روزنامه آفتاب یزد
1398/02/03
اصلاحطلبان به دنبال مشارکت مشروط هستند نه تحریم انتخابات
آفتاب یزد- هستی قاسمی: تندروها از هماکنون روی انتخابات 98 حساب ویژهای باز کردهاند و پیشاپیش خود را پیروز انتخابات مجلس یازدهم میدانند. این جریان که پس از پیروزی روحانی در انتخابات 96 حتی لحظهای هم آرام و قرار نداشتند، برای زمینگیر کردن دولت و همچنیننا امیدی مردم از اصلاحaطلبان، سناریوی کارشکنی تا شکست دولت را تا به امروز دنبال کردند تا به تبع عدم موفقیت دولت دوم روحانی، جامعه نیز از اصلاحطلبان ناامید شود که برخلاف تصور تا حدودی هم تلاشهای سوء مخالفان به نتیجه هم رسید. امروز پس از این همه، جریان مخالف دولت و اصلاحات به نحوی دنبال دلسرد کردن مردم در انتخابات و عدماقبال از اصلاحطلبان به خاطر حمایت از حسن روحانی در دور دوم هستند تا آنجا که گاه از عذر خواهی جریان اصلاحات از مردم به دلیل حمایت از روحانی سخن به میان میآورند. از این رو نیز، این روزها برخی از اصلاحطلبان نظیر عبدالله ناصری از احتمال عدم ارائه لیست در انتخابات 98 و برخی چون سعید حجاریان تئوریسین جریان اصلاحات از مشارکت مشروط سخن به میان میآورند (!) که در دو حالت بازهم امکان تجدید مجلس نهم و ورود تندروها به پارلمان وجود دارد که این خود میتواند آسیبهای بسیار جدیای متوجه مردم کند. بر این اساس، آفتاب یزد با محمد صادق جوادی حصار فعال سیاسی اصلاحطلب و تحلیلگر درباره مسائل مذکور به گفت و گو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.
سعید حجاریان، فعــال ســیاسی اصلاحطلب اخیراً در یادداشتی نوشته است: «اصلاحطلبی باید موضع خود در برابر انتخابات به صراحت و با جزئیات کامل اعلام کند. در کوتاهمدت، شاید عقلانیترین راهبرد را بتوان در مشارکت مشروط جست؛ از فرصت انتخابات استفاده کرد، ولی چنانچه شروط مطرح شده برآورده نشد، عطای انتخابات را به لقایش بخشید، عدم ارائه لیست از سوی اصلاحطلبان و به نحوی تحریم انتخابات چه پیامدها و تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟
در هیچ مقطعی تا به امروز فضا صریح یا اطمینان بخش نبوده است. به عبارتی فضا تاکنون بدینگونه نبوده است که اصلاحطلبان هیچ امیدی نسبت به انتخابات نداشته باشند و یا به هیچ روی امکان تحرک برای این جریان وجود نداشته باشد. فضای عمومیکشور نسبت به موضوع انتخابات به ویژه در مقوله شیوه نظارت بر انتخابات مطالباتی را دنبال میکند و خواهان برگزاری انتخابات قانون مدارتر، شفاف تر و مردمی است تا حقوق عمومی در انتخابات رعایت شود. امروز برخی فضایی ایجاد کردندکه پیشاپیش اصلاحطلبان را در انتخابات ناامید جلوه دهند و شکست خورده بنامند. آنها