مردم خوزستان نوروز 98 را چگونه گذراندند؟

در تعطیلات نوروز بعد از چهارم فروردین بود که زمزمه‌های سیل به گوش رسید. وقتی حادثه شیراز را دیدیم گویی قیامت بر پا شده بود، در حیران و استرس کامل مخصوصا هنگامی که ماشین بر روی ماشین برامواج سیل سوار می‌شد و بعد از فروکش نمودن طغیان سیل صحنه‌ای که هیچ ذهنی نمی‌توانست آن را تصور کند در دیدگان همه قرار گرفت. بعد از آن سیل لرستان و رانش زمین و ریختن ساختمان‌ها و دیدن صحنه‌های دلخراش از ویرانی زندگی افرادی که در نقاط محروم کشور عمر خود را می‌گذراندند. موقع سیل خرم‌آباد مرتب می‌گفتند این سیل به سوی خوزستان در حرکت است؛ مثل دیوانه‌ها می‌شوی، هرکسی اولین کار مهمی که برای نجات خود، خانواده و اموالش بود انجام می‌داد. سریعا فرش‌ها جمع می‌شود و بر روی چهارپایه‌ای قرار می‌گیرد. مرتبا از تلویزیون اطلاعات در جهت آموزش سیل داده می‌شد و ذهن و روان مناطق پرخطر درگیر می‌شود. چه اتفاقی قرار بود بیفتد؟ سد دز را نمایش می‌دادند و میزان ورودی و خروجی آن. اصطلاحات را کم کم فرا می‌گرفتیم و نگران آن بودیم که مبادا خطایی در محاسبات باشد! سال‌های عمرمان نشنیده بودیم که آب سد را خالی کنند.  گاهی منظره‌های سد زیبا می‌نمود، معاون رئیس جمهور می‌گفت باید ممنون کسانی باشیم که این سدها را ساخته‌اند. در تلگرام ریزش آب از کانال‌های تخت جمشید را می‌دیدیم. ناخودآگاه به آینده نگری نیاکانی که در قرن‌های گذشته این چنین مهندسی زیبا را بنا نموده بود می‌اندیشی و حس افتخار می‌کنی  و وقتی جریان سیل در شیراز را در رسانه‌های اجتماعی و فضای مجازی  بررسی می‌کنیم تاسف می‌خوردیم چه بر شایسته‌سالاری کشورمان گذشت که اکنون می‌بایست تاوان آن را نسل‌های بعدی بپردازند؟
 آیا برای کشوری که مهد علم و تمدن بوده است چنین حوادثی در عصر تکنولوژی و نمایش آن در رسانه‌های بیگانه علامتی جز ضعف مدیریتی نیست؟ کجای کار می‌لنگد؟ ساختن خانه‌ها در مسیر رودها و ساختن پل‌هایی که بعد از مدتی کوتاه خراب می‌شود؟ بودجه‌های عمرانی کشور که صرف ساخت بنا‌ها و راه آهن شده است، چه توسط بلای طبیعی و چه توسط ارگان‌های دولتی جهت رفع مشکل ویران می‌شود؛  چون عامل این سیل خانمانسوز عدم بررسی دقیق کلیه جوانب فنی و جغرافیایی اقلیمی است. طرح‌های عمرانی که تصویب می‌شوند کارشناسی نشده ساخته می‌شوند. چه تضمینی هست که بعد از این موارد مشابه تکرار نشود و آیا فرصت آن را داریم که تا قبل از حادثه بعدی کلیه خطاهای موجود را شناسایی و رفع و رجوع نماییم یا صرف نبود بودجه و تخصیص و یا عوامل دیگر عملا اقدامی صورت نمی‌پذیرد؟ 
سوال‌های زیادی ذهن را مشغول می‌سازد؛ زحمت کشاورزان و دامداران با یک سیلاب به زیر آب می‌رود و خودشان آواره اردوگاه‌ها و بر و بیابان‌ها می‌شوند. کلیپ‌هایی در رسانه‌های اجتماعی پخش می‌شود که دل هر انسانی را به درد می‌آورد. خانواده‌هایی که پادگان نظامی اردوگاه آنان معرفی می‌شود و بعد مسئولین اظهار می‌دارند که مردم برای خروج از خانه‌ها مقاومت می‌کنند؛ تهدید شیوع بیماری‌های ناشی از نبود بهداشت و خروج از منزل و همراه نداشتن پوشاک و لوازم بهداشتی، سیل کمک‌های مردمی و کشور‌های همسایه و فشار بر روح و روان مردم که سیل زدگان چشم انتظار کمک مردمند؛ دیدن صحنه‌هایی از پدران و فرزندانی که به خاطر تحویل پک‌های غذایی شادی می‌کنند؛ برخورد بالاترین مقام استان با مردمی که گله‌مند تاخیر در رسیدگی در این روزهای زجرند؛ و هشدارهایی که مدیریت بحران از اوج خطر‌های روز‌های آتی می‌گویند.
