روزنامه اعتماد
1397/05/25
رسانههاي رسمي منفعل عمل كردند
امين شولسيرجانياز يك هفته پيش و همزمان با امضاي كنوانسيون رژيم حقوقي درياي خزر بحثي در ميان كاربران ايراني شبكههاي اجتماعي شكل گرفت كه تا همين امروز هم ادامه دارد. عمده محتواي توليدشده از سوي كاربران ناظر به اين مساله بود كه ايران سهم تاريخياش از درياي خزر را وانهاده و حتي گفته شد كه «تركمانچاي ديگري اتفاق افتاده است.» حالا فارغ از اينكه اساسا بسياري از اين كاربران نه متن تركمانچاي را خوانده بودند و نه متن توافق خزر را. شكلگيري اين مخالفتها كه با دست گذاشتن بر احساسات ايراندوستانه و متنهاي عاطفي همراه بود، توضيحات حقوقدان برجستهاي مانند «جمشيد ممتاز» كه عضو تيم مذاكرهكننده ايراني بود هم در ميان اين سر و صداها گم شد. با عباس تقيزاده، دكتراي علوم ارتباطات اجتماعي و پژوهشگر سواد رسانهاي درباره شكلگيري اين موجها در شبكههاي اجتماعي گفتوگو كردهايم. تقيزاده معتقد است انفعال رسانههاي رسمي در اطلاعرساني بهموقع موجب ميشود كه جريان خبري از دست اين رسانهها خارج شود و در اختيار كاربران شبكههاي اجتماعي يا رسانههاي خارج از كشور قرار بگيرد. او توصيه ميكند رسانههاي داخل كشور خصوصا صداوسيما در شيوه اطلاعرسانيشان تجديدنظر كنند.
انتشار اخبار كنوانسيون رژيم حقوقي درياي خزر در روزهاي گذشته با واكنش منفي كاربران شبكههاي اجتماعي همراه شد. عمده مطالب منتشر شده در شبكههاي اجتماعي مبتني بر اين ادعا بود كه ايران سهم تاريخياش از درياي خزر را از دست داده و منافع ملي لطمه ديده است. توضيحات حقوقدانان مستقل و اعضاي تيم مذاكرهكننده ايران اما نشان داد كه اين ادعا صحت ندارد. اما اين توضيحات هم چندان موثر نبود و مطالب مجهول و اخبار دستكاري شده همچنان در ميان كاربران دست به دست ميشود. از منظر مفاهيم «سواد رسانهاي» اين اتفاق چگونه قابل تحليل است؟
يكي از اصول سواد رسانهاي اين است كه كاربر بداند معمولا آنچه به عنوان محتوا در شبكههاي اجتماعي منتشر ميشود از نظر اصالت و اعتبار در سطح بالايي قرار ندارد و بايد منبع آن محتوا را از چند مرجع بررسي كند. مثلا به طور ويژه از خبرگزاريهاي معتبر اين خبرها را پيگيري كند و نه حتي از يك خبرگزاري بلكه از چند خبرگزاري و روزنامه با سياستهاي مختلف رسانهاي اين كنترل بايد صورت گيرد. مثلا در مورد كنوانسيون رژيم حقوقي درياي خزر كه ميان چند دولت امضا ميشود ما بايد به بيانيههاي وزارت خارجه كشورمان رجوع كنيم. در صورت ترديد ميتوانيم بيانيههاي ساير كشورها را هم بخوانيم. به اين دليل ساده كه در اين موضوع وزارت خارجه مرجع رسمي است. در اين مورد ميتوان به متن توافق هم رجوع كرد كه خوشبختانه ديدم خبرگزاريهايي مانند ايرنا آن را به طور كامل منتشر كردهاند.