تصورشان بر این است که ناکامیهای دولت روحانی را میتوانند به پای اصلاحطلبان بنویسند تا در نتیجه اصلاحات پیشاپیش عرصه انتخابات را رها کند. از سویی، این جریان فضایی ترسیم میکنند مبنی بر اینکه اصلاحطلبان به دنبال فتنه جدیدی هستند. جریان رقیب درصدد است تا اصلاحات را با ابزار فتنه از فضای انتخابات دور نگه دارد. همه این موارد گزینش و مشارکت مشروط را از سوی اصلاحطلبان پیش رو میگذارد. در واقع مشارکت مشروط اصلاحطلبان مشارکتی عقلانی است. هر اقدامی باید از سوی این جریان به شرط نتیجه بخشی صورت بگیرد. از این رو، نباید دست به اقدامی زد که شرط نتیجهبخشی در آن وجود نداشته باشد. زیرا افراد کار میکنند که در ازای آن از سود کافی بهرهمند شوند. در ازای تولید به منفعت و توسعه و در برابر منفعت به رفاه دست یابیم. از این رو، مردم برای تعیین سرنوشتشان مشارکت میکنند تا به رشد و توسعه ملی و مطالباتشان دست یابند. بدیهی است شرکت در انتخابات اما بدون شرط هیچ نتیجهای در پی نخواهد داشت. به همین دلیل مشارکت مشروط به مفهوم مشارکت عقلانی است. عدهای درصددند که فضا را سیاسی کنند تا دقیقا اصلاحطلبان را به این نتیجه برساند که در انتخابات لیستی ارائه ندهند. در حالی که عاقلانه ترین تصمیم را باید در فضای معطوف به انتخابات اتخاذ کرد. زیرا در آن فضا میتوان تصمیمگرفت که در چه عرصههایی میتوان موثرتر بود و در چه عرصههایی نباید حضور داشت. در این صورت میتوان مطابق با فضا نیروها را بالانس کرد و تاثیر مطلوب و مشارکت موثر در فضای انتخابات داشت.
آیا عدم تحرک احتمالی از سوی اصلاحطلبان در انتخابات منجر به ورود پایداریها و تجدید مجلس نهم نخواهد شد؟
تحریم انتخابات در کار نیست. بلکه اصلاحطلبان به دنبال مشارکت مشروط هستند. تحریم عمومیت دارد اما مشارکت مشروط امری متفاوت است. زیرا در برخی شهرها اصلاحطلبان لیست ارائه میدهند اما در برخی شهرها مانند اصفهان، چنانچه اصلاحطلبان از سوی نهادهای نظارتی رد صلاحیت شوند در این صورت بزرگان این جریان میتوانند بگویند ما در این شهر کاندیدایی نداریم اما مردم باید برای تضمین آینده خود به کاندیدای مناسب رای دهند. در این صورت فضا منطقیتر هم خواهد شد. تحریم انتخابات به هیچ روی درست و عقلانی نیست که از هم اکنون فضا به سمت تحریم پیش برود. به هر روی، اصلاحطلبان به دنبال مشارکت مشروط در انتخابات هستند. چنانچه شروط اصلاحات پذیرفته نشود در این صورت افراد دیگری شرایط مشارکت مطلوب را در انتخابات فراهم نکردند. بنابراین نظر حجاریان، نظر همه جریان اصلاحات نیست بلکه یک نظر در میان یک جریان قلمداد میگردد که ممکن است درباره آن به جمع بندی برسند و یا بر عکس به جمع بندی نرسیم.
