سودان؛ 5کودتا در 60 سال!

سودان بخش مهمی از تاریخ خود را زیر سایه مصر گذرانده است؛ سرزمینی پهناور که تا پیش از جدایی سودان جنوبی و استقلال آن، در سال 1390 هـ.ش، بزرگ ترین سرزمین عرب‌زبان محسوب می‌شد؛ کشوری با 115 زبان و لهجه و حدود 597 قبیله که مجموعه‌ای شگفت‌انگیز از علایق و سلیقه‌ها را زیر یک پرچم گرد آورده است. با این حال، سودان از زمان استقلال، در میانه دهه 1950 میلادی، تاکنون، هیچ‌گاه روی آرامش و ثبات را به خود ندیده و شاهد پنج کودتا، طی 60 سال اخیر بوده است. نفوذ و دخالت عوامل خارجی و اختلافات قبیله‌ای و نژادی از مهم ترین دلایل این بی‌ثباتی محسوب می‌شود. پیامد این وضعیت، فقری است که گریبان مردم سرزمین زرخیز سودان را گرفته است و رهایشان نمی‌کند. شرایط بی ثبات حاکم بر کشور، مجال مناسبی را برای دخالت غرب و به ویژه آمریکا، در مقدرات سودان فراهم کرده است که مهم ترین جلوه بیرونی آن، تجزیه کشور در سال 2011 و واگذاری بخش جنوبی به اقلیت مسیحی سودان بود. آن‌چه این روزها در این کشور بزرگ آفریقایی مشاهده می‌کنیم، در واقع نتیجه بیش از 200 سال کشمکش داخلی و خارجی است.
سودان باستانی
سرزمین سودان، تاریخی کهن و نسبتاً شناخته شده دارد. این کشور  در ازمنه باستان بیشتر با نام «نوبه» یا «نوبیه» شناخته می‌شد و به لحاظ سیاسی، معمولاً تحت سیطره حاکمان سرزمین مصر قرار داشت. اما یک‌بار، یکی از خاندان‌های «نوبه»، موسوم به «کوشی»، توانست به مصر بتازد و پس از تصرف «ممفیس»، پایتخت مصر باستان، به عنوان بیست و پنجمین دودمان فراعنه، حکومت این کشور را به دست بگیرد؛ حکومتی که البته، پایدار نماند و توسط «سارگون»، پادشاه مقتدر آشور ساقط شد و او، کوشی‌ها را از مصر راند و به نوبه بازگرداند. در تاریخ آمده است که سپاهیان ایران، در دوره کمبوجیه، پسر کورش بزرگ، پس از فتح مصر، راه سرزمین «نوبه» را پیش گرفتند و توانستند پس از فتح شهر «نپته» که امروزه در استان «شمالیه» کشور سودان قرار دارد، شمال «نوبه» را به یکی از ساتراپ‌های هخامنشی تبدیل کنند. این ساتراپ، به تدریج نفوذ و قدرت خود را به بخش‌های جنوبی گسترش داد و قسمت اصلی سرزمین سودان امروزی را از آن خود کرد. اما اقتدار هخامنشیان دیری نپایید و با حمله اسکندر به مستملکات ایرانی در خاورمیانه و شمال آفریقا، ایرانیان نفوذ خود را در «نوبه» از دست دادند. در دوره‌های بعدی، حاشیه شرقی رود نیل، عموماً شاهد مهاجرت و سکونت قبایل عرب‌تبار بود. این مهاجرت‌ها، به ویژه پس از طلوع خورشید اسلام، شتاب بیشتری پیدا کرد. ساکنان سرزمین سودان، اسلام را بر اثر فعالیت‌های تبلیغی همین مهاجران پذیرفتند. نفوذ اسلام در سودان تدریجی بود؛ از اواسط قرن پنجم تا اواسط قرن هفتم هجری، بیشتر قبایل سودانی دین اسلام را پذیرفتند و به این ترتیب، مسیحیانی که پیشتر با حمایت دولت «حبشه»، برای خود جایگاهی ایجاد کرده بودند، عقب رانده شدند و زبان عربی، به عنوان زبان مشترک ساکنان منطقه، تثبیت شد. طی چند قرن بعد، حکومت‌های محلی متعددی در سودان پدید آمد که دوام چندانی نداشت.
آغاز دوره تاریخی جدید


دوره تاریخ جدید سودان با حمله محمدعلی‌پاشا، فرمانروای نیمه مستقل مصر که ظاهراً دست‌نشانده عثمانی‌ها بود، آغاز می‌شود. در سال 1199 هـ.ش، سپاهیان وی به سودان حمله کردند و تمام این سرزمین را به اشغال خود درآوردند. از این تاریخ، تا سال 1335 که سودان توانست استقلال خود را به دست بیاورد، اداره کشور در اختیار بیگانگان بود؛ هرچند در این برهه تاریخی، گاه قیام‌هایی سراسری شکل می‌گرفت و مقدمات تشکیل یک سرزمین مستقل را فراهم می‌آورد، اما دستاوردهای این قیام‌ها به دلایل مختلف و به ویژه اختلافات قومی و قبیله‌ای، پایدار نبود. اوایل دهه 1260 هـ.ش، همزمان با سلطنت ناصرالدین‌شاه در ایران، انگلیس توانست استیلای خود را بر مصر تثبیت و این کشور را مبدل به مستعمره خود کند. در پی این اقدام، حاکمیت سودان نیز به دست انگلیسی‌ها افتاد و «گوردون»، به عنوان نخستین حاکم انگلیسی، وارد سودان شد. با این حال، قیام سودانی‌ها به رهبری فردی به نام محمد احمد، معروف به «مهدی سودانی» شکل گرفت و به طور موقت، مانع از تسلط استعمارگران بر سودان شد. قیام «مهدی سودانی» به سرعت همه سرزمین سودان را فرا گرفت و در سال 1264، تقریباً جایی در سودان نبود که نیروهای «مهدی سودانی» بر آن دست نیافته باشند. او در سال 1265، شهر «ام‌دوران» را پایتخت خود قرار داد، اما بیمار شد و چندی بعد درگذشت. با مرگ «مهدی سودانی»، جانشین وی «عبدا...»، به سختی توانست اعتراضات را سرکوب کند، اما در سال 1266، از ارتش نیروهای مستعمراتی بریتانیا، شکست سختی خورد. انگلیسی‌ها در سودان پیشروی کردند و پس از اشغال «ام‌دوران»، به عمر دولت نوپای سودانی پایان دادند و این سرزمین، مستعمره انگلیس شد و 60 سال تحت انقیاد استعمار پیر قرار گرفت.
