تيم روحاني مشورت‌پذير نيست

چگونه از پزشکی به نایب رئیسی اتاق بازرگانی ایران رسیدید؟
در دوران تحصیل در دبیرستان جزو شاگردان ممتاز بودم. در رشته ریاضی تحصیل کردم و به آن علاقه داشتم. در مسابقات منطقه‌ای و استانی موفقیت‌هایی را کسب کردم. در آن زمان به گونه‌ای بود که دانش‌آموزان ممتاز باید پزشکی می‌خواندند. اجباری نبود بلکه یک روند غالب در آن دوران بود. جامعه، خانواده و مدرسه همگی دانش‌آموز را به این سمت سوق می‌دادند. برای یک دانش‌آموز نوجوان یقینا این روند غالب تاثیرگذار است. در نهایت با کنکور تجربی امتحان دادم و پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم، اما از سال دوم دانشگاه احساس کردم که این رشته، رشته ایده‌آل و مطلوبم نیست. رشته‌ای که علاقه ایجاد کند نیست. لذا همراه با تحصیل در رشته پزشکی، شروع به یادگیری زبان‌های مختلف و دوره‌های گوناگون آموزشی مدیریت، تجارت، مالی و بازاریابی و همچنین به راه انداختن کسب و کار کوچک به همراه یکی از دوستان برای یکسری فعالیت‌های اقتصادی خرید و فروش محدود اقدام کردم. این کسب و کار در زمینه حوزه مواد غذایی و لوازم مصرفی بود که خدماتی ارائه می‌شد و تحویل درب منزل مردم می‌شد. در حالی که در آن زمان اینگونه خدمت‌رسانی در ایران تعریف نشده بود. این اقدام مربوط به سال 68 است. بنابراین شاید جزو اولین استارتاپ‌هایی بودیم که اینگونه کسب و کار را راه‌اندازی کردیم. آهسته آهسته این روند تغییراتی پیدا کرد. یکی دو مرتبه نیز با ناکامی مواجه و ورشکست شدم. استارتاپ‌های زمان ما دچار شکست شد و به روش و کار دیگری روی آورد که در نهایت در سال 75 منجر به این موضوع شد که شرکت فعلی خود یعنی شرکت پرسال را تاسیس کنم. این شرکت در آن زمان شرکت کوچک خانوادگی بود و فعالیت آن در حوزه تجارت زعفران، خشکبار و لوازم کامپیوتری بود. بنابراین تا حدودی خرید و فروش‌های داخلی و تا حدودی نیز صادرات انجام می‌شد. بعدها این فعالیت توسعه پیدا کرد و به همراه یکی از دوستان به تاسیس دفتری در نایروبی پایتخت کنیا تاسیس شد. در آنجا مبادرت به صادرات از حوزه خشکبار به مواد غذایی با تنوع زیاد اقدام شد. در بازاریابی‌های آن کشور به این نتیجه رسیدیم که تقاضایی برای برخی از فرآورده‌های نفتی مثل پارافین وجود دارد که به دلیل کم برخوردار بودن مناطق روستایی و حاشیه شهری کشور آفریقایی از برق، استفاده زیادی از شمع می‌شد. پارافین ماده‌ای است که با آن شمع ساخته می‌شود. پارافین نیز در ایران تولید می‌شود و در نهایت پیشرفت زیادی در این زمینه حاصل شد.
