هزار راه نرفته در گردشگری

گردشگری متشکل از حوزه‌هایی است که برای جلب توجه گردشگران بین‌المللی به مقاصد گردشگری، باید عناصر هویتی، تاریخی، تمدنی، طبیعی و حتی توانمندی در سایر صنایع روز را یکجا به خدمت بگیرد واين مهم‌ترين وجه تمايز صنعت گردشگري با ديگر صنايع كشور است. حال با توجه به نکات‌بالا در مي‌یابیم که ایران عزیز ما در تمامي عناصر پیش گفته از ظرفیت‌ها و جاذبه‌های بی بدیلی برای جذب گردشگران بین‌المللی و شهروندان جهانی با هر نوع سلیقه‌ای برخوردار است.اما چه موانعی باعث شده داستان عدم توسعه یافتگی گردشگری ایران آنقدر غم‌انگیز شود که اقتصاد هجدهم جهان سالانه پذیرای کمتر از نیم‌درصد توریست بین‌المللی باشد.چرا در کشوری که بیش از 80 میلیون نفر زندگی می‌کنند حتی در گردشگری داخلی که هیچ ربطی به سیاست خارجی و ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر کشور ندارد، در توسعه زیرساخت‌ها و توزیع عادلانه سفر در زمان و مکان عاجز هستیم و جوامع محلی به رغم دارا بودن عناصر تمدنی و طبیعی ارزشمند از مزیت‌های این صنعت پاک برخوردار نمی‌شوند.داستان از هزار و یک مسیر و راه نرفته ای حکایت می کند که هرگز به آن اذعان نداشته و خواسته یا ناخواسته قواعد ناعادلانه ای بر فرآیند کسب و کار و فعالیت‌های اقتصادی این صنعت تلنبار کرده‌ایم.در مانیفست، سیاست‌گذاری و برنامه‌های حاکم بر سازمان گردشگری کشور‌های موفق بی آنکه چندان کار و تمرکزی بر سیاست داشته باشند، در حال اجرای برنامه های تخصصی خود هستند، به‌طوری‌که در زمان ایجاد بحران‌های سیاسی نیز از کمترین تاثیرپذیری در تبادلات گردشگری برخوردار می‌شوند. در ایران متولیان گردشگری آنقدر در چنبره ایدئولوژی مسلط و تحولات و اتفاقات سیاسی گرفتار شده‌اند که انگار خود باورشان شده امکان اثرگذاری برنامه ها و اقدامات‌شان در پایین‌ترین سطح ممکن است و به ناچار باید پذیرفت که هیچ راهی برای برون رفت از وضع موجود برای ارتقاي جایگاه صنعت گردشگری وجود ندارد مگر اینکه در بستر زمان ایدئولوژی مسلط استحاله شده و سیاست خارجی و داخلی ما دچار دگرگونی بنیادین شود.