اروپای اوباما تا اروپای ترامپ

بسیاری از ناظران سیاسی مناسبات فراآتلانتیکی در ترجمان مناسبات اروپا- آمریکا را در صحنه‌های بین‌المللی به عنوان مناسباتی تاریخی و با دوام یاد می‌کنند که گاهی شکاف و گاهی همگرایی را تجربه می‌کند. اما در واقع باید تاکید کرد که ما با اروپایی روبه رو هستیم که همواره تحت تاثیر رویکردهای راهبردی و الگوی رفتاری دولت‌های مختلف در واشنگتن بوده است.
امواجی که از آن سوی آتلانتیک به اروپا می‌رسد چه زود باشد چه دیر بر سیاست و اقتصاد در اروپا تاثیر خود را می‌گذارد. اگر نگاهی مختصر به مناسبات فرا آتلانتیکی پس از جنگ جهانی دوم بیندازیم متوجه خواهیم شد که اروپا در هر زمانه‌ای به رنگ موج برآمده از آمریکا در می‌آید و این امواج از سیاست‌های اقتصادی در قالب طرح مارشال گرفته تا سیاست‌های حقوق بشری مشترک و همراهی در شورای امنیت را در بر می‌گیرد.
تمرکز بر موضوع هسته‌ای ایران که از سال2002 میلادی توسط تروئیای اروپایی (آلمان، انگلیس و فرانسه) و آغاز گفت‌وگوهای انتقادی در دوران ریاست جمهوری «محمد خاتمی» به نقطه آغاز و پیوند جمهوری اسلامی ایران و مناسبات فرا آتلانتیکی بود.
البته طی دهه‌های مختلف جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا طیفی از موضوعات از نقاط مثبت گرفته تا چالش‌ها به ویژه طی این چهاردهه با یکدیگر تجربه کرده‌اند که باوجود فراز و نشیب‌ها و چالش‌ها، مناسبات دوجانبه و چندجانبه هم درحوزه سیاسی و هم اقتصادی تداوم یافته است.


اما مناسبات سیاسی و اقتصادی اروپا و ایران در نقطه‌ای تحت تاثیر مناسبات و امواج برآمده از آن سوی آتلانتیک بوده است. هنگامی که توافق برجام میان جمهوری اسلامی ایران وگروه موسوم به 1+5 در 23 تیر 1395 به نتیجه رسید، همه کشورهای طرف این توافق، متعهد به اجرای متوازن تعهدات در قبال برجام و در قبال ایران شدند.
فرایندی که در ژنو آغاز و سپس در لوزان سوئیس استحکام یافت، نهایتا درهتل کوبورگ وین با بیانیه مشترک میان «محمدجواد ظریف» وزیرامورخارجه ایران و «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اروپا شکل رسمی به خود گرفت. از این تاریخ به این سو، شکل روابط و مناسبات ایران و اروپا نیز در مسیر تعامل سازنده و بنیان‌های برجام بازسازی شد.
این درحالی است که اروپا در دوران «باراک اوباما» رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا (16-2008) به توافقی با ایران دست یافته بود. درک راهبردی اروپای دوران اوباما در یک همپوشانی واحد راهبردی قرار گرفته بود و اساسا اروپا به صورت نانوشته به یک راهبرد مشترک با آمریکای اوباما دست یافت. اگرچه در وضعیت و زمانه برجامی نیز ایران- اروپا- آمریکا دارای اختلاف‌های گفتمانی-ایدئولوژیک- راهبردی گسترده‌ای بودند اما فضای اعتماد گام به گام و طراحی یک فرمول راستی آزمایی باعث شد تا هر سه طرف در روند توافق گام به گام شرطی و نه توافق جامع قرار بگیرند.
پس از آنکه «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا روز 18 اردیبهشت 97 درسخنانی خروج این کشور از توافق بین‌المللی ایران و 1+5 و بازگرداندن تحریم‌ها علیه ایران را اعلام کرد؛ این تصمیم آمریکا با مخالفت صریح اتحادیه اروپا روبرو شد.
«فدریکا موگرینی» در سخنانی پس از اظهارات ترامپ گفت که اروپا به همکاری با ایران و ماندن در برجام ادامه خواهد داد.
اما پس از یک فرایند مذاکراتی میان ایران و اروپا، کشورهای اروپایی در قالب یک طرح مشترک به نام «ساز وکارحمایت ازمبادلات تجاری» (اینستکس) تلاش کردند تا در مسیر عمل به تعهدات برجامی خود که همان حفظ و توسعه مناسبات اقتصادی با ایران بود را ادامه دهند.
تحولات بعدی در سطح دیپلماتیک نشانه‌هایی از تحرک عملیاتی اروپا را نشان نداد. البته مقام‌های اقتصادی مرتبط با اینستکس در اواخر اسفند97 به تهران سفر کردند تا امیدواری به دور زدن تحریم‌های آمریکای ترامپ افزایش یابد. اما تاکنون این ساز وکار به سطح عملیاتی نرسیده است به نحوی که «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران در حاشیه رونمایی از پایگاه اینترنتی دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه در جمع خبرنگاران گفت: اکنون ما معتقدیم که اروپایی‌ها باید تلاش و فعالیت کنند که بتواند تعهدات خود را انجام دهند. آنها بسیار عقب هستند و نباید این گونه تصور کنند که ایران منتظر آنها می‌ماند.
به نظر می‌رسد که درک رهبران اروپایی از برجام اکنون ازمرحله راهبردی- امنیتی به سطح سیاسی تقلیل یافته و چنین نگاهی در بلندمدت می‌تواند بقا و دوام برجام را با مشکل مواجه سازد.
اگر اروپا زمانی درچارچوب رویکرد راهبردی به برجام می‌نگریست و آن را پیش می‌برد، امروز این توافق و تعهدات برجامی را در سطح مناسبات سیاسی دنبال می‌کند و جمهوری اسلامی ایران اکنون با یک اروپای پساخروج آمریکا مواجه است که تلاش می‌کند برجام را به بند موضوعات دیگر امنیتی گره بزند.
درچنین چارچوبی، انتظار از یک اروپای واحد و منسجم، انتظار دوری است و به نظر می‌رسد که اروپا دیگر اروپای اوباما نیست و در حال تغییر به سمت اروپای ترامپ است؛ به نحوی که رفتارهای اروپای واحد در قبال ایران به سمت همراهی بیشتر با آمریکای ترامپ به ویژه در حوزه موضوعات موشکی و حقوق بشری سوق پیدا کرده است و در حوزه برجام نیز شاید بتوان تغییر الگوی رفتاری اروپا را در این جمله «ژرار ارو» سفیر فرانسه در آمریکا دید که مدعی شده بود: «اینکه گفته شود ایران بعد از انقضای برجام مجاز به غنی‌سازی اورانیوم خواهد بود اشتباه است. ایران باید به موجب «پیمان منع اشاعه» و پروتکل الحاقی و تحت نظارت‌های شدید ثابت کند که فعالیت‌های هسته‌ای‌اش صلح‌آمیز هستند».
فرجام سخن آنکه به نظر می‌رسد، درک رهبران اروپا در یک چارچوب هماهنگ به شکلی مستقیم و نه سینوسی درحال حرکت به برجسته‌سازی دوران پیشابرجام و ایجاد یک برجام شکننده است؛ وضعیتی که اروپا را به آمریکای ترامپ نزدیک ساخته و دیگر می‌توان گفت اروپا را نباید از آمریکا جدا بدانیم.
*دانشجوی دکترای روابط بین‌الملل