چرا کنیا را برای بازار فروش خود انتخاب کردید؟ چه محصولاتی به آنجا صادر می‌شد؟
انتخاب این کشور بر حسب تصادف بود یعنی شریک تجاری بنده با مجموعه دیگری در آن کشور فعالیت داشت و از آن مجموعه جدا شد و پیشنهاد همکاری دادند و بنده نیز پذیرفتم. بنابراین باید اذعان کرد که شاید در ابتدا بخت و اقبال ما را به آنجا کشاند. به توسعه این بخش پرداخته شد و پس از 2 سال به یکی از تامین کنندگان مهم پارافین در آن کشور تبدیل شدیم و پس از آن شروع به ارائه سایر هم خانواده پارافین را در آن کشور ارائه کنیم. بنابراین اینگونه بود که آشنایی شکل گرفت و به تجارت فرآورده‌های پایین دستی نفتی ورود جدی پیدا کردیم. فرآورده‌های پایین دستی نفتی حوزه جدی‌تر فعالیت شد. زمانی که صحبت از این می‌شود که شرکت پرسال شرکتی است که در حوزه فرآورده‌های نفتی است، بسیاری بر این تصور هستند که شرکت پرسال، نفت خام تولید می‌کند، در حالی که اینگونه نیست. هیچ نه تجارت نفت خام داشتیم و با توجه به دولتی بودن این حوزه در ایران نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. با شفافیت برخی این اقدام را انجام دادند و نتیجه آن را نیز مشاهده کردند. فرآورده‌های پایین دستی نفتی فوق حوزه جدی‌تر فعالیت شرکت پرسال شد. همچنین به سایر کشورهای آفریقایی مثل تانزانیا، آفریقای جنوبی، سودان، زیمبابوه و غیره گسترش داده شد. در نهایت وارد بازارهای هند، پاکستان، بنگلادش، میانمار و غیره شدیم و تعداد بازارهای خود را در خصوص فرآورده‌ها به تعداد 10 الی 15 عدد رساندیم. این فعالیت ما درحوزه فرآورده‌های نفتی بود و کم کم کالاهای دیگری در حوزه پتروشیمی در بازارهای فوق مورد تقاضا قرار گرفت. بنابراین شرکت پرسال در حوزه صادرات پلیمرها، ضایعات پالایشگاهی مثل گوگرد و غیره وارد شد.


شروع فعالیت‌ به ویژه در حوزه معدن از چه سالی و چگونه شروع شد؟
تا اینکه فعالیت‌های شرکت پرسال در سال 84 به چین توسعه داده شد. چین بازار بی انتهایی بود و ورود به چین نیز در زمان مناسبی بود، زیرا زمانی بود که چین در حال آماده کردن خود برای المپیک پکن بود. طبیعتا برای المپیک، حجم زیادی تقاضا داشتند که شرکت پرسال توانست در صادرات قیر به چین موفق باشد تا بتوانند ورزشگاه‌ها و جاده‌ها را بسازند. همچنین صنعت فولاد چین به سرعت شروع به رشد کردن کرد و طبیعتا به آن نیاز داشت و اینگونه بود که شرکت پرسال به حوزه معدن ورود پیدا کرد. با توجه به تقاضای چین، فعالیت برای تامین سنگ آهن برای شرکت‌های فولادی چینی شروع شد. این فعالیت‌ها گسترش پیدا کرد و بسیار گسترده شد. بنابراین به صورت جدی وارد حوزه معدن‌کاری و فناوری انواع سنگ‌آهن شدیم و به صادرات روی آوردیم. معدن به صورت فرصت دوم فعالیت در شرکت پرسال مطرح شد.
چگونگی ورود به اتاق بازرگانی را توضیح دهید؟
داستان ورود بنده به اتاق بازرگانی اینگونه بود که در سال 80 پس از حدود 4 سال و نیم که کارت بازرگانی را دریافت کرده بودم و مثل بسیاری از فعالان اقتصادی بر این تصور بودم که اتاق بازرگانی نیز بخشی از دولت است و برای فعالیت باید از اتاق بازرگانی کارت بازرگانی دریافت کنیم. علائق مطالعاتی باعث شد که با اتاق‌های بازرگانی آشنایی پیدا کنم. متوجه شدم که این اتاق‌ها انتخاباتی دارند و همچنین این موضوع مهم را متوجه شدم که در دنیا چیزی به نام اتاق جوانان نیز وجود دارد. در ایران نیز قبل از انقلاب وجود داشت و بعد از انقلاب متوقف شد. همزمان متوجه شدم که اتاق بازرگانی انتخاباتی دارد و اسفند 81 انتخابات آن برگزار شد بنابراین شروع به فعالیت کردم و به صورت مستقل ثبت نام کردم و به صورت مستقل برای خود تبلیغ کردم. چون مستقل بودم به اتاق راه پیدا نکردم، اما در همین تب وتاب‌های انتخاباتی تا حدودی با دیگران آشنایی پیدا کردم و دیگران نیز بنده را شناختند. اینگونه شد که به‌رغم اینکه به اتاق راه پیدا نکردم اما با گروه‌های اتاق ارتباط داشتم و به جلسات دعوت می‌شدم. در مجمع عمومی نظرات خود را مطرح می‌کردم و در بسیاری مواقع نظرات مورد استقبال قرار می‌گرفت و در سال 82، به اتفاق شرکت‌هایی که صادرات فرآورده‌های نفتی می‌کردند اتحادیه صادرکنندگان فرآورده‌های نفتی را تاسیس کردیم. با توجه به اینکه با بسیاری از افراد آشنایی نداشتم تلاش شد که نظرات خود را بیان کنم و خوشبختانه در انتخابات به بنده رأی دادند و به هیأت مدیره اتحادیه صادرکنندگان فرآورده‌های نفتی ورود پیدا کردم. چون در آن زمان جوان بودم. در اتحادیه به عنوان دبیر نیز فعالیت کردم. این موضوع مزید بر علت شد که به صورت گسترده با اتاق بازرگانی و با سایر تشکل‌ها و فعالان اقتصادی ارتباط و رفت و آمد داشته باشم.
