ها به وزارت نفت و ‌پرداخت نشدن مطالبات وزارت نفت از سوي وزارت نيرو و قيمت يارانه‌اي گاز تحويلي به مصارف خانگي و نيروگاه‌ها، تواني براي وزارت نفت براي سرمايه‌گذاري‌هاي ضروري و اساسي كه لازمه استمرار بيشتر توليد و كاهش سرعت افت مخزن است، باقي نمانده است. چنانچه به جاي پرداخت ماهانه حداقل سه‌هزار ميليارد تومان يارانه انرژي، سالانه چند صد ميليارد تومان صرف فرهنگ‌سازي مصرف عاقلانه و منطقي يارانه در مصارف خانگي مي‌شد، اکنون شاهد این شرایط نيستيم. مسابقه ويرانگر ايران و قطر در برداشت سريع از ذخاير ارزشمند ميدان گازي پارس جنوبي درواقع تاراج سرمايه نسل‌هاي آينده است و در تضاد با منافع بلندمدت دو كشور و در راستاي تهيدست‌كردن كشورهاي منطقه و منافع بلندمدت قدرت‌هاي برنامه‌ريز و زياده‌خواه جهاني است. انعقاد تفاهم‌نامه مديريت و برنامه‌ريزي توليد ميدان بزرگ پارس جنوبي ضرورتي فوري و اجتناب‌ناپذير است. چنانچه به چند توصيه علمي و فني گفته شده كم‌توجهي شود، مصرف لجام‌گسيخته و خسارت‌بار گاز در مصارف خانگي و نيروگاه‌ها كنترل نشود و براي كاهش مصرف گاز در كشور برنامه‌ريزي، فرهنگ‌سازي و اصلاحات ساختاري و تغيير الگوهاي مصرف انجام نشود و همچنين تفاهم‌نامه برنامه‌ريزي و مديريت توليد گاز پارس جنوبي بين ايران و قطر منعقد و اجرائي نشود، خوانندگان اين یادداشت در ١٠ سال آينده خسارت‌هاي جبران‌ناپذير و سهمگين اين كم‌توجهي را به‌عينه و با حسرت و اندوه شديد ناظر خواهند بود.