ملت مظلوم

برنامه گرامی داشت یاد و خاطره شهید بهشتی، همزمان با نودمین سالگرد تولد ایشان، به مدت
سه روز در روز‌های 21، 22 و 23 آبان ماه، به‌همت سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان در دانشگاه اصفهان، کتابخانه مرکزی اصفهان و منزل شهید بهشتی برگزار شد. شهرداری اصفهان در نظر داشت که با همکاری دانشگاه اصفهان،‌اندیشه‌های شهید بهشتی را با سه محور توسعه اقتصادی، دین و حقوق، و قانون اساسی، با حضور نزدیکان به آن شهید بزرگوار مورد بررسی قرار دهد تا نسل جوان با رویکرد‌های این شهید مظلوم بیش از پیش آشنا شوند.
اما در آخرین روز از این مراسم در دانشگاه اصفهان، گروهی که مدت‌ها اثری از آثارشان نبود و همه امید به انفعال و نابودیشان بسته بودند، دوباره موجودیت خودشان را نشان دادند و چه اعلام موجودیت مضحک و مسخره‌ای. گروه فشار، گویی که آمده بود تا عقده‌های چند ساله را خالی کند.
در اینجا از بهشتی گفتن خطاست، چرا که همه ما بهشتی را به مثابه یک ملت می‌شناسیم که مظلوم زیست و مظلوم شهید شد. و حالا، در نقطه‌ای از تاریخ که باید با‌اندیشه‌های بهشتی ملت‌سازی کنیم، عده‌ای می‌آیند و این ملت سازی را به چالش می‌کشانند و همه را دچار خسران می-کنند.


در روز آخر برنامه "من بهشتی هستم" که با موضوع دیدگاه شهید بهشتی نسبت به قانون اساسی، با حضور علیرضا بهشتی، محمد علی آهنگران و سید جواد ورعی در حال برگزاری بود، گروهی ناشناس و به اصطلاح فشار در مقابل درب سالن محل برگزاری حضور پیدا کردند و سعی در به آشوب کشیدن برنامه داشتند.
جماعتی که گویی گوشی برای شنیدن ندارند و در مقابل چشمان خود تنها پرده‌های جهل و بی‌خردی را می‌بینند.
گروه فشار سابقه‌ای طولانی دارد. شاید اوج فعالیت‌های این گروه را بتوان در سال‌هایی که دولت اصلاحات بر سر کار بود مشاهده کرد.
گروهی که در این چند سال نیز نشانه‌هایی از خود بر جای گذاشته بود. اما جالب اینجاست که این گروه در این چند سال، طرفداران و حامیان خود را از دست داده است. به طوری که امروز اگر تفکر این گروه را نزدیک به بخشی از اصولگرایان بدانیم، آن‌ها در بین اصولگرایان و حتی اصولگرایان سنتی نیز تنها هستند و از هیچ اعتباری برخوردار نیستند.
نکته جالب اینجاست که این مراسم با مجوز از دانشگاه اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و همچنین با اطلاع کامل مسئولان دانشگاه برگزار شد. اما هیچ گونه حراستی از سالن و افراد درون جلسه صورت نگرفت. نکته دیگری که توجه‌ها را جلب کرد این بود که علی رغم قانونی بودن مراسم، گروه مذکور خود را فراتر از قانون می‌دانست و حتی با صحبت‌ها و مذاکرات ابتدایی هم آرام نگرفتند و بر عصبیت خود افزودند و در روزی که موضوع مراسم "قانون اساسی" از دیدگاه شهید بهشتی بود، پا روی قانون گذاشتند که خود یاد آور سخنی بود که می‌گفت: هر اتفاق در تاریخ دو بار رخ می‌دهد، یک بار به صورت تراژدی و بار دیگر به صورت کمدی. تراژدی آنجایی بود که در ابتدای انقلاب در جلسات شهید بهشتی اخلال ایجاد می‌کردند و شعار علیه او سر می‌دادند و کمدی وقتی رخ داد که برنامه‌ای با هدف بررسی دیدگاه‌های شهید بهشتی در چارچوب قانون برگزار می‌شود و عده‌ای این برنامه را برنمی‌تابند. گویی بهشتی بودن با مظلومیت همراه است و این مظلومیت حتی در زادگاه بهشتی هم پایانی ندارد. شاید مظلوم‌تر از بهشتی که خود یک ملت بود و به واقع مظلوم نیز بود، ملتی هستند که می‌خواهند با اندیشه‌های شهید بهشتی آشنا شوند و عده‌ای خاص اجازه نمی‌دهند. ملتی مظلوم که سعی در ایجاد راهی مستقیم به سمت سعادت دارند و خناسانی که سنگ به پیش پای این ملت می‌اندازند، چرا که پرده‌های جهل و تحجر جلوی چشمانشان را گرفته است.