بسیاری موج ورود جوانان به اتاق بازرگانی ایران را از زمان محمد رضا بهزادیان می‌دانند، نقش و عملکرد او در اتاق بازرگانی چگونه بود؟
در هیأت مدیره اتحادیه صادرکنندگان فرآورده‌های نفتی، طیفی به نام خواستاران تحول در اتاق بودند. این طیف همان طیفی بود که در سال 81، در ائتلافی که تشکیل دادند توانستند اتاق تهران را از انحصار چند دوره‌ای طیف سنتی خارج کنند و در آنجا آقای بهزادیان رئیس شد و تعدادی از افراد در هیأت رئیسه اتاق تهران ورود پیدا کردند. ارتباط با طیف خواستاران تحول اینگونه بود که در جلسات اتاق تهران حضور پیدا می‌کردم و در آنجا با آقای بهزادیان آشنایی پیدا کردم. وی در همان دوره، تلاش بسیاری کرد و دستاورد وی و خواستاران تحول این بود که توانستند اتاق تهران را از زیر سایه اتاق ایران خارج کنند و آن را مستقل کنند. در حالی که در شهرهای کوچک، اتاق‌های بازرگانی منفک و مستقل وجود داشت در تهران تا سال 82، اتاق تهران به عنوان یک واحدی از اتاق ایران تصور می‌شد و هیچ کس تمایزی بین این دو قائل نبود. کار بزرگی بود که در آن زمان انجام شد.
چالش‌های بین قشر سنتی و قشر خواستاران تحول چه مواردی بود؟
چالش‌های بین اتاق ایران و تهران و برخی موضوعات دیگر باعث شد دوره ریاست آقای بهزادیان، یک دوره کامل نباشد و وی در میان دوره، استیضاح شدند و بعد آقای نهاوندیان جایگزین وی شد. چالش اول این بود که قشر سنتی نمی‌خواست بپذیرد که سیطره‌اش بر اتاق بازرگانی کمتر شود و گروه یا تفکر دیگری هم در کنار آنها قرار گیرد. نگاه‌های توأم با سوءظن برخی از طیف‌های سنتی به طیف تجددگرا و نوگرای اتاق داشتند. همچنین با تعابیر نادرستی نیز آنها را توصیف می‌کردند. کمااینکه در فضای سیاسی نیز این توصیف‌ها وجود دارد که گروه‌هایی، رقبای خود را منتسب به وابستگی به افراد و جاهای دیگر می‌کنند. این تفکر در طیف سنتی وجود داشت. واقعا باور طیف سنتی این بود که افراد خارج از دایره آنها برای مدیریت اتاق بازرگانی ایران، خودی نیستند. چالش دیگر نیز، تندروی برخی از دوستان طیف خواستاران تحول بود. آنها موفق شده بودند که اتاق تهران را فتح کنند و ریاست آن و همچنین اکثریت هیأت رئیسه را به دست بگیرند ولی بعد از آن بهتر بود که با روحیه تعاملی بیشتری با اتاق ایران و طیف غالب بر اتاق که همان سنتی‌ها بودند، تعامل داشته باشند منتهی این تعامل انجام نشد. در نهایت به مناقشات و مشاجرات لفظی منجر شد که به رسانه‌ها، روزنامه‌ها و جلسات نیز کشانده شد. به ویژه به شکایت و دادگاه کشیده شد. طیف سنتی نیز در این جریان از خود مدارا نشان نداد. کشاندن موضوع به کمیسیون انضباطی و لغو کارت آقای بهزادیان، در آن زمان کار درست و در نهایت زیبنده اتاق نبود و جزو خطاهای بزرگ و فاحش طیف سنتی بود که در تاریخ اتاق