مارشی برای حمله به الیگارشی

شروین طاهری: حتی با استانداردهای اقتدارگرایانه حکومت مرکزی روسیه هم خبر شوکه‌کننده‌ای بود: الیگارش‌ها هم باید باج بدهند!
همان پدرخوانده‌‌های ابرمیلیاردری که خیلی‌ها آنها را ستون‌‌های روسیه نوین تصور می‌کنند، حالا باید قدم به قدم از برج‌های عاج‌شان در گوشه و کنار پهناور‌‌‌‌‌ترین کشور دنیا به زیر آمده و نه فقط از نظر سیاسی، بلکه به لحاظ اقتصادی هم در تیم پدرخوانده  پطربورگی در کانون قدرت مسکو مستحیل شوند؛ در تیم پوتین.
مبتکر طرح دست کردن قانونی در جیب الیگارش‌ها به بهانه چشم‌انداز ملی 2024 نیز کسی نیست جز دستیار و مشاور اقتصادی همین تیم: آندری بلوسوف.
عنوان «دستیار رئیس‌جمهور فدراسیون روسیه» پای این حکم حکومتی دیده می‌شود و مهر و امضای پوتین بالای آن، با پارافی ویژه به خط خود او: «موافقم».


نامه متعلق به 28 جولای یعنی بیش از 2 هفته پیش است اما تازه این هفته بود که با رسانه‌ای شدنش خیلی‌ها را شوکه کرد و میان روس‌ها دست به دست شد. هفته‌ای که در آن روبل پس از ثبات نسبی، سقوطی 10 درصدی در مقابل دلار را آغاز کرده است.
طبق این نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بلوسوف که یکی از مغزهای روسیه محسوب می‌شود، یک منبع نیم تریلیون روبلی برای اجرای «فرمان مه» رئیس‌جمهور یافته است؛ گرفتن پول از صاحبان صنایعی که «ابرسودده» محسوب می‌شوند. «فرمان مه»، فرمانی اجرایی بود که ولادیمیر پوتین روز هفتم ماه مه امسال، ساعاتی پس از ادای سوگند برای آغاز چهارمین دوره ریاست‌جمهوری آن را امضا کرد؛ شامل اهدافی کلیدی که دولت باید در راستای چشم‌انداز توسعه تا سال 2024، یعنی پایان دومین دوره متوالی 6 ساله آقای رئیس‌جمهور محقق کند.
در فهرستی که دستیار رئیس‌جمهور به نامه مزبور الصاق کرده، نام 22 شرکت بزرگ در حوزه‌‌های نفت و گاز، فلزات و شیمیایی به عنوان شرکت‌‌های «ابرسودده» ذکر شده است. آمار و ارقام دقیق سود و درصد مالیات رسمی این شرکت‌ها که مهم‌ترین قلمروهای الیگارش‌ها هستند نیز آمده است. اینها باید به‌خاطر سود سرشار فعالیت‌های‌شان در سال مالی گذشته (2017) مجموعا 513 میلیارد
روبل- معادل 8 میلیارد دلار در زمان نوشتن نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، 7/7 میلیارد در زمان انتشار آن و 35/7 میلیارد دلار در حال حاضر- به خزانه بپردازند. سقوط تدریجی ارزش روبلی باج ویژه کرملین از الیگارش‌ها در مقابل دلار طی 2 هفته اخیر خود گویای یکی از مهم‌ترین انگیزه‌‌های تیم پوتین برای چنین کاری است. تحریم‌‌های غربی علیه فدراسیون روسیه افزایش یافته و سلطه دلار به پیشداری ترامپ در آخرین تقلای خود برای فرار از سقوط در بازارهای جهانی، جنگ اقتصادی بی‌رحمانه‌ای را علیه قطب مقابل آغاز کرده است که این شامل ایران، ترکیه، ونزوئلا و کل آسیای شرقی هم می‌شود. در نتیجه روس‌ها باید کمربندشان را سفت‌‌‌‌‌‌تر کنند.
