پیشنهاد خرید کتاب به جای سررسید



الهام فلاح
نویسنده


این روزها که در حال گذران ساعت‌ها و روزهای واپسین سال 97 هستیم بازار خرید و فروش گرم است و مردم خود را آماده لحظه تحویل سال و ورود به سال تازه می‌کنند. از طرفی دیگر، سنت هدیه‌ خریدن و هدیه دادن شخصی و شرکتی هم گرم است و مردم برای عزیزانشان، دغدغه خرید هدیه سال نو دارند و شرکت‌های کوچک و بزرگ هم سفارش‌هایشان را برای خرید سررسیدهای جدید به ثبت رسانده‌اند و منتظر رسید محصول. در این بده بستان‌ها، که خیلی وقت‌ها هم زیر لوای بده‌بستان‌های فرهنگ نام می‌گیرند واقعاً چه قدر فرهنگ به عنوان یک بسته به‌درد بخور و کار آمد (و نه لوکس و چشم‌گیر) جزو دغدغه‌های هدیه‌دهنده‌ها و هدیه‌گیرنده‌هاست. بازار دست‌به‌دست‌ شدن‌های سررسیدها و خودکارها و ابزارهای به ظاهر فرهنگی، نشان از آن دارد که ما این روزها، خرید و هدیه کتاب را که اصل مسأله است، فراموش کرده‌ایم و تنها به هدیه، به عنوان یک کالای مصرفی نگاه می‌کنیم. روزنامه ‌ایران طی روزهای آینده، سلسله یادداشت‌هایی از اهالی فرهنگ و هنر منتشر می‌کند تا بدانیم و بخوانیم که دغدغه اهل فرهنگ، «از چه بخریم و چه نخریم»ها در روزهای واپسین سال چیست. این نوشتارها شاید سنگ بنای پویشی باشد تا فرهنگ کتاب و کتابخوانی به مثابه آنچه اتمام ناپذیر و غیرمصرفی است جایگزین کالاهای مصرفی لوکس در سبدهای خرید نوروزی ما شود.

هفته‌‌های پایانی اسفند مثل هر سال باید در خیابان‌ها هر چند ده‌متر بساط تشت و لگن و آکواریوم و ماهی قرمز می‌دیدیم اما امسال خبری از ماهی قرمزها نیست. دست کم توی محله ما که حتی برای نمونه یک بساط ماهی قرمز هم پیدا نمی‌شود. تمام اِلمان‌ها و نشانه‌هایی که توی کوچه و خیابان آمدن نوروز را یادآوری می‌کردند قهرکرده و رویگردانند و خب بعید هم نیست اگر فکر کنیم در شرایط سخت اقتصادی امروزمان، چیزی مثل عید نوروز و متعلقاتش کاملاً تجملاتی و تشریفات اضافه بر سازمان محسوب می‌شود. حتی باید توی کتابفروشی‌ها و لوازم‌التحریرها با انبوه مدل‌های مختلف بسته به هر شکل از ذائقه و کاربرد و روحیه و موقعیت افراد، تقویم و سررسید یافت می‌شد. از جیبی و رومیزی و دیواری گرفته تا پایه چرمی‌های میز مدیریت و جلدهای پارچه‌ای و صنایع دستی و قفل دار و کش‌دار و سیمی و هر جور که دلمان بخواهد. تا به حال باید دست کم چهار پنج تا سررسید جلد اعلا با کاغذهای کاهی و قطع‌های جیبی و رقعی و پالتویی با لوگوی طلایی مؤسسات و شرکت‌هایی که به نحوی با ما در ارتباطند به روی میز کارم می‌رسید. اما از هیچ‌کدام خبری نیست. تنها چند نمونه معدود و انگشت‌شمار در هر کتابفروشی یافته می‌شود که آنقدر گران و گزافه‌قیمت است که گمان نکنم دست کسی براحتی برای خریدنش دراز شود. خرید محصولی که در اکثر قریب به اتفاق موارد قرار است سال آینده همین موقع سفید و کار نکرده راهی سطل زباله شود. از اسفند گذشته تا اسفند امسال قیمت کاغذ از رولی هشتادو‌پنج‌هزار‌تومان به رقمی نزدیک چهارصد و پنجاه تومان رسیده. مجلات و مطبوعات و نشریه‌های بسیار زیادی در سالی که گذشت به ورطه تعطیلی کشیده شدند. تا اواسط آذرماه امسال هنوز به خیلی از مدارس کتب درسی نرسیده بود. قیمت کتاب که روزگاری پرسودترین دلخوشی مقرون به صرفه بود به بیش از سه برابر رسیده و اوضاع نابسامان کاغذ باعث شده ناشران بزرگ و نامدار حتی براحتی زیر بار پذیرش اثر آن همه از نویسندگان کهنه‌کار نروند. کتاب‌های بسیاری چاپشان تمام شده و به علت نبود کاغذ تجدید چاپ نمی‌شوند و در این اوضاع با خودم فکر می‌کنم آیا اباطیلی بالاتر از صرف پول برای خرید سررسید و هدیه دادن آن هست؟ عملی که رسماً به معنی ریختن پول در سطل زباله است؟ مسلماً کسی در این شرایط گوشت سفید و قرمز و رب گوجه و شکر و موادشوینده را با این قیمت نجومی نمی‌خرد تا راهی زباله‌دانی کند. پس چرا به کاغذ که می‌رسیم بی‌رحم و مروت می‌شویم؟ اگر سال‌های گذشته شعار به جای سر رسید کتاب عیدی بدهید به نظر لوکس و زیادی مترقی و آرمانی می‌آمد در وضعیت امروز نه تنها شعار و درخواست نیست، بلکه وظیفه‌ای لازم‌الاجراست. به جای خریدن سررسید، کتاب عیدی بدهید تا با این کار هم صنعت نشر که بغرنج‌ترین روزگار خود را از نظر شرایط اقتصادی و چرخه تولید می‌گذراند حمایت کنید و هم با این کار دوستان و عزیزانتان را مجاب کنید دست کم اول سال نویی کتابی دست بگیرند و تورق کنند که خدا می‌داند هر چه بر سر اولاد آدم می‌آید از سر نخواندن و ندانستن است. حالا که شرکت‌ها و مؤسسات یا تعطیل شده‌اند یا بی‌پول و دیگر خبری از انبوه سررسیدهای تبلیغاتی نیست، شما هم به یک تقویم دو سه هزارتومانی جیبی یا اپلیکیشن تقویم توی گوشی‌های موبایلتان قناعت کنید و با پولی که ته جیبتان می‌ماند کتاب بخرید. کتاب هر دسته و هر سبکی و هر زبانی هم که باشد روزی کارآمدی خود را نشانتان خواهد داد و آن روز ایمان خواهید آورد که پولتان را دور نریخته‌اید.