مگر چه آتویی دارند؟!(یادداشت روز)

پروژه‌ای که از اواسط خرداد ماه اولین حرکت آن با اخراج دو دیپلمات کشورمان از خاک هلند کلید خورد، جدیدترین پرده آن هفته گذشته در دانمارک به نمایش درآمد. 31 شهریور چند فرد مسلح به رژه نیروهای نظامی و انتظامی در اهواز حمله کرده و به سوی شهروندانی که برای تماشای این مراسم جمع شده بودند آتش گشودند. در این حمله تروریستی 24 تن به شهادت رسیده و چند برابر آن مجروح شدند. یکی از قربانیان این حمله کور، محمدطاها اقدامی کودک چهار ساله‌ای بود که در آغوش مادرش گلوله خورد.
گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب الاهوازیه اولین واکنش را به این ماجرا داشت. سخنگوی این گروهک در مصاحبه‌ با تلویزیون اینترنشنال – مستقر در لندن - که بر اساس افشاگری اخیر روزنامه گاردین بودجه خود را از دربار سعودی دریافت می‌کند، مسئولیت این حمله را برعهده گرفت. یعقوب حر تستری، سخنگوی این گروهک همچنین در گفت‌وگوی اختصاصی با دویچه وله فارسی گفت: «مقاومت ملی الاهوازیه مسئولیت حملات را می‌پذیرد و ما هم آن را یک عمل مشروع می‌دانیم.»
 فارغ از میزان و صحت و سقم دخالت در این حادثه تروریستی، در کارنامه سیاه این گروهک چندین بمب‌گذاری و ترور دیده می‌شود که طی آنها شهروندان بی‌گناه خوزستان با ادعای حمایت از اعراب استان، به خاک و خون کشیده شدند.
در پی این ماجرا وزارت امور خارجه کشورمان سفرای هلند، دانمارک و کاردار سفارت انگلیس در تهران را فراخوانده و مراتب اعتراض جمهوری اسلامی به میزبانی این کشورها از سران این گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب را به آنها ابلاغ کرد. فرستادگان این سه کشور مدعی شدند برای شناسایی و برخورد با تروریست‌های مذکور با ایران همکاری خواهند کرد. مقامات سیاسی، امنیتی و پلیس این کشور در اظهاراتی جداگانه قول دادند در این زمینه تحقیق کرده و وارد عمل شوند. اما، در حالی که انتظار می‌رفت این وعده‌ها جامه عمل پوشیده و شاهد تحرکی در این زمینه از سوی کشورهای اروپایی باشیم، در عمل ماجرا برعکس و جای شاکی و متهم عوض شد!


ششم مهرماه (28 سپتامبر، کمتر از یک هفته پس از حادثه تروریستی اهواز) پلیس دانمارک برای چند ساعت پل‌های میان کشور با سوئد را بست. مقامات دانمارکی می‌گویند این عملیات برای خنثی کردن عملیات ایران بوده و با همکاری سوئد و نروژ انجام شده است. کل داستانی که در این خیمه‌شب‌بازی
سر هم کرده‌اند از این قرار است؛ دستگیری یک ایرانی‌تبار که در خانه‌اش عکس‌هایی از محل اقامت سران گروهک تروریستی الاهوازیه داشته است.
نمایش مضحک دانمارک، سوئد و نروژ به هیچ عنوان جای تعجب نداشته و کاملاً قابل پیش‌بینی بود چرا که نسخه اصلی این سناریوی ضدایرانی را چهار ماه پیش آلمان، فرانسه و بلژیک روی صحنه بردند. بازداشت آقای اسدالله اسدی دبیر سوم سفارت ایران در اتریش، دهم تیرماه در خاک آلمان که بر‌خلاف رویه‌های دیپلماتیک انجام شد، اولین سناریو از این نوع بود. اسدی مدتها به طور غیرقانونی در آلمان بازداشت بود و علیرغم تبرئه در دادگاه آلمان، به بلژیک مسترد شد و به نظر می‌رسد در گام بعدی تحویل فرانسه –به عنوان محور اصلی این برنامه ضدایرانی- شود.
یکی از نکات قابل تامل در تمام این ماجراها دخالت و مشارکت آشکار رژیم صهیونیستی در این پروژه‌های ضدایرانی است. مقامات این رژیم آشکارا می‌گویند موساد این کشورها را از برنامه‌های ایران در اروپا باخبر کرده است. نوع موضع‌گیری واشنگتن و تل‌آویو از این سناریوها – مانند تبریک مایک پمپئو به دانمارک - به روشنی حکایت از کارگردانی آنها در این بازی و عملگی کشورهای اروپایی دارد.