بلوسوف در فهرست فوق ستون سهم ویژه‌ای را که 8 غول نفتی و گازی روسیه باید جدا از مالیات بپردازند خالی گذاشته، با این توجیه که مالیات رسمی آنها آنقدر سنگین است که دیگر نیازی به پرداخت ویژه نباشد. «گازپروم» ثروتمند‌‌‌‌‌ترین شرکت روس یک‌چهارم کل درآمد 6 هزار میلیارد روبلی‌‌‌‌اش را مالیات می‌دهد و «لوک‌اویل»
15 درصد آن را. اما مالیات شرکت‌‌های نفتی-گازی کوچک‌تر تا یک‌سوم درآمدشان هم بالا می‌رود «تات‌نفت» غول نفتی تاتارستان 27 درصد درآمد ناخالص 681 میلیارد روبلی را به خزانه می‌ریزد و «نواتیک» با 100 میلیارد روبل درآمد کمتر از 34 درصد مالیات می‌دهد. این در حالی است که مثلا  مالیات رسمی «اوراز» فولادساز چندملیتی فعال در روسیه تنها 5 درصد از درآمد 623 میلیاردی‌‌‌‌اش بود که حالا قرار است بیش از 6 برابر شود.
به همین ترتیب دیگر غول‌های حوزه‌‌های فلزات و شیمیایی روسیه که درآمد ناخالص سالانه‌ای بین 100 تا 600 میلیارد روبل دارند تا سال گذشته عمدتا مالیات‌هایی تک‌رقمی می‌پرداخته‌‌اند که طبق طرح بلوسوف تا 9 برابر افزایش پیدا کرده است  به طوری که حالا با حکم باج‌خواهی کرملین، متوسط مالیات این 14 کسب‌وکار بزرگ الیگارش‌ها به 35 درصد و حداکثر به 59 درصد افزایش پیدا کرده است. به عنوان مثال «مچل» کنسرسیوم بزرگ آهنی- زغالی حالا باید به جای 3 درصد،
27 درصد مالیات بدهد. مشهور است که ایگور زیوزین، سهامدار اصلی مچل که با ثروتی 9 میلیارد دلاری به عنوان شانزدهمین فرد ثروتمند جهان در لیست 200 نفری فوربس معرفی شده است رابطه چندان خوبی با تیم پوتین نداشته است.
اما  5/11 میلیارد روبلی که کنسرسیوم او حالا باید به خزانه بریزد، در مقایسه با باج 114 میلیارد روبلی «نورنیکل» بزرگ‌‌‌‌‌ترین تولید‌کننده نیکل جهان قابل مقایسه نیست که باید بیش از یک‌پنجم بار تامین اعتبار زوری دولت برای پیشبرد طرح توسعه «فرمان مه» در سال جاری میلادی را به دوش بکشد.
دیگر باج‌گزاران اصلی این لیست را آلروسا (67 میلیارد روبل)، سیبور (65)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، پولیوس (58) و سورستال (43) تشکیل می‌دهند. آلروسا، بزرگ‌‌‌‌‌ترین تولید‌کننده الماس جهان و کاشف الماس صورتی خارق‌العاده 2017 عملا توسط نهادهای حکومتی اداره می‌شود و کنترل آن در دست پسر سرگئی ایوانف- دبیر سابق شورای امنیت روسیه- است یا سیبور، شرکت بزرگ پتروشیمی تحت کنترل کیریل شامالوف، پسرخوانده پوتین قرار دارد اما سایر شرکت‌ها نام صاحبان الیگارش‌شان را یدک می‌کشند. پولیوس، استخراج‌کننده بزرگ طلا جزو اموال سلیمان ابوسعیدویچ کریموف، مهم‌ترین سرمایه‌دار داغستانی است که حالا جدا از رابطه نزدیکش با مسکو، زیر چتر حمایتی دولت فرانسه هم قرار گرفته است. حتی ولادیمیر پوتانین، الیگارش نزدیک به پوتین که توسط فوربس به عنوان یکی از 10 مرد ثروتمند جهان شناخته می‌شود نیز از قاعده پرداخت باج مستثنا نیست.
بنابراین می‌توان فرمان اخیر کرملین را به مثابه نوعی اصلاحیه موقت بر ساختار مالیاتی در کشوری الیگارش‌پرور مثل روسیه هم برشمرد که فرار مالیاتی در آن بسیار مرسوم است.
مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور روسیه نیز در نامه‌‌‌‌اش تاکید کرده حکم اجرایی اخیر در حقیقت خلأ قانونی برای جذب مالیات از سودهای فوق‌العاده کلان را پر می‌کند؛ سودهایی که مدیون ارتباطات و انحصارات خاص حکومتی است و دریافت‌کنندگان آن باید اینگونه دین خود را به کرملین ادا کنند.
  حاکمیتی در قالب یک ابرشرکت
نشست روز جمعه 17 آگوست کمیسیون وزرای اقتصادی کابینه مدودف در همین مورد به معنای رسمیت بخشیدن به حکم پوتین و بررسی مکانیزم دریافت مالیات‌‌های فوق برنامه نیم تریلیون روبلی مزبور است. 
این دومین ضربه متوالی به قلمروهای وسیع اما پراکنده الیگارش‌‌های روس است که تعدادشان به 90 نفر بالغ می‌شود. یک هفته جلوتر، دولت ایالات متحده چندین تن از آنها را مورد تحریم قرار داده بود که به شکل جالبی چند تن از یاغی‌‌های مخالف پوتین را هم شامل می‌شد.  بلافاصله صدای فعالان لیبرال مورد حمایت الیگارش‌‌های غرب‌نشین درآمد که ترامپ در حال نان قرض دادن به پوتین است.
الیگارش‌ها مدت‌هاست جذابیت‌شان را برای قاطبه جامعه روس از دست داده‌‌‌اند. آنها از دل مناسبات مافیایی و رانتی دهه 1990 میلادی در بلبشوی پس از فروپاشی بیرون آمدند و نماد شلختگی فکری، واگرایی ملی و ضعف ساختاری حاکمیت روس طی 3  سال اخیر بوده‌اند.
در چنین شرایطی با قرار دادن خبر حکم اجرایی پوتین در کنار دیگر تحولات میان روسیه و غرب به تصویری کلی‌‌‌‌‌‌تر می‌رسیم. اینکه رهبران کرملین می‌خواهند به الیگارش‌پروری که خصیصه ذاتی روسیه پسافروپاشی است پایان دهند و این شاید از چیزی فراتر از فانتزی ذهنی آنها برای احیای امپراتوری‌‌های تمرکزگرای قرون گذشته نشأت گرفته باشد.
بویژه وقتی خصیصه‌ها و صفات اصلی بلوسوف، طراح ایده باج‌‌‌گیری از الیگارش‌ها را بدانیم بیشتر به این نتیجه می‌رسیم که چه انگیزه‌‌های بزرگ‌تری ممکن است پشت این حرکت باشد.
در ساختمان قدیمی سنا پشت دیوارهای سرخ‌رنگ کرملین، آندری بلوسوف 59 ساله را با 7 صفت کلی می‌شناسند: شخصیت بارز علمی، مغز متفکر، ایده‌آلیست اقتصادی، پاکدست، الیگارش‌ستیز، پیرو مکتب پطربورگ (حلقه لنینگرادی‌‌های حاکم) و شوروی‌گرا.
او یک نخبه روس به معنای واقعی کلمه است. تنها چهره شاخص کرملین جز پوتین که دانشگاهی‌ها و فرهنگی‌ها با نفرت از او یاد نمی‌کنند. کسی که شاید برای پوتین و حلقه پطربورگی‌‌های اطرافش یاد «آناتولی سابچاک» مرشد درگذشته او را زنده کند. استاد سابق حقوق دانشگاه لنینگراد، مولف نخستین قانون اساسی دموکراتیک روسیه پس از فروپاشی، نخستین شهردار منتخب پطربورگ پس از کمونیسم و کسی که پوتین را وارد دنیای سیاست کرد.
زمانی که دیوارهای آهنین بلوک شرق در اواخر دهه 80 برچیده می‌شد، بلوسوف به عنوان یک دانشجوی نابغه عضو موسسه مرکزی اقتصاد ریاضی اتحاد جماهیر شوروی در زمینه شبیه‌‌سازی سامانه‌‌های هوشمند انسانی- ماشینی تحقیق می‌کرد که شاید اگر به نتیجه می‌رسید، می‌توانست ابرقدرت رو به زوال را از بن‌بست‌‌های انسان‌مدارانه و فناورانه‌‌‌‌اش بیرون آورد.