برخی معتقدند که اصلاحطلبان باید صراحتا از مردم به دلیل حمایت از روحانی و مشکلات بر آمده از این حمایت، عذرخواهیکنند در این صورت آیا میتوان پایگاه از دست رفته اصلاحطلبان را به تبع روی برگردانی از روحانی بازگرداند و آنها را برای آمدن بهپای صندوقهای رای ترغیب کرد؟
افرادی که چنین اظهاراتی را بیان میکنند یا چهرههای شاخص اصلاحطلب هستند و یا قدرت نمایندگی بخشهایی از اردوگاه اصلاحات را دارند. بنابراین چنانچه این جریان خود را در شکل گیری چنین فضایی دخیل میداند و از جبهه اصلاحطلبی سخن میگویند به طریق اولی، نخست چهرههای شاخص اصلاحات باید از مردم عذرخواهی کنند و به جامعه بگویند که فلان حزب و بخشی از جریان اصلاحطلبی به خاطر حمایت از دولت روحانی، عدم کامیابیها و شکست اقتصادی، فرهنگی و... که منجر به یاس مردم شده است تا مادامی که دولت در این مسائل مقصر بوده باشد از سوی این جریان از جامعه عذرخواهی میکنیم. پس از عذرخواهی هم در پی جبران این خسارتها بر آیند. البته این مسئله مشروط بر این است که این سخن از اردوگاه اصلاحطلبی بلند شده باشد اما اگر کسانی برای اصلاحطلبان نسخه میپیچند که این جریان باید از مردم به خاطر حمایت از روحانی عذرخواهی کند در این صورت مسئله جداست به همین دلیل هم نباید در زمینی بازی کرد که آن را مخالفان و رقبای این جریان طراحیکردند. زیرا مخالفان از همان آغاز کار دولت روحانی تلاش کردند نخست دولت را زمینگیر کنند و سپس تلاش کردند تا میان دولت و اصلاحطلبان شکاف به وجود آورند. حتی دولت را تحت فشار قرار دادند تا از نیروهای موثر اصلاحطلبی در کابینه استفاده نکند که نتیجه آن هم امروز به ناکامی دولت انجامیده است. اکنون نسخه جدیدشان این است که این جریان باید از مردم به خاطر حمایت از دولت روحانی عذرخواهیکنند. بنابراین اگر جریان اصلاحات خود به این جمع بندی رسید که باید از مردم به خاطر ناکامی دولت دوازدهم عذرخواهی به عمل آورند قطعا باید مسئولیت این کار را در مواردی که مقصر دولت است، بپذیرند. اما اگر مخالفان همان کسانی که این دولت را به خاطر هنجارشکنی و کارشکنیهایشان زمینگیر کردند و امروز هم خواهان عذرخواهی این جریان از جامعه هستند نباید این کار صورت بگیرد.
اگر عذرخواهی از مردم نسخه اصلاحات برای خودشان باشد در این صورت اساسا چنین اقدامی درست است؟
بدون تردید درست است. زیرا عذرخواهی این جریان در قبال اقدامات اشتباه یعنی حمایت از دولت، حداقل صداقت مان را به مردم اثبات میکند. قبلا در مواردی که دولت ناکارآمدی نشان داده و دچار اهمال شده است دولت و حامیانش از مردم عذرخواهی کردند. بنابراین عذرخواهی به دلیل اشتباه در سراسر کشورهای جهان از سوی مسئولان و جریانهای حزبی مرسوم است. اگر جریانی به دلیل حمایت از یک دولت بستر ناکامیها را فراهم میکند به طور قطع باید مسئولیت آن را بپذیرد. اصلاحطلبان نیز اگر در این مورد مقصرند باید حتما این کار را انجام دهند.
11 ماه تا زمان انتخابات مجلس یازدهم فرصت باقی است برخی بر این اعتقادند که بازسازی تنها راه ممکن است، از این رو، بازسازی جریان اصلاحات در این فرصت باقی مانده چگونه ممکن است؟
