سرنوشت «خانه نیما » از این به بعد مهم است

بخت بالاخره با خانه پدر شعر نو فارسی در دزاشیب یار شد و شهرداری تهران چند روز قبل این خانه را از مالکش خرید. هرچند شیرینی این خبر را تخریب خانه مادری هوشنگ ابتهاج در رشت که زمزمه‌های ثبت ملی آن از ماه‌های پایانی سال گذشته شنیده می‌شد، تلخ کرد. خانه‌ای که به احتمال زیاد دیدن آوار به جامانده آن، خاطره‌های کودکی ابتهاج را در هم می‌شکند، او را به یاد خانه ارغوان که در آن شعر معروف «ارغوان» را سرود و هنوز خبری از ثبت آن نیست می‌اندازد و احتمالِ تکرارِ تصاویر این چنینی برای آن.حال که خطر از خانه نیما گذشته بهتر است که کمی از آن بگوییم هرچند غمِ تخریب خانه سایه بر دلمان سنگینی می‌کند.72 سال پیش، نیما در این خانه که آن زمان خانه‌ای نیمه‌کاره بود ساکن شد و چهار سال بعد جلال آل‌احمد و همسرش سیمین دانشور نیز با خرید زمینی در مجاورت خانه نیما، با او همسایه شدند و به این ترتیب بن بست ارض، خانه امن ادبیات شد. هرچند هوای خانه نیما پس از فروشش به مالکی که قصد تخریب آن را داشت، ابری بود و طی سال‌های گذشته با تبدیل شدن آن به محلی برای بی‌خانمان‌ها و معتادها دیگر رنگ و بویی از روزهای گذشته‌ را نداشت. حال که شهرداری تهران همت کرده و این خانه را پس از درگیری فراوان به قیمت 13.5 میلیارد تومان خریده باید فکری برای رونق دزاشیب کرد. راهکارهایی مانند تبدیل آن به یک پاتوق ادبی همچون گذشته برای شاعران، بازسازی و نمایش آن‌چه در این خانه گذشته و همچنین استفاده از همجواری این خانه با خانه موزه جلال‌و‌سیمین در قالب یک تور فرهنگی و موارد دیگر که با خوش ذوقی می‌توان این بن‌بست را تبدیل به شاهراه بی‌پایانی برای اتفاقات ادبی و نمایش بخش بزرگی از ادبیات معاصر کرد تا علاوه بر درآمدزایی و برگشت سرمایه به شهرداری، آن را برای خرید خانه‌های بلاتکلیف بزرگان فرهنگی دیگر هم تشویق کند. اتفاقی که اگر نیفتد این خانه را هم به خانه موزه‌های ساکنی تبدیل خواهد کرد که در آن از رونق ادبی خبری نیست و تنها خانه‌ای می‌شوند کنجِ کوچه و محله‌ای که گهگاه میزبان یک نشست و محل عکاسی است و گاه دلیل تخریب خانه‌های بلاتکلیف دیگر.