اروپایی‌ها که پس از خروج آمریکا از برجام، موظف بودند عوارض این اقدام را به صورت عملی جبران کرده و منافع اقتصادی ایران را تامین کنند، عملاً کاری در این خصوص انجام ندادند. تنها فعالیت آنها طراحی سیستمی مبهم و پرسش‌برانگیز تحت عنوان «مکانیسم ویژه» موسوم به SPV است که اگر نگوییم برای تحقیر ایران طراحی شده، در خوشبینانه‌ترین حالت یک شوخی است. هیچ کشور اروپایی حاضر به میزبانی آن نیست و زمان عملیاتی شدن آن نیز به آینده‌ای نامعلوم موکول شده است.
اروپایی‌ها که تقریبا در همه موارد به ایران بدهی دارند، با راه انداختن این بازی دست پیش را گرفته‌اند و سعی دارند خود را شاکی و طلبکار جلوه دهند. اولین سؤال از کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس، آلمان، هلند و دانمارک آن است که میزبانی از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب ایرانی در خاک آنها چه معنایی دارد؟ این میزبانی ابعاد حمایتی گسترده‌ای نیز دارد. از اعطای تسهیلات رسانه‌ای و تبلیغاتی تا حمایت سیاسی و مادی و حتی ایجاد پوشش امنیتی و هویت‌های جعلی برای کسانی که مستقیماً در حوادث تروریستی دست داشته و پس از فرار از ایران، در کشورهای اروپایی ساکن شدند. محمدرضا کلاهی یکی از مشهورترین این افراد است که در 7 تیر 1360 بمبی قوی را در نشست حزب جمهوری اسلامی کار گذاشت و باعث شهادت بیش از 70 تن از مقامات بلندپایه انقلاب اسلامی نوپای ایران
– از جمله شهید بهشتی رئیس‌وقت دستگاه قضایی- شد. کلاهی بیش از 3 دهه در هلند ساکن بود و از این کشور پناهندگی و هویتی جعلی دریافت کرده بود.
سردمدار وقاحت دیپلماتیک در میان کشورهای اروپایی فرانسه با میزبانی از گروهک تروریستی منافقین است. گروهکی که ترور 17 هزار ایرانی را در کارنامه خود دارد و غربی‌ها به خوبی میزان نفرت مردم ایران از آنان را می‌دانند. از فرانسه، انگلیس و کشورهای پونزی مانند دانمارک و هلند انتظاری برای رفتار شرافتمندانه و مبتنی بر احترام متقابل نیست. تعجب و انتظار از دولت و مسئولان سیاست خارجی کشور خودمان است که چرا و چگونه کار را به چنین جایی رسانده‌اند و زمینه را برای جسارت و گستاخی این کشورها فراهم کرده‌اند.
چند روز پیش «ژرارد آرو» سفیر فرانسه در آمریکا، در نشست موسسه هادسون به نکته‌ای کلیدی ‌اشاره کرد و گفت: «ما همواره این را گفته‌ایم و برای آمریکایی‌ها هم مطرح کرده‌ایم که اگر ایرانی‌ها این توافق را ترک کنند، می‌خواهیم چه کنیم؟» نکته همینجاست که اروپایی‌ها در حال بازی با ایران هستند. در حالی که آنان به خوبی می‌دانند، خروج ایران از برجام چه تبعات سنگینی برای آنها دارد، طوری رفتار می‌کنند که ماجرا را معکوس کرده و ایران را محتاج و بدهکار جلوه دهند.
دولت به بهانه حفظ برجام و ادامه مذاکرات با اروپا، چشم خود را به روی خصومت‌های آنان بسته است و سعی دارد تا جایی که می‌شود خبری از این خصومت‌ها (مانند اخراج دو دیپلمات ما از هلند و اخراج یک دیپلمات دیگر از فرانسه) به بیرون درز نکند و آنها را لاپوشانی می‌کند. این رویه نه تنها کمکی به مذاکرات دولت با اروپا نمی‌کند بلکه آنان را به اتخاذ سیاستی تهاجمی‌تر تشویق می‌کند. تا چندی پیش به نظر می‌رسید دیپلماسی انفعالی دولت ناشی از برخی محاسبات ‌اشتباه است اما تکرار و تشدید رفتارهای تحقیرآمیز و گستاخانه اروپا پای فرضیات دیگری را به میان می‌کشد. دستگاه دیپلماسی چنان محرمانه و از موضع ضعف با این وقایع برخورد می‌کند که این پرسش در ذهن شکل می‌گیرد که اروپایی‌ها چه آتویی از آنان در جیب دارند که در برابر هر رفتار باج‌گیرانه‌ای، سکوت می‌کنند و دم نمی‌زنند؟!
محمد صرفی