ابتدا باید دید که بازسازی به چه مفهوم است. اصلاحات یک لشکر سیاسی منسجم نبود که در عملیاتی شکست بخورد و اکنون به دنبال بازسازی باشد. این جریان باید در حوزههای فرهنگی و اجرایی تئوریها و برنامههایی داشته باشد. استراتژی اصلاحات همچنان قانونگرایی،شفافیت، تعامل با همه ارکان قدرت و منتقدان این جریان است، این راهبرد هنوز پاسخگوست و میتواند مشکلات را حل کند. بنابراین از مبانی اصلاحطلبی نباید دست برداشت. راهبردهای اصلاحطلبانه تغییری نکرده اما آنچه که این جریان را در برابر مردم زیر سوال برده است آمیختگی ناکامیهای این دولت با این جریان است. اصلاحطلبان باید عامل و دلایل ناکامیهای دولت را به مردم توضیح دهند. این جریان باید به مردم بگوید که بخشی از مشکلات و شکستها به مخالفان دولت باز میگردد یعنی همان افرادیکه دارای قدرت و برنامه بودند و بر کشور تسلط داشتند و در اجرای برنامههای دولت مانع ایجاد میکردند. به عبارتی باید به مردم توضیح داده شود که آیا این دولت خود مقصر است و یا افراد دیگری دولت را به این مرحله رساندند. مسئله دوم این است اصللاح طلبان تا چهاندازه در ناکامیهای مربوط به دولت نقش دارند به همان میزانی که این جریان در ایجاد مشکلات نقش دارند باید شفاف باشند. اگر از سوی این جریان در اطلاع رسانی، عدم حمایت و یا اعلام حمایت و در موضعگیری شفاف کوتاهی رخ داده است باید این اهمال به مردم توضیح داده شود. چراکه سرمایه اصلاحطلبان شفافیت، قانونگرایی، صداقت در تعاملات سیاسی و اجتماعی است، در صورت بازسازی این سرمایه، اصلاحطلبان چیز زیادی از دست ندادهاند که بخواهند به دنبال بازسازی باشند. چراکه اصلاحطلبان در این دولت نقش چندان زیادی نداشتند، ضمن اینکه دولت روحانی شکست چندان زیادی نخورده است. امروز اصلاحطلبان تحت تاثیر هجمههای تبلیغاتی اردوگاه راست این اظهارات را مطرح میکند و مواضعی اتخاذ میکنند. زیرا این دولت در بسیاری موارد کارنامه قابل دفاع و محکمی داشته است و اصلاحطلبان هم همواره مواضع روشنگرایانهای اتخاذ کردند. بنابراین همانطور که اشاره شد اصلاحطلبان چندان شکست نخوردهاند که نیاز به بازسازی داشته باشند. این جریان باید ارتباط خود را از طریق رسانههای جمعی با مردم برقرار کند و طی مواضعی آن را به طور شفاف به مردم
توضیح دهد. حتی اگر به تعبیرجنابعالی این جریان چندان هم شکست خورده نباشد اما باتوجه به اینکه اصلاحات طی دو سال اخیر با تنزلپایگاه اجتماعی روبرو شده است، بنابراین آیا زمان این مهم فرا نرسیده است که این جریان دست به واقع نگری و درونبینی بزند؟
به طور قطع همین طور است. اما باید تفکیک قائل شد. زیرا در اردوگاه اصلاحطلبی جریان اعتدالی هم وجود داشت که از همان آغاز کار دولت مرز شان با اصلاحطلبی روشن بود. از این رو باید اذعان کرد اگر کسانی به ناکامی رسیده باشند، اعتدالیون هستند. البته چنانچه دولت را در ناکامی مقصر بدانیم اما به هر روی، همه جریان اصلاحطلبی از دولت روحانی به طور صد درصد حمایت نکرده است. به همین دلیل باید تفکیکی میان حامیان دولت در اردوگاه اصلاحات و منتقدانش قائل شد. اصلاحطلبان بیشترین حجم انتقادات سازنده و قانونی را نسبت به دولت داشتند اما عدهای در این میان به دنبال فرار رو به جلو هستند و درصدد مقصر نشان دادن اصلاحطلبانند؛ در حالی که اصلاحطلبان در مواردی حمایت و در برخی موارد نیز از دولت انتقاد کردند اما عدهای با مخالفت و کارشکنی همواره به دنبال ناکامی دولت بودند امروز هم میخواهند شکست دولت را به پای جریان اصلاحات بنویسند. حال آنکه افرادی تلاشهای فراوانی در حوزه مدیریت، قانون گذاری، اعمال نفودهای جناحی و... کردند تا این دولت در تحقق برنامههایش ناکام شود. بنابراین اگر دولت روحانی امروز ناکام است باید عوامل عدم موفقیتها را شناسایی و آنها را سرزنش کرد نه افرادی را که به خاطر توفیقات گذشته این دولت از روحانی حمایت کردند هیچ فردی در جریان اصلاحات به خاطر ناکامی از دولت حمایت نکرد. مخالفان خود چوب لای چرخ دولت گذاشتند تا امروز وضعیت به اینجا برسد. به همین دلیل باید این دو را از یکدیگر تفکیک کرد.
