احياي اميد؛ چگونه؟

آقاي روحاني و ديگر مسوولان دولت نكاتي را در روزهاي گذشته درباره افزايش يا كاهش نرخ ارز و تورم گفتند كه حداقل بخشي از آن صحيح است. اين نكته درست است كه در سال 1392 بلافاصله پس از روي كار آمدن دولت، حتي بدون اينكه اقدامي جدي صورت دهند نرخ ارز و تورم شروع به كاهش نمود. در حقيقت اين كاهش ناشي از اميدي بود كه به شعار دولت يعني دولت تدبير و اميد بسته بودند. از سوي ديگر آنان الان هم مي‌گويند كه كار خاصي نكرده‌اند كه مستوجب افزايش قيمت ارز شود و چه بسا شاخص‌هاي اقتصادي در اين 5 سال رو به بهبود بوده است، پس چرا نرخ ارز و تورم افزايشي شده است؟ حداقل بخشي از پاسخ درست است كه همان نااميدي است. بنابراين اگر اميد دوباره زنده شود، يقين بايد داشت كه اين روند افزايشي كنترل و چه بسا برعكس خواهد شد، به طوري كه به روز 4 نوامبر هم كه نزديك شويم هيچ اثري منفي بر فضاي عمومي و اقتصادي كشور نخواهد گذاشت. بنابراين بايد كوشيد كه اميد را در دل مردم زنده كرد. همان‌گونه كه تصويري از دولت در سال 1392 داده شد، چنين اميدي را ايجاد كرد. اميدي كه سال گذشته و با معرفي كابينه جديد زايل شد. تفاوت عمده ميان منتقدان و دولت در اين است كه دولت و آقاي روحاني مي‌خواهند اميد را به نام خود ثبت كنند و نان آن را بخورند، ولي نااميدي را به نام رسانه‌ها و ديگران مي‌اندازند و نمي‌خواهند چوب نااميدي را بخورند. اين برخورد دوگانه است. اگر اميد محصول شماست، نااميدي نيز محصول شماست و برعكس. البته مي‌توان گفت كه اميد و نااميدي محصول مشترك دو طرف است ولي هر دو طرف يا حداقل نقش طرف دولت، شرط لازم آن است. دولت و آقاي روحاني بايد ريشه اين نااميدي را در دولت پيدا كند. به طور مشخص اكنون كه قصد معرفي چند وزير را دارند، بهترين فرصت براي بازسازي اين اميد است.
آزمون معرفي وزرا به چه معناست؟ اين بهترين فرصت براي آقاي روحاني است كه نشان دهد نمي‌خواهد مسير گذشته ادامه يابد. مردم چرا در سال 1392 اميدوار شدند؟ چون يقين داشتند كه مسير گذشته تغيير خواهد كرد. الان هم كه نااميد هستند بايد اين آرزو را به يقين و دستاورد قطعي تبديل كرد. اين تنها فرصتي است كه پيش روي دولت و آقاي روحاني براي احياي اميد در جامعه در روزهاي آينده وجود دارد. به طور قطع مي‌دانيم كه آقاي روحاني اگر بخواهد تغييراتي در كابينه ايجاد كند كه منشأ اميد شود با مشكلاتي مواجه است. اولين مشكل شخص خودش است، آقاي روحاني بايد بپذيرد كه بايد با دايره وسيع‌تري از افراد كه استقلال فكري و رفتاري دارند، همكاري كند. بايد به نيروهاي ديگر اعتماد كرد. به ‌ويژه نيروهايي كه وابستگي‌هاي فرقه‌اي ندارند و اتفاقا سفارشنامه‌هاي سياسي كمتري در رزومه خود دارند. اين كوچك‌ترين مانع است. مانع بزرگ‌تر، مشكل در پذيرش كل ساختار سياسي از حضور اين نيروها است. به نظرم آقاي روحاني اگر شرط احياي اميد را چنين تحولي مي‌داند، حتما به هر قيمتي شده سعي در جذب موافقت كند. ممكن نيست مديريت موجود با اين دايره بسته كه هر روز هم محدودتر و تنگ‌تر مي‌شود، بتواند گامي موثر به پيش بردارد و ممكن نيست كه مردم با اين نيروهاي تكراري و عموما ناكارآمد كه هرچه در چنته داشته‌اند بيرون ريخته‌اند، به آينده اميدوار شوند. سخت‌ترين مانع پذيرش همين افراد است. افرادي كه واجد ويژگي‌هاي مورد نظر هستند به اين سهولت نمي‌پذيرند كه در اين چارچوب‌هاي مديريتي مشاركت كنند. مديران بايد استقلال نظر و تصميم داشته باشند. تابع امر و نهي اين و آن نشوند. آنان مي‌خواهند از قواعد مديريت درست بهره‌مند باشند، براي آنان شفافيت مهم است و نه زد و بند با فلان مقام. به همين دليل به اين راحتي‌ها تن به همكاري نمي‌دهند. از اين رو مي‌توان نام كساني كه از آن درخواست همكاري شده ولي نپذيرفته‌اند را اعلام كرد تا آنان با بيان علل و دلايل عدم پذيرش خود به شفافيت مسائل كمك كنند. توصيه مي‌كنم كه معرفي وزراي جديد حتي اگر يك هفته هم شده به عقب انداخته شود خيلي بهتر است تا ليستي بيرون‌ آيد كه كورسوي اميد را تيره‌تر كند.