برخی از خون می‌ترسند!

 
 
رشد تورم و لجام گسیختگی آن خطرناک است و علت آن به مسائل ریشه‌ای بازمی‌گردد. ولی علت عمده‌ای که در ایران رخ نمایی می‌کند، حجم نقدینگی است و مربوط به این دولت و آن دولت هم نیست. ظرف 40 سال گذشته، رشد نقدینگی حدود 3500 برابر شده و در دولت فعلی به هزار و هفتصد هزار میلیارد تومان رسیده است. حالا اگر رشد نقدینگی با رشد تولید ناخالص داخلی هماهنگ باشد، یعنی به نسبتی که آهنگ رشد نقدینگی بالا می‌رود، تولید ناخالص داخلی هم به همان نسبت بالا رود، مشکل چندانی ایجاد نمی‌کند. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که تولید ناخالص داخلی پایین بیاید یا ثابت بماند و نقدینگی بالا رود. آن موقع است که تورم حاصل خواهد شد که وضعیت کنونی این‌طور است. وضعیت تولید در شرایطی که رشد نقدینگی از 460هزار میلیارد تومان به هزار و هفتصد هزار میلیارد تومان رسیده، گویای پایین آمدن تولید نسبت به سال 90 است. فاصله بین تولید و رشد نقدینگی بهم خورده که نتیجه اش کاهش ارزش پول ملی است. بانک مرکزی حدود سیصد رقم کالا را در سرتاسر کشور براساس یک الگو، قیمت گیری می‌کند و بدین ترتیب تورم سالانه، ماهانه، فصلی و نقطه به نقطه را محاسبه می‌کند. در این ترکیب یکسری از کالاها مورد نیاز عامه مردم است. معیشت، اجاره مسکن، آموزش، پوشاک، بهداشت اقلامی هستند که برای طبقات متوسط به پایین حدود 70 درصد از هزینه‌های حقوق بگیران و طبقات متوسط به پایین جامعه را شامل می‌شوند و متاسفانه نرخ رشد این اقلام خیلی بالاتر از متوسط تورم است. مثلا میوه که برنده گرانی است، طبق آمار حدود 75 درصد، گوشت 50 درصد و قیمت مسکن 80 درصد نسبت به سال گذشته رشد داشته است. این اقلام زندگی عامه مردم را تحت فشار قرار می‌دهند و محسوس است و به رغم اعلام تک رقمی تورم توسط دولت اما برای مردم محسوس نبود. هرچند در پتروشیمی و فولاد ممکن است این ارقام نباشد اما آنچه در زندگی محسوس است، گویای رشد تورم است. مخصوصا در تورم نقطه به نقطه رشد 35 درصدی را تجربه کردیم و از طرفی رشد نقدینگی به حدود 40 درصد رسیده که تورم را مخصوصا برای طبقات متوسط و پایین آزاردهنده کرده است. قسمت دیگر تورم مربوط به نرخ ارز است. مواد اولیه، قطعات و ماشین آلات و آنچه به تولید مربوط بود را با ارز 3800 تومانی می‌آوردند و حالا با ارز نیمایی حدود 8 هزار تومان که دوبرابر شده است.
ادامه صفحه 7