اصلاحطلبان باید چه استراتژیای در پیش بگیرند که به بهبود پایگاه اجتماعی این جریان و ترغیب مردم به پای صندوقهای رای و در نهایت پیروزی اصلاحات در انتخابات مجلس بینجامد؟
تقویت نهادهای مدنی و ارتباط مجموعه اصلاحات با بدنه اجتماعی اش میتواند به بهبود پایگاه اجتماعی این جریان و ترغیب مردم به پای صندوقهای رای بینجامد. بنابراین فارغ از موارد مذکور، تقویت بسترهای مشارکتآفرینی و افزایش امید به هر دلیلی باید صورت بگیرد. امروز بسیار مهم است که اصلاحطلبان به هر دلیلی و با هر روشی باید بتوانند امید را در جامعه افزایش دهند. زیرا امید به آینده افزایش مشارکت را در پی دارد و تشدید مشارکت نیز تعامل سازمان دهنده تری به دنبال خواهد داشت. اصلاحطلبان به عنوانکسانی که کنش و امنیت اصلاحطلبانه را در بستر امنیت و آرامش جستجو میکنند بیشترین سهم را در ایجاد امید، نشاط و آرامش باید داشته باشند. بنابراین اگر اصلاحات در این فرصت باقیمانده موفق به ایجاد امید و آرامش در جامعه نشوند؛ امید میرود که این جریان در بازسازی و انسجام بخشهای مخدوش شده اصلاحطلبی توفقیاتی به دست آورند.
برخی بر این اعتقادند اگر اصلاحات شانسی برای ورود به مجلسیازدهم نداشته باشد اصولگرایان به هیچ روی شانسی برای ورود به مجلس یازدهم نخواهند داشت، اساسا این نگاه درست است؟ در این صورت تکلیف چیست و مجلس یازدهم شاهد چه نیروها و جریانی خواهد بود؟
جامعه ایران جامعهای جوان، زنده و پویاست و به همین دلیل منحصر کردن همه چیز به بخشی از اصلاحطلبان و اصولگرایان به هیچ روی منطقی نیست. بر فرض اگر این اتفاق بیفتد که هیچ یک از دو جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی نتواند وارد عرصه شود ما نیروهایی خواهیم داشت که متخصص و دانش آموختهاند و همواره نگاه منتقدانهای به اردوگاه اصلاحطلبی و جبهه اصولگرایی داشتهاند. بنابراین هر نوع نوآوری و تغییر رفتار مدیریتی که مبتنی بر خردورزی و دانش نوین باشد یک رفتار اصلاحطلبانه محسوب میشود. اتفاقا امید هم به این بخش است. بر این باورم که اصلاحطلبی در شخصیتهای اصلاحطلب خلاصه نمیشود بلکه اصلاحطلبی یک روش و منش و تعریف نوعی از مواجهه اجتماعی است و این مواجهه اجتماعی در ازای هیچ چیز نمیتواند قرار بگیرد؛ حتی پارهای از اصولگرایان میتوانند در آینده اصلاحطلب باشند و پارهای از اصلاحطلبان میتوانند در آینده از منشا اصلاحطلبانه دور شوند و دچار تحجر، انسداد، انجماد و خودبینی گردند. بنابراین ماهیت اصلاحطلبی در انحصار اشخاص و رفتار افراد نخواهد بود به همین دلیل هم احتمال ورود نیروهای جدید به مجلسکم نیست و در این صورت شاهد شکل تکثیرشدهای از اصلاحطلبی و وجه نوینی از رفتارهای اصلاحطلبانه در مجلس آتی خواهیم بود.
