جهانبخش محبی نیا حق ملت

یکی از عناوین برجسته در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حقوق ملت است که بیش از چهل اصل را در بر می گیرد. در حال حاضر نیز دولت معاصر در نظام جهانی ، وجه مشروعیت اش را بر اساس اراده و خواسته مردم قرار داده است. در اندیشه سیاسی اسلام نیز توافق بر مبنای قرارداد عمومی، موضوعی است که با گذشت زمان قوت بیشتری می یابد و هیچگاه از آن به معنای عدول از قواعد الهی تعبیر نمی شود. در واقع شاکله جمهوری اسلامی بر مبنای قراردادی است که اصول بنیانی، صورت بندی و ماهیت آن در قانون اساسی متجلی است و هر گونه تخطی از آن تا زمانی که مورد اصلاح مردم واقع نشده است گناه، تخلف و سرقت به حساب می‏آید.
عده ای با توسل به مغلطه و نگاه سوفسطایی متون آسمانی را در مبانیت با اراده عمومی می دانند و خویشتن را انحصاری، کفیل خلق می خوانند و انذار حضرت حق در خصوص اکثریت را مبنای حذف خلق از دایره تصمیم می پندارند.
در صورتی که بر فرض محال اگر اکثریت مردم را از فهم و تعقل عاجز بدانیم آنگاه توافق و رضایت اکثریت معطوف به حکومت را هم باید غلط، غیر قابل دفاع و نامشروع پنداشت. حقوق ملت به همان میزان که در قانون اساسی، فلسفه و اندیشه سیاسی و روایات مورد تاکید است ضرورت دارد بر زبان مسئولان کشور، مطبوعات و صدا و سیما جاری گردد تا نهادینه شود.
متاسفانه این امر تا حدی زیاد مغفول مانده است. در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بویژه در این اواخر به امر به معروف و نهی از منکر که حق همگانی است، آزادی بیان و انتقاد بها داده نمی شود. بسیاری از مسئولین کشور از توجه به حق ملت امتناع می‏ورزند. قاعده تعادل بر توازن استوار است به همان میزان که حکومت مردم را مورد عتاب، نصیحت و خیر خواهی قرار می دهد باید از سوی مردم پیشنهاد، پند و انتقاد دریافت کند تا حاکمیت به خوی مونولوگ عادت نکند و خلاف اراده عمومی و خواست باریتعالی تک روی و خود سری پیشه ننماید.


در گفتار هفته قبل که بنا حق مورد تخطئه رفقایی از جریده کیهان قرار گرفت واژه هایی چون وقیحانه را در خدمت گرفتند. به عیان اظهار شد انقلاب اسلامی و رویکرد دینی در حوزه سیاست عملی فرصتی طلایی برای دفع استبداد و خلق حریت و آزادگی برای مردم ایجاد کرد. آن شوک یک واقعه بود کما اینکه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رویدادی برای نفی الحاد و فرصتی برای ایجاد نگاه‏های معطوف به خدا بود . اما کم کاری معلمان تفکر دینی خلاء موجود را برای کاشت و برداشت اندیشه های جهانی، منطقه ای و محلی پر نکرد و بشر ارابه سیاست را قضا و قدری پیش راند و متاسفانه نیمی از جهانی که از اندیشه غیر توحیدی و کفر آزاد شده بود در بیابان وحشت بر سر سه راهی گیج، مات و مبهوت ماند.
آنچه مسلم است اگر طبع سرکش انسان با انتقاد مهار نشود جامعه به تعادل نمی رسد و انسان و حکومت در دام استبداد و الحاد گرفتار می شود. همانطوری که فساد کمین دیگری است که از رهایی بی قاعده و لیبرالیسم فرهنگی جان می گیرد و اصلاح امور را اژدها وار می بلعد. لیبرالیسم بستری است برای پهن شدن هر گزندی که از راه می‏رسد. در جمهوری اسلامی به بهانه فرو رفتن در منجلاب اباحه‏گری، کفر والحاد هیچکس حق ندارد دروازه تفکر، تحقیق و فهم آزاد را به گروگان بگیرد و پرچم استقلال بلند کند. در اصل نهم قانون اساسی با صراحت آمده است:
در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروهی یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد بنام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.
توحید هیچگاه با استبداد، خودبینی، خودرایی، کفر و فساد میانه ای نداشته است و هرگاه پیامبری مبعوث شده است بزرگترین مانع بر سر راه انسان را طاغوت تشخیص داده است. طاغوت ها دیوارهای بلند و موانع بزرگی بوده اند که راه بر تنفس بسته اند تا انسان به خدا نرسد آنها را باید فرو ریخت.