 شفاف‌سازی و محاسبات دقیق انجام نمی‌شود؛  هر آن احتمال تخلیه است و این برای خانواده آسان نیست. مرخصی‌ها لغو شده و در محل کار آرامشی وجود ندارد. حتی مسئولین می‌گویند اگر از سیل جان سالم بدر بردیم فشار‌های روانی حوادث آتی وارد می‌شود. بین خانواده‌ها اختلاف و دلخوری جهت تخلیه یا عدم تخلیه وجود دارد، آموزش و پرورش مقررات سخت‌گیر عدم حضور را دارد؛ جاده‌ها بسته و خطر برگشت مسافران ناشی از خطر جاده‌ها و ریزش کوه و رانش زمین هست. راستی این همه فشار باعث کاهش ساعات کار مفید کارمندان می‌شود یا خیر؟ آرامش کارکنان جهت انجام وظیفه صحیح از ضروریات است و لذا افزایش احتمال خطای سهوی و کاهش بهره‌وری و هدر رفتن هزینه حقوق پرداختی! سخت است تحلیل کلیه خسارات به خصوص وقتی جبران آنها با پول میسر نباشد. آیا مادرانی که در اثر این فشارها سقط جنین کرده‌اند شناسایی می‌شوند؟ جبران به چه نحوی است؟ دولت اظهار می‌دارد خسارات را می‌پردازد در حالی که مطالبات سال‌های قبل پرداخت نشده‌اند؛ اعتماد کم رنگ شده است ولی باز مردمان خوب و دریا دل ما پای حادثه می‌ایستند و با چنگ و دندان از شهر و روستا محافظت می‌کنند و تا حد توان با وجود فشارهای اقتصادی به داد هموطنان خود می‌شتابند. 


نمایندگان اظهار می‌دارند سیل بندها دوام این سیل را ندارند و شرکت گاز هشدار جهت احتمال انفجار در صورت ایراد خسارات به زیر ساخت‌ها و تاسیسات گازی می‌دهد؛ میزان آوردهای باران‌های آتی مشخص نیست و ذخایر مخازن سدها پر شده است و پایین دست تحمل این همه آورد را ندارد؛ رود‌ها لایروبی نشده‌اند و نیمه شب فیلم‌ها و خبرهای جدیدی از ورود آب و به زیر رفتن روستاها به میزان قریب به سه متردریافت می‌شود.
شب را با دلشوره و دلهره به صبح می‌رسانی؛ خبر از مناطقی می‌شنوی که در چند کیلومتری‌ات در محاصره آب قرار گرفته‌اند و تنها راه کمک به آنها قایق و هلی کوپتر است. صدای هلی کوپترها تو را به یاد روزهای جنگ می‌اندازد؛ نمی‌دانی چه خبری در نزدیکترین محل برای همشهریانت در حال وقوع است. شب را با قدم زدن در حیاط خانه و دیدن شبکه خبر به روز می‌رسانی و اعلام شماره حساب و امداد از مردم خونت را کثیف می‌کند؛ حس خوبی نیست، احساس گدایی کردن می‌کنی! هر روح لطیفی با دیدن حادثه برای هموطنش کمکش را تا حد توان انجام می‌دهد و تکرار این زیرنویس در بزرگترین رسانه ملی کشور ضعف مسئولینی را که ذخایر کافی برای روز مبادا ندارند پررنگتر می‌سازد. یاد ضرب المثل قسم حضرت ابوالفضل و دم خروس می‌افتی؛ عمق خسارت بسیار بالاست. هزاران هکتار زمین کشاورزی تنها بخشی از خسارات تحقق یافته است. سردرگم می‌شوی، به  یاد جنگ می‌افتی ولی دشمنی نیست که او را با اسلحه منهدم کنی. باید سعی کنی خسارت کمتر ببینی ولی آموزشی در این خصوص ندیده‌ای، مقابله با ضعف‌ها را تجربه نکرده‌ای، مدیریت بحران در شرایطی که آب بیاید و بشورد و ببرد با صرف تکرار چند توصیه میسر نمی‌شود.
 خود را به تقدیر می‌سپاری. معلوم نیست چه شود. همان طور که خودشان اظهار داشتند کارشناسان خطا کردند؛ همین طور اینکه تلاقی و پیوند آب دز و کرخه را پیش بینی نکردند و تخلیه فوری شصت هزار نفر در مناطق اهواز را صادر کردند! به آینده می‌اندیشی، در صورت فرستادن کودکان و سالمندان و زنان آیا آموزش پرورش باز می‌شود یا خیر؟ و آیا در این رفت و آمد و حوادث جاده‌ای جان سالم به در می‌بری؟ اصلا پولی برای رفت و برگشت داری یا نه؟ مزاحمت برای دیگران و ایجاد مخاطره در زندگی سایرین؛  واقعا این چه اوضاعی است که بر زندگی ما حکمفرما شده است. ریشه این همه بی‌تدبیری کجاست و مقصر کیست؟