با توجه به وضعیت اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان امکان ورود جریان سوم به مجلس تا چهاندازه محتمل است؟
جریان سومی نخواهیم داشت. جریان سوم حتی اگر نامش هم سوم باشد ماهیتش جریان سوم نیست. به طور مثال عدهای در دولت روحانی به دنبال ایجاد جریانی تحت عنوان اعتدال بودند حال آنکه جریان مذکور در بخشی از اصلاحطلبی و اصولگرایی خلاصه شده است. از این رو، اگرچه در نام و عنوان اعتدال یک جریان جدید محسوب میشود اما عملا تفاوتی در ماهیت آن وجود ندارد. بنابراین اعتدالگرایان یا متمایل به رفتار نوآورانه و منتقدانه اصلاحطلبانه عمل میکنند که در این صورت اصلاحطلب خواهند بود. یا به روشها و منشهای غیراصلاحطلبانه یعنی رفتارهایی عاری از مختصات نوگرایی، خردورزی، قانونگرایی، شفافیت، رفتار مردم سالار و دموکراتیک داشته باشد، در این صورت چنین رفتارهایی یک رفتار متحجرانه اعتدالگرایانه سنتی خواهد بود که در ایران آن را تحت عنوان اصولگرایی میشناسند. اساسا ممکن است بسیاری از اصولگرایان چنین رفتاری را نپسندند اما به هر روی این رفتارها در منظومه سیاسی اصولگرا تعریف میشوند و از سویی هم در منظومه سیاسی اصلاحطلب تعریف میشوند. بنابراین با هر عنوان دیگری که تعریف شود ماهیت دیگری جز اصلاحطلبی و اصولگرایی ندارد. اساسا جریانهایی نظیر اعتدالیون و مستقلین بروز و ظهوری متفاوت از ماهیت دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا نداشتند که بیانگر زاویه آنها با اصلاحطلبی و اصولگرایی باشد مگر اینکه در تقسیم کرسیهای قدرت بگویند مجلس را به سه قسمت تقسیم کنند.
به عنوان سوال پایانی، آیا اصلاحات در سال ۱۴۰۰ باید از عارف و جهانگیری و یا هر شخصیت شناسنامه دار اصلاحطلب حمایت کنند یا اینکه بنا به تقدیر به تکرار تجربهای چون روحانی یعنی لاریجانی تن در دهد؟
دو سال تا زمان انتخابات ۱۴۰۰ فرصت باقی است، ممکن است طی این دو سال به ویژه پس از انتخابات مجلس اصلاحطلبان به تجربیات جدیدی دست یابند. بنابراین از هم اکنون چنین فضایی را دامن زدن چندان پسندیده نیست. در نهایت تصور نمیررود که اصلاحطلبان از تجربیات تلخ گذشته خود درس نگرفته باشند و تصمیمات آینده را مدنظر قرار ندهند. به همین دلیل هم این جریان باید سناریویی بنویسند که قابل دفاع باشد.
سایر اخبار این روزنامه
اقدام آمریکا و بودجه
نماینده مجلس: سفرهای خارجی نمایندگان بیضابطه است
تشکیل کمیته تهاتر میان ایران و پاکستان
روابط ایران و پاکستان بر خلاف میل دشمنان آن باید تقویت شود
ورود آمریکا به فاز بازی خطرناک
اصلاحطلبی گرفتار اصلاحطلبان مصنوعی
اختلاف سلمان - بن سلمان انحرافی است!
مردم اوکراین آزادانه از کنار یک چهره سیاسی شناخته شده گذشتند و به یک کمدین رای دادند
فروش BMWهای میلیاردی در عرض سه ساعت
اصلاحطلبان به دنبال مشارکت مشروط هستند نه تحریم انتخابات
این زن همیشه صف شکن است
زنگ خطر گسست نسلها
احتمال نابودی یکی از زیباترین باغهای ایران
چرا زحمت کشیدید چرا بیشتر ندادید؟!
چرا کمپین « نه به خرید» کار ساز نیست؟
درباره اعتراف ضرغامی
در فراق مرحوم حاج صدر الله رستمی
اقدام آمریکا و بودجه