قشون آبی به ساعت سُرب

در انعکاس ساق‌ها‌،آب از آب تکان نخورد تا شفر کنار نیمکت نود دقیقه بلرزد و به این بیندیشد که با قشون خواب زده شاید خیلی زود رخت سفر ببندد.
تیمی که جام حذفی را به دست باد سپرد،دیروز آن سوتر از ائل گلی پشت دیوار سبزها ماند و به درهای بسته کوبید تا عشق آبی‌ها‌ با دهان گس شده از کابوس پاییزی،سکوهای سرد را ترک کنند. دیروز هیچ نشانه‌ای از یک تیم تا بن دندان مسلح در قاب چشم‌ها‌ جا نگرفت و توپچی‌ها‌ی کرختی که راه قلعه‌ها‌ را گم کرده بودند، به این باور رسیدند که تشنگی عبور رود لاجوردی از مسیلِ لیگ برطرف نخواهد شد،اگر ارتش مغبون همچنان با احتمالات زندگی کند.
حالا پیرمرد آلمانی در سُربی ترین اوقات روی تیغ رژه می‌رود و با معادلات چندمجهولی که اکسیر همدلی را گم کرده دست و پنجه
نرم می‌کند.حالا لابد وینفرد فهمیده از دست دادن امید ابراهیمی و سرور جپاروف در آغاز فصل چگونه تیمش را خلع سلاح کرد. اینگونه شد که دیگر هیچ گلوله‌ای از بیخ گوش حریفان آبی


رد نشد و شیر بی یال و دم و اشکم در قفس ماند.
بی تعارف این استقلال نیاز به دگردیسی و نوزایی دارد و باید نسخه‌ای پیچیده شود تا تیم کاملا متوسط لیگ کمی جان بگیرد.دست روی دست گذاشتن برای تیمی که شش بار مساوی کرده پالس خوبی نیست.با این میزان بزدلی رویاهای آبی محقق نخواهد شد و خانه‌ای که مرد ژرمن روی آب‌ها‌ ساخته خیلی زود در آغوش ناکامی فروخواهد ریخت.باید کاری کرد.وقتی بوی خون و خجلت و خستگی وخداحافظی در مشام فرمانده آبی‌ها‌ رسیده دیگر دل به تقدیر سپردن دردهارادوا نخواهد کرد و روی دیگرسکه را به کاشف اُلی کان نشان نخواهدداد.
مردی که دیروز نود دقیقه دستش را در جیبش گذاشته بود
با این روند ازیادها خواهد رفت.جاده‌ها‌ی مشکوک این را می‌گویند.