علیرضا بهشتی: پاشیدن بذرناامیدی راحت است باید راه‌حل داد

عصر ایران: دکتر علیرضا بهشتی فرزند شهیدبهشتی و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس از شرایط موجود و آینده کشور سخن می‌گوید که درادامه بخش‌هایی از این گفت‌و‌گو را می‌خوانید:
*تلاش برای بقا هیچ گاه با توسعه همراه نیست. تلاش برای بقا جامعه را به طرفی حرکت می‌دهد که شما به هر وسیله و ابزاری برای هدف خود استفاده می‌کنید. شاید راه حلش این باشد که برای مردم مشخص شود که توان کارگزاران چه حد است. باید طی این سال‌ها مشخص شود که توان کارگزاران ما چه حد بوده است.
* اگر ما براین باور باشیم که از بیرون کشور و بیرون از این دنیا کسی یا چیزی به داد ما برسد، خود را فریب داده ایم.
*هر ساختاری که نُو شوندگی را از خود سلب کند باید منتظر زوال و ازکارافتادگی باشد. در چند سال اولیه انقلاب خیلی از این مسائل طبیعی بود. انقلابیون آمادگی مدیریتی نداشتند. چرا که تا پیش از آن حزبی وجود نداشت که آنها در آنجا تربیت شوند. خلاهای مدیریتی که وجود داشت معمولا توسط افرادی پر می‌شد که غالباً دلسوز بودند. باسواد هم بودند اما تجربه مدیریتی در سطح کلان نداشتند. این سبک مدیریت حداکثر برای سال‌های اول انقلاب قابل پذیرش است. باید در آن سال‌ها پایه نوشوندگی در ساختار مدیریت را ایجاد می‌کردند، بدون اینکه مردم هزینه دهند.


*باید جوان‌هایی روی کار بیایند که صورت مسئله‌های جدید را می‌فهمند و با ابزارهای جدید آشنایی دارند و دارای ایدهای نو برای حل مشکلات هستند.
*ماجراهای انتخابات را ببینید، مردم به "سیاه لشگر ما" تبدیل شده‌اند. فرقی هم نمی‌کند که ما حزبی یا جناحی عمل می‌کنیم. تصور ما این است که تا آنجایی که می‌توانیم باید مردم را تحریک کنیم تا احساساتشان را تهییج کنیم. درصورتی که هریک از این افرادی که پای صندوق می‌آیند برای خودشان شخصیت و فکر مستقلی دارند. این‌ها انسان هستند نه یک عدد که ما اینها را باهم جمع بکنیم. بعد از این مرحله هم خود به خود آنها را به حال خود رها و با آنها خداحافظی می‌کنیم تا ایستگاه بعدی انتخابات. نه به وعده‌ها کاری داریم، نه قرار است کاری برای آنها انجام دهیم و نه حتی از آنها مشارکت می‌خواهیم و نه از آنها نظرشان را می‌خواهیم. ما صرفا کار خودمان را انجام می‌دهیم. در اتاق‌های دربسته تصمیمات را می‌گیریم و ابلاغ می‌کنیم.
*ما با این رفتارهای یکسان‌سازانه خودمان عملا نفاق را در جامعه تزریق کردیم. یعنی من یاد می‌گیرم که در خانه یک جور باشم، در پارک یک جور باشم، در خارج از کشور یک جور باشم و... برای اینکه شما اجازه نمی‌دهید این خانم یا آقا آنطور که خودش هست، در محل کارش حاضر شود . یک وقتی ما قواعد کلی را به عنوان نظم کاری مشخص می‌کنیم این امری درست و منطقی است، اما ما با هویت افراد درگیر شده‌ایم.
*باید نگران بود که چرا برخی افراد پیاده شده‌اند یا آنها را پیاده کرده‌ایم. درحالی که افراد بیشتری باید سوار این قطار می‌شدند حالا ما خوشحالیم برخی از این قطار پیاده شده‌اند. آخرش چه می‌شود قطار خالی با لوکوموتیوران به چه کاری می‌آید.
*خیلی‌ها به مردم و شعورشان اعتماد ندارند. اختلاف سلیقه‌ها همیشه بوده و هست. این اختلاف عقیده‌ها باید در درون احزاب شکل بگیرد و هر حزبی باید نماینده یک گفتمانی باشد.
*شما آگاهی‌سازی‌ها را درمورد موضوع انجام دهید و بعد به انتخاب مردم بگذارید نهایتش این است که یک رفراندوم برگزار کنید. آیا این رفراندوم هزینه‌ای برای کشور دارد. اگر این رفراندوم‌ها مشکل آفرین بود، حکومت سوئیس الان باید از هم می‌پاشید. ما این سازوکارهای منطقی را گاهی نیاز داریم ولی سعی می‌کنیم با جوسازی‌ها، جنگ روانی راه بیندازیم و از راه انحرافی دنبال خواسته خود باشیم . این‌ها نشانه این است که ما واقعا قاعده بازی را بلد نیستیم.
*هیچ اشکالی ندارد که اگر کسی راه اشتباهی رفته است از مسیر اشتباه بازگردد. اما مشکل کار ما این است که خیال می‌کنیم اگر بگوییم یا بپذیریم که اشتباه کردیم، موجب شکست ما خواهد شد، یا مایه آبروریزی نظام خواهد شد! این باورها غلط است.
* آینده دست خود ماست که چطور می‌تواند باشد. اگر بخواهیم به همین منوالی که حرکت می‌کنیم، پیش برویم من آینده خوبی را نمی‌بینم. اینکه چه اتفاقی می‌افتد و چطور می‌شود، هیچ کس نمی‌تواند به طور قطعی بگوید. اما حدس و گمان‌هایی که وجود دارد جالب و مورد پذیرش نیست.
* هنوز دیر نشده و بهترین کار برای ما این است که هرکس به جای خودش بازگردد و مردم احساس کنند مملکت مال آنهاست و اگر تلاش کنند و فضا برای حضورشان فراهم باشد بتوانند امورات بر زمین مانده را سامان دهند.
*اینکه نیروهای زبده و معمولی ما از کشور خارج شوند، نفعی برای کشور و حتی خود آنها نخواهد داشت. قرار نیست ما افراد را ناامید کنیم چون پاشیدن بذر ناامیدی در جامعه کار سختی نیست و جماعت ناامید را هر بلایی می‌توان سرش آورد. اما باید مشکلات را دید، راه‌حل‌های کارشناسی را پذیرفت.