نیز ثبت شد که در نتیجه نیز به ضرر آنها تمام شد. در دوره‌های بعدی طیف سنتی را کوچکتر کرد. همچنین نشان‌دهنده ضعف طیف سنتی در همکاری با سایر طیف‌ها و در جانشین پروری بود. دود این اقدامات به چشم طیف سنتی رفت، اگرچه چالش‌های طیف نوگرا را زیاد کرد و دو سه دوره این چالش دچار فراز و فرود شد ولی در نهایت طیف نوگرا، دست بالا را در اتاق دارد. در حالی که شاید می‌شد با مدارای طیف سنتی و البته با روحیه تعاملی طیف نوگرای دوره پنجم اتاق، روال به گونه‌ای بهتر پیش رود.
وضعیت اقتصادی در دوره رئیس دولت اصلاحات چگونه بود؟
وضعیت اقتصادی دوره رئیس دولت اصلاحات در اوج خود در 40 سال بعد از انقلاب بود. در آن مقطع، تیمی که در کابینه رئیس دولت اصلاحات بود مدیرانی بودند که نه آنقدر بی تجربه بودند که با سعی و خطای فراوان بخواهند کشور را مدیریت کنند و نه آنقدر سالخورده بودند که انرژی،انگیزه و به روز بودن را نداشته باشند. یعنی در نقطه بهینه خود قرار داشتند. کسانی که در حال حاضر نیز در کابینه آقای روحانی حضور دارند ولی دیگر آن ویژگی‌های سابق را ندارند. در آن زمان در اوج توانایی، انرژی و قابلیت مدیریتی خود بودند. تیم مدیریتی خوب در زمان خوب بودند. زمان رئیس دولت اصلاحات به عبارتی می‌توان اذعان کرد که دوره بلوغ مدیریت پس از انقلاب بود.
روحیه رئیس دولت اصلاحات در مدیریت کلان کشور چه ویژگی‌هایی داشت؟
روحیه رئیس دولت اصلاحات، بسیار متفاوت از سایرین در بسیاری زمینه‌ها بود. رئیس دولت اصلاحات در میان روسای جمهور، به‌رغم اینکه هیچ ارتباط نزدیکی نیز با او نداشتم،به قضاوت و مشاهده بنده، بیشترین روحیه کار تیمی و مشورت پذیری را داشتند و این ویژگی بسیار مهمی است. در حال حاضر با نگاه به آقای روحانی و آقای احمدی‌نژاد ارزش این دو ویژگی رئیس دولت اصلاحات بیشتر درک می‌شود. در حالی که آقای روحانی و آقای احمدی‌نژاد، هیچ کدام این دو ویژگی را ندارند و نداشتند و با تصمیماتی که اتخاذ کردند کشور را در بسیاری از موقعیت‌ها به دلیل خودرأی بودن و گیرکردن در حلقه کوچک مدیران تصمیم‌گیر، به بحران کشاندند. دوران رئیس دولت اصلاحات دورانی بود که کشور از جنگ عبور کرده بود و تا حدی نیز سازندگی در کشور انجام شده بود. بنابراین فضا برای رشد اقتصادی آماده بود. بخش خصوصی انگیزه داشت. شرایط به صورت نسبی در کشور مهیا بود. امید در جامعه و گشایش‌های اجتماعی که رئیس‌دولت اصلاحات انجام دادند فوق‌العاده مهم بود، اگرچه در آن زمان تا حدودی به بن بست رسید و به نوعی با آن مقابله و سدی در برابر آن ایجاد شد اما بسیار کمک کننده بود برای اینکه امید در جامعه وجود داشته باشد تا نسل جوان، نسل مدیران جوان و همچنین به طور کلی جامعه احساس کند که ساختار، استعداد اصلاح نیز دارد. این نکته بسیار مهمی