سرنوشت ونزوئلا در انتظار چه سياستي است؟

چنين به نظر مي‌رسد كه مخالفان دولت از اينكه ايران با ونزوئلا مقايسه شود بسيار عصباني هستند و معتقدند كه اين مقايسه درست نيست. ادعاي اصلاح‌طلبان اين است كه اگر خط‌مشي دولت احمدي‌نژاد ادامه مي‌يافت و نوار فاجعه‌آمیز آن در‌ سال 1392 قطع نمي‌شد، الان وضعيت ما شبيه ونزوئلا مي‌بود که با تورم وحشتناک، کمبود شدید مواد غذایی، بحران انسانی و سیاسی مواجه است. آنها براي اثبات و درستي اين ادعا دلايل خاص خود را دارند. اول از همه اين‌كه رفتارهاي احمدي‌نژاد با چاوز و جانشين آن كمابيش مشابه بود. دوم اين‌كه هر دو دولت وابسته به منابع نفتي بودند، سوم اينكه سياست‌هاي اقتصادي آنها بر توزيع پول و نه تولید کالا و خدمات است. جالب‌تر اين‌كه بيشترين سفر و ديدار را مقامات دو كشور با هم داشتند و اين به دليل نزديكي رفتاري و سياسي دو طرف است. مهمتر از همه اين‌كه روند تحولات اقتصادي در دو كشور تا پيش از‌ سال 1392 كمابيش نزديك به هم بود. بنابراين اگر آن سیاست‌ها در ايران ادامه مي‌يافت، طبيعي بود كه شرايط امروز ما نيز مثل ونزوئلا باشد. مردمي گرسنه، دنبال نان و دوا، با بحران امنيتي و سياسي عميق و از همه بدتر تورم سه رقمي وحشتناك؛ كشوري كه دير يا زود دولت آن سقوط خواهد كرد و معلوم نيست پس از اين اتفاق در چه منجلابي فرو رود.
با وجود اين، مي‌توان اين سوال را طرح كرد كه اگر كس ديگري به‌جز روحاني در‌ سال 1392 رئيس‌جمهوری مي‌شد، آيا باز هم ما به وضعيت امروز در ونزوئلا يا شبيه آن دچار مي‌شديم؟ پاسخ بستگي به اين دارد كه آن فرد دنبال چه برنامه و سياست‌هایي بوده است. اگر در پي شكل دادن برجام و انجام امور براساس تدبير و عقلانيت بود، به‌طور قطع هر كس ديگري هم كه بود، فرق نمي‌كرد و دستاوردهاي امروز روحاني را كمابيش داشت و ايران به شرايط خطير ونزوئلا دچار نمي‌شد، ولي با تأسف تمام بايد گفت كه رقباي اصلي آقاي روحاني در‌ سال 1392، كمابيش مدافع يا ادامه‌دهنده همان سياست‌هاي دولت پيش بودند و در صورت پيروزي آنان معلوم بود كه الان با چه مشكلات بزرگي مواجه بوديم. خط‌مشي غالب آنان در حوزه سياست خارجي به‌گونه‌اي بود كه تحريم‌ها ادامه مي‌يافت و مبادلات بازرگاني، فروش نفت، نقل و انتقال پول و ورود سرمايه‌گذاري خارجي با محدوديت‌هاي زيادي مواجه مي‌شد. در داخل كشور نيز همان سياست‌هاي گذشته كه توزيع فقر، رشد تورم، توليد پول بي‌پشتوانه و فساد نظام‌مند بود، ادامه مي‌يافت و همين دو سياست كافي بود كه ايران را به وضعيت ونزوئلا دچار كند.
اكنون در چه وضعيتي هستيم؟ سياست‌هاي آقاي روحاني به نسبت روشن است. اين سياست‌ها هرچه باشد نتايج آن معلوم است. سه‌سال اول كوشش شد كه برجام به ثمر برسد و در نهايت به ثمر رسيد. قوت و اعتبار آن به‌گونه‌اي است كه حتي ترامپ هم جرأت نكرد برخلاف شعارهايش آن را پاره كند و به ناچار اجراي آن را تمديد كرده است. پس از اين مرحله است كه روند و چشم‌انداز اميدبخشي را در اقتصاد مي‌بينيم. هرچند پيش از آن نيز روند كاهش توليد كشور و افزايش افسارگسيخته تورم نيز مهار شده بود. ولي پس از برجام اين تحول به نسبت ملموس‌تر است و طبيعي است در صورت ادامه سياست‌هاي موجود و بهره‌مندي از ثمرات برجام و تداوم تدبیر و عقلانیت در اقتصاد وضع بهتر خواهد شد.
ولي ساير نامزدهاي انتخابات بايد درباره موضوعات زير اظهار نظر كنند تا دقيقا متوجه شويم كه بر اثر سياست‌هاي آنها چه وضعي پيش خواهد آمد. آيا در تله‌اي مانند آنچه امروز ونزوئلا دچارش شده، خواهيم افتاد؟


نخستین مسأله برجام و سياست تنش‌زدايي با جهان خارج و رفع خطر جنگ از كشور است. ترامپ و دشمنان منطقه‌اي ايران درصدد بودند كه اين توافق را بلاموضوع كنند و به قول خودشان آن را آتش بزنند. اكنون هركدام از نامزدها بايد توضيح بدهند كه سياست آنان درباره برجام و فلسفه حاكم بر آن چيست؟ به‌ويژه كساني كه با آن مخالفت مي‌كردند بايد صريح‌تر پاسخ دهند.
موضوع مهم ديگر سياست‌هاي اقتصادي است. آنان چه سياستي را براي حل مشكل اشتغال مي‌خواهند در پيش بگيرند؟ تأمين سرمايه براي آن را چگونه انجام مي‌دهند؟ بدون سرمايه‌گذاري خارجي چگونه و از چه منبعي مي‌توانند سرمايه را تأمين كنند؟ وضعيت تورم را چگونه كنترل مي‌كنند؟ درواقع تدبير اقتصادي آنان چگونه است؟
موضوع سوم نيز كه اهميت دارد، بحث آزادي رسانه‌اي است كه دولت روحاني بشدت از آن حمايت كرده است. نامزدهاي ديگر آيا به سوي محدوديت دسترسي به اين رسانه‌ها مي‌روند يا همچنان از آزادي آن دفاع خواهند كرد؟ اگر به همين سه مسأله پرداخته شود مي‌توانيم بگوييم، آيا وضعيت ما ونزوئلا خواهد شد يا خير؟