البته انتشار متن توافق و حتي توضيحات برخي حقوقدانان با واكنشهاي منفي روبهرو شد و يك فضاي حماسي و احساسي شكل گرفت به طوري كه انگار حقوق ايران از دست رفته و وظيفه ميهني هر فردي است كه در اين باره اعتراض كند. اين فضاي حاصل چيست؟
به اين دليل كه بعد از شكلگيري موج انتقادهاي كاربران اين توضيحات ارايه شد. اين نوع اطلاعرساني تدافعي است و اين تكذيبها معمولا اثرگذاري بالايي ندارد. از آنجا كه در شبكههاي اجتماعي خبرها به طور ناقص منتشر ميشوند و به دليل اينكه دروازهباني و سردبيري مانند رسانههاي اصلي وجود ندارد، در نتيجه همراه با «خبر»، «نظر» هم منتشر ميشود. علاوه بر اين حتي افراد ديدگاههاي شخصيشان را به خبر اضافه ميكنند و معجوني را تحويل كاربر ميدهند كه با خبر اصلي فاصله دارد. در توليد محتواي اين مطالب معمولا از واژههاي احساسي و عاطفي كه خواننده را تحريك ميكند استفاده ميكنند. وقتي كه شما به عنوان كاربر به لحاظ عاطفي با آن پيام همراه شويد بر پردازش عقلاني پيام اثر منفي ميگذارد.
شما ميگوييد يكي از مهارتهاي سواد رسانهاي اين است كه شهروندان اعتبار خبرها را از مراجع معتبر مانند رسانههاي رسمي كنترل كنند. دو نكته وجود دارد؛ يكي اينكه آيا رسانههاي رسمي اشتباه نميكنند؟
حتما رسانههاي رسمي هم اشتباه دارند و گاهي دنبالهروي شبكههاي اجتماعي ميشوند. خصوصا اينكه اخيرا ديدهام برخي رسانههاي معتبر تحتتاثير شبكههاي اجتماعي براي اينكه در فرآيند خبررساني سرعت انتشار را از دست ندهند دچار شتابزدگي ميشوند و براي اعتبارسنجي محتوا وقت نميگذارند. وقتي مطلبي از رسانههاي اجتماعي وارد رسانههاي رسمي ميشود، اعتبار خبر چند برابر هم ميشود. مثلا در همين ماجراي خزر وقتي يك رسانه بينالمللي دربارهاش حرف ميزند خب مخاطب هم اعتمادش چند برابر ميشود. اعتبار موضوع به صورت جهشي افزايش مييابد. در نتيجه كاربر به اين رسانهها استناد ميكند و اين تاييدي است بر مطلبي كه قبلا خوانده است. در واقع مخاطب اقناع ميشود و به يقين ميرسد.
مثال خوبي زديد. در ماجراي كنوانسيون خزر شبكه فارسيزبان بيبيسي با دعوت از يك كارشناس روس او را يكي از كارشناسان حاضر در مذاكرههاي خزر معرفي كرد. اين كارشناس در صحبتهايش به صراحت از كوتاه آمدن ايران در برابر حقوقش در درياي خزر صحبت كرد. يعني آنچه در شبكههاي اجتماعي در جريان بود را تاييد كرد. بعدا مشخص شد كه اساسا اين كارشناس در مذاكرهها حضور نداشته و اين ادعا دروغ از آب درآمد. اما تكذيب اين موضوع ديگر خيلي اثربخش نبود.
بله رسانههاي حرفهاي هم دچار خطا ميشوند. حالا ميتواند اين خطا سهوي باشد يا دلايل ديگري داشته باشد. اما ما بايد اين سوال را از خودمان بپرسيم كه چرا مخاطبان به رسانههاي داخلي رجوع نميكنند؟ يعني ما چگونه عمل كردهايم كه مخاطبان به سمت رسانههايي ميروند كه به هر حال گرايش سياسي و ديدگاهشان روشن است. دليل اين گرايش به انفعال رسانهاي ما در داخل كشور مربوط است. مخاطب ما اگر ببيند آنچه نياز دارد در رسانه داخلي نميبيند ميرود سراغ رسانههاي ديگر. اگر رسانههاي ديگر توانستهاند مخاطب ما را به سمت خودشان جلب كنند بخشي از اين موفقيت متوجه رفتار حرفهايشان است. ما در كشور در برخي زمينهها با خلأ اطلاعرساني و در برخي زمينهها با كمبود اطلاعرساني روبهرو هستيم. رسانههاي خارج از كشور به روزنامهنگاري عينيتگرا نزديك ميشوند و به گونهاي عمل ميكنند كه انگار دارند به مسووليت اجتماعيشان عمل ميكنند. دقيق خبر ميدهند اما تحليل را هم به آن ميافزايند. سعي ميكنند نظرات مختلف را منعكس كنند اما مخاطب هدايت ميشود به سمتي كه رسانه تمايل دارد. اما مثلا در صدا و سيماي ما رويكرد طوري است كه رويدادها يا رد ميشوند يا تاييد.