امروز او تنها چهره شاخص کرملین جز پوتین است که در محافل علمی روسیه با نفرت از او یاد نمی‌شود. پس آیا معجزه‌ای در کرملین رخ داده است؟
پرسش مهم اینجاست: چگونه فردی اصول‌گرا با خصوصیات بلوسوف از آخرین نسل نخبگان شوروی در آشفته‌بازار سیاست روسیه در دهه‌‌های اخیر که جولانگاه الیگارش‌ها، دزدها، جاسوس‌ها و لیبرال‌های مورد حمایت غرب بوده است، سلسله‌مراتب قدرت را رو به بالا طی کرده و پس از وزارت توسعه اقتصادی، در مقام حساس دستیار پوتین قرار می‌گیرد؟ چگونه در یک کشور کاپیتالیستی با اقتصاد لیبرالی، یک اقتصاددان ایده‌آلیست به چنان جایگاهی می‌رسد که از رئیس‌جمهور برای برخورد با الیگارش‌ها تاییدیه می‌گیرد.
چنین پدیده‌ای فقط در صورت حمایت پنهان و آشکارای هسته قدرتمداران اصلی روسیه در پشت دیوارهای کرملین، اتاق‌‌های فرماندهی ارتش سابقا سرخ و چه بسا در شورای پدرسالاران کلیسای ارتدوکس امکان وقوع می‌یابد. تیمی که پوتین یکی از آنها و در حقیقت ویترین آنهاست، هر چند برخی شواهد وجود دارد که سایرین هم در حال بیرون آمدن از سایه هستند.
طرح جاه‌طلبانه بلوسوف نمایه‌ای است از آرمانی که حامیان اصلی‌‌‌‌اش که حتی احتمال نخست‌وزیری او به جای مدودف را مطرح می‌کنند در سر می‌پرورانند. آنها که نخبگانی به‌جا مانده از آخرین روزهای شوروی هستند بعید نیست بخواهند رویایی را که در جوانی‌شان بر باد رفت در پیرانه‌سری محقق کنند؛ ایجاد هسته یک حاکمیت مرکزی مقتدر دیگر به سبک پولیت بورو و به یادگار گذاشتن آن برای نسل بعد.
مارش حمله به الیگارشی در همین راستا از فراز دیوارهای کرملین به صدا درآمده است. چشم‌انداز تیم پوتین از آغاز برخورد با الیگارش‌‌های ریز‌‌‌‌‌‌تر می‌تواند آماده کردن فضا برای گرفتن یقه‌درشت‌تر‌ها باشد. شاید برای همین فعلا در طرح باج‌‌‌گیری سراغ نفت و گازی‌ها نرفته‌‌‌اند. در دنیایی بی‌مرز که ساختارهای انتفاعی شراکتی و اتحادیه‌ای در حال به چالش کشیدن ساختارهای ملی و رسمی حکومتی هستند، پوتین و همراهانش در تلاشند مجموعه‌ای پراکنده و بی‌هدف از شرکت‌ها و کنسرسیوم‌‌های بزرگ را که هر یک قلمرو یک یا چند الیگارش خودخواه یا خودسر هستند، به منظومه‌ای واحد در قالب یک ابرشرکت عظیم تبدیل کنند. پوتین در نخستین سال‌های ریاست‌جمهوری‌‌‌‌اش روسیه را با منکوب و محدود کردن 7 الیگارش اصلی مافیای یهودی- اسرائیلی که از منجلاب روسیه یلتسین ماهی می‌گرفتند، نجات داد. او از سال 2000 به این سو مبدع روندی بود که مافیاها و اشرار محلی تبدیل به مبصرهای خوب همکار حاکمیت یعنی مشاوران و فرمانداران و استانداران شدند. حال بعید نیست در آخرین سال‌های ریاست جمهوری‌‌‌‌‌اش، ابرسرمایه‌داران را با اعمال محدودیت‌‌های شدید به مدیران و مشاوران صنعتی تقلیل داده و نسل الیگارش‌ها را منقرض کند.