حرکت به سوی استقلال
با استقلال مصر از انگلیس، در سال 1301، نسیم استقلال‌‌طلبی به سرزمین سودان نیز وزید. افسری سودانی به نام «علی عبداللطیف»، با کمک مصری‌ها، پرچم استقلال‌طلبی را در سودان بلند کرد. شاید این تحلیل چندان مقرون به صحت نباشد، اما برخی از مورخان معتقدند که شروع فعالیت‌های استقلال‌طلبانه توسط نظامی‌ها، عرصه را برای دخالت و حضور بیشتر آن ها در عرصه سیاست سودان، فراهم کرد. با تشکیل احزاب «العشقاد» و «الامه» در سال 1322 و در بحبوحه جنگ جهانی دوم، مسیر استقلال هموارتر شد. تا این‌که در سال 1332، سودانی‌ها برای نخستین بار، انتخابات مجلس ملی خود را برگزار و متعاقب آن، در سال 1333، با تشکیل مجلس مؤسسان، استقلال کشورشان را از انگلیس اعلام کردند و جشن استقلال سودان در دی ماه سال 1334 برگزار شد. در سال 1335 «اسماعیل ازهری»، به عنوان اولین نخست‌وزیر سودان، زمام امور را به دست گرفت؛ اما کمتر از دو سال بعد، در سال 1337، نظامیان با فرماندهی «ابراهیم عبود»، کودتا کردند و او به عنوان اولین رئیس‌جمهور سودان معرفی شد. به این ترتیب، کمتر از سه سال بعد از اعلام استقلال سودان، نخستین کودتا در این کشور اتفاق افتاد و اولین دیکتاتوری سودانی شکل گرفت. «عبود» ارتشی مجهز را برای حفظ و تثبیت قدرت خود تأسیس کرد؛ اما نفرت عمومی از «عبود» باعث شد که وی ناچار به کناره‌گیری از قدرت شود و مقام خود را در سال 1344، به «اسماعیل ازهری» بسپارد.
تداوم کودتاها
«ابراهیم عبود»، نخستین کودتاچی سودان نبود. در سال 1348، «جعفر نمیری»، سرهنگ ارتش سودان، کودتایی انجام داد و زمام امور این کشور را به مدت 16 سال در اختیار گرفت. در دوران «نمیری» پای آمریکایی‌ها کاملاً به سودان باز شد و روابط آن ها با دولت سودان به اوج خود رسید. اما در سال 1364، «سوار الذهب»، یک نظامی دیگر، کودتایی آرام را با استفاده از نارضایتی عمومی مردم ترتیب داد و «نمیری» را به زیر کشید و قول داد که رئیس‌جمهور کشور را طی برگزاری یک انتخابات آزاد، به مردم معرفی کند. این انتخابات یک سال بعد برگزار شد و «صادق المهدی» از حزب «الامه»، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد؛ اما عمر حکومت «صادق المهدی» هم طولانی نشد.
آغاز دیکتاتوری 30 ساله عُمرالبشیر
روز 9 تیرماه سال 1368، ژنرال «عمر البشیر»، با یک کودتای بدون خونریزی، حکومت «صادق المهدی» را ساقط کرد و با عنوان «دولت نجات ملی» قدرت را به دست گرفت. «البشیر» تا سال 1375، بدون برگزاری انتخابات، قدرت را در دست داشت و در این سال، پس از برگزاری انتخابات، خود را رئیس‌جمهور قانونی سودان اعلام کرد. در دوران طولانی حکومت «عمر البشیر» که 30 سال طول کشید، سرزمین سودان حوادث تلخ بسیاری را از سر گذراند که مهم ترین آن ها، تجزیه این کشور به دو سرزمین سودان و سودان جنوبی در سال 1390 و جنگ داخلی «دارفور» بود. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که بحران‌هایی مانند «دارفور» که تا مرز یک فاجعه انسانی هم پیش رفت، نتیجه اختلافات قومی و قبیله‌ای میان عرب‌تبارها و آفریقایی‌تبارهاست. موضوعی که با وجود سقوط حکومت «عمر البشیر»، با کودتای ژنرال «احمد عوض بن عوف»، هنوز هم می‌تواند به عاملی جدی برای بروز بحران‌های فراگیر در سودان تبدیل شود.
منابع:
جمهوری سودان؛ دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه؛ 1368
اسلام و سیاست در سودان معاصر؛ سیداحمدعبدالسلام؛ ترجمه: محمدتقی اکبری؛ بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی؛ 1381
تاریخ سودان؛ پیتر مالکوم هالت؛ ترجمه : محمدتقی اکبری؛ بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی؛ 1366