است. اگر در جامعه‌ای، مردم به این نتیجه برسند که ساختار، استعداد اصلاح ندارد، دوره افول آن جامعه شروع شده است. در آن زمان، آن گشایش‌ها بسیار کمک کننده بود. موضوع دیگر نیز این بود که کشور هنوز وارد تقابل جدی با جامعه جهانی نشده بود. اگرچه از ابتدای انقلاب با آمریکا مشکل داشتیم و داریم و تحریم‌هایی نیز علیه ایران تحمیل شده بود. تحریم‌ها، تحریم‌هایی بود که محدودیت‌های جزئی برای کشور ایجاد کرده بود. اگرچه بعضا ایران در تعاملات سیاسی با برخی از کشورهای اروپایی فراز و نشیب‌هایی داشت ولی تعامل با جهان خوب بود. جهان ایران را با عینک تردید نگاه نمی‌کرد. از سالی که مسأله هسته‌ای ایران، کشور را با تقابل با جامعه جهانی وارد کرد و البته با یک استراتژی نادرستی که در دوره احمدی‌نژاد در این رابطه دنبال شد و 8 سال تقابل با جامعه جهانی بیشتر شد، فرصت استفاده از فروش نفت 100 دلاری را از کشور گرفت، فرصت استفاده از شکوفایی و سرمایه‌گذاری‌های دوره رئیس دولت اصلاحات را از کشور گرفت، فرصت توسعه بیشتر بخش خصوصی و ورود سرمایه‌گذاری خارجی را نیز از کشور گرفت و بسیاری از فرصت‌های دیگر. در آن دوران، نبود این تقابل و کشمکش با دولت‌ها و جامعه جهانی بسیار کمک کننده بود. این ویژگی‌ها مجموعا با بخت و اقبال و مدیریت در یکجا جمع شده بودند و به همین دلیل بهترین دوران اقتصاد کشور بعد از انقلاب، دوره رئیس دوران اصلاحات بود.
رابطه رئیس دولت اصلاحات با فعالان اقتصادی و بخش خصوصی چگونه بود؟
به‌رغم فراهم کردن ویژگی‌هایی که توصیف شد، دولت اصلاحات با جامعه اقتصادی تعامل زیادی نداشت. اصولا روسای جمهور، هیچکدام تعامل زیادی با فعالان اقتصادی نداشتند به دلیل دیدگاه‌ها و تفکرات سوسیالیستی که از ابتدای انقلاب وجود داشت نوعی ترس در روسای جمهور و مدیران ارشد کشور بود که به بخش خصوصی نزدیک نشوند. بخش خصوصی را مثبت ارزیابی نمی‌کردند یا حداقل هم نشینی با بخش خصوصی می‌تواند موجب سوءظن یا تعابیر منفی برای روسای جمهور شود یا ذهنیت‌های دیگری وجود داشت. از این تعامل و هم نشینی همواره پرهیز می‌شد. بسیار سخت، روسای جمهور به تعامل و مجالست با فعالان اقتصادی تن می‌دادند. جلسات روسای جمهور را با یکدیگر مقایسه کنید. اوج حضور آنان این بود که در روز ملی صادرات یا روز ملی صنعت حضور داشته باشند عموما نیز به صورت متناوب حضو ر پیدا می‌کردند. بنابراین حضور رئیس جمهور در بخش خصوصی پررنگ نبوده است و به مدیران سطوح پایین خود می‌سپردند. اگر بخواهیم این هم‌نشینی را با سایر طیف‌ها مقایسه کنیم با طیف‌های سیاسی، اقشارفرهنگی، ورزشی، هنری، کارگری، دانشگاهیان و معلمان، همگان شاهد هستند که چند جلسه با آنها برگزار می‌کنند. این فقط مقایسه است. بنابراین هم‌نشینی با اقشار اقتصادی کم است.