از منظر اجتماعي به نظر ميرسد كه گاهي كاربران نارضايتيهايشان از ديگر مشكلات را هم در قالب انتشار اين مخالفتها نشان ميدهند. چقدر اين تحليل را قبول داريد؟
اخبار جعلي كه شامل شايعات هم ميشود، تا زماني كه بستر اجتماعيشان فراهم نباشد گسترش پيدا نميكنند. در مورد ماجراي خزر مثلا بدبيني تاريخي مردم ما به روسها يكي از اين زمينههاست. يك دليل ديگر اين بوده كه ظرف چند سال گذشته دايما گفته شده قرار است سهم ايران از درياي خزر كم شود و به ديگر كشورها داده شود. گزارهاي در ذهن مخاطبان شكل گرفته بوده كه هيچگاه نه تاييد شده و نه تكذيب. ابهام يكي از عوامل گسترش اخبار جعلي ميشود. در عين حال برخي نارضايتيهاي اقتصادي و اجتماعي موجب ميشود كاربران از انتشار چنين شايعاتي استقبال كنند تا از اين طريق سيستم را ناكارآمد نشان دهند. در واقع مساله روانشناسي اجتماعي در اين موارد بسيار پررنگ است.
از طرف ديگر رسانههاي ما جريانساز نيستند. خيلي وقتها تيم مذاكرهكننده ما ميرود مذاكره ميكند. اما منبع اوليه خير يك رسانه خارجي است. رسانههاي ما در توليد و انتشار اخبار اوليه اين مذاكرهها كجا هستند؟ يا مثلا درباره اعلام سياستهاي دولت در حوزه ارز هم ميبينيم وقتي شبكههاي اجتماعي پر از شايعات ميشود تازه سخنگوي دولت يا رييس كل بانك مركزي تصميمهاي دولت را اعلام ميكنند. وقتي منابع رسمي در جريان اطلاعرساني كنند مردم چون تشنه اطلاعات هستند از منابع غيررسمي خودشان را سيراب ميكنند. نكته ديگر درباره شبكههاي اجتماعي اين است كه ميتوانند در كوتاهمدت موجهاي كوتاه ايجاد كنند. اين موجها منجر ميشود كه در كوتاهمدت يك گفتمان شكل بگيرد كه گستره وسيعي را هم در بر ميگيرد. به همين دليل ميگويم كه بايد قبل از شكلگيري اين موجهاي مخرب جريان خبررساني در اختيار رسانههاي معتبر قرار گيرد. اين اطلاعرساني بايد به شيوههاي مختلف انجام شود.
در چنين شرايطي رسانههاي رسمي ما بايد چه سياست خبري را در پيش بگيرند. مثلا در مورد كنوانسيون خزر چه اشتباهاتي رخ داد كه كار به اين جا رسيد؟
وقتي قرار است كنوانسيوني مثل رژيم حقوقي درياي خزر را امضا كنيم بايد قبل از شكلگيري توافق و همزمان با مذاكرات جريان اطلاعرساني وجود داشته باشد. اتفاق اخير نشان داد كه ما فقط به نقطه پاياني رويدادها توجه ميكنيم در حالي كه بايد فرآيندها را به مخاطب توضيح دهيم. متنهاي حقوقي متنهايي هستند كه تحليلشان براي مردم كار راحتي نيست. سادهسازي اين مفاهيم بدون آنكه در نتيجهگيري از متن مخاطب گمراه نشود، كار رسانههاست. اينها خيليهايش بايد از قبل انجام ميشد.
سایر اخبار این روزنامه
غرور و تعصب
رسانههاي رسمي منفعل عمل كردند
زير بار درخواست وزرا براي رفعفيلتر نميروم
كرباسچي به يك سال حبس تعزيري محكوم شد
آنها كه ميخواهند دولت كنار رود
بيش ازآنكه سياسي باشم ادبياتي هستم
سرمايه اجتماعي اردوغان
چرا پل را خراب كرديد؟
نظام حقوقي حاكم بر خزر
اهميت ناآرامیهاي كنوني
ملاحظات تريبونهاي رسمي
ما بيرون زمان ايستادهايم
سرمايههاي سرگردان
بانوي آموزش و صلح