مهدی ذاکریان در گفت­وگو با همدلی: ترامپ، خودنما است

همدلی| سعید شمس: ایران و آمریکا 4 دهه است که با هم مشکل دارند و در حال قطع رابطه‌ صدردصدی قرار دارند. در شرایطی که باز کردن گرهِ‌هسته‌ای باعث شد تا دو کشور در قالب مذاکرات 1+5 همنشینی و حتی به نوعی هم صدایی را تجربه کردند، با شروع کاخ‌سفیدنشینیِ دونالدترامپ،‌ دوباره تنش‌زایی جایگزین تنش‌زدایی شد تا این روزها، حتی کار به جایی برسد که «جنگ‌نظامی» بین ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها جایی ثابت در تحلیل‌ها و تفسیرهای ادبیات بین‌الملل داشته باشد.مهدی ذاکریان تحلیلگر بین‌الکلل با طرح اینکه «ترامپ به مردم این کشورش اینطور می‌گوید که مساله ایران را حل کرده است و از موقعی که آمده، ایرانی‌ها بهتر شده‌اند. در حالیکه سیاست-خارجی جمهوری‌اسلامی همان است و هیچ تغییری نکرده است. در مساله فلسطین،‌ عراق و یمن نگاه‌ ایرانی‌ها عوض نشده است و همچنین در مسایل حقوق‌بشری هم همان دیدگاه‌های گذشته را دارد در چنین حالتی دونالدترامپ در پشت تریبون ادعای تغییر دادن ایران می‌کند تا این سئوال طرح شود، ‌اگر ایران عوض شده است چه دلیلی بر اصرار بر مذاکره دارد» به پرسش‌های طرح شدهِ «همدلی» پاسخ می‌گوید:
چراییِ تناقض در موضع‌گیری‌های دونالدترامپ را در چه چیزی می‌تواند دید؟
قطها دیدگاه‌ها و هر حرکتی که از سوی رییس‌جمهوری سر می‌زند، هدف و هدف‌های مشخصی را دنبال می‌کند و اینطور نیست که ترامپ بدون برنامه حرفی بزند یا کاری بکند. معمولا برنامه-هایی که او پیش‌بینی می‌کند، هدفمند است. اما این «هدفمندی»ی با هدفمندی‌هایی با نوع راهبردهایی که در ایالات‌متحده‌آمریکا در گذشته طراحی می‌شد، متفاوت است. به عنوان مثال، اینکه اتاق فکر و سیاست‌گذاران و متخصصان بین‌المللی درباره این مسایل دیدگاه‌های‌شان را آنالیز کنند و به یک نتیجه برسند،‌ مبتنی بر آن نیست و به منظور دستیابی به دیدگاه‌های ترامپ است که مسایل و مصالح شخصی‌اش را با منافع آمریکا گره می‌زند.
منظورتان خودنمایی ترامپ است؟


دقیقا. در واقع رییس‌جمهور جنجالیِ‌ ایالات‌متحده طوری است که َهمواره سعی دارد، دیدگاه‌های خودش را ارزشمند جلوه بدهد و به افکار عمومی این را القاء کند که فقط خودش می‌تواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند. مشخصا درباره ایران، همهِ‌ هم‌وغم‌اش را به کار گرفته تا بگوید «من هستم که می‌توانم مساله ایران را حل کنم» ترامپ در این راستا قدم می‌زند و ادامه مسیر می‌دهد و باید گفت،‌ اتفاقی جدید نیفتاده است.
اما با ادبیات نرم‌تری درباره ایران اظهار نظر می‌کند و پمپمئو هم آمادگی مذاکرهِ بدون شرط را طرح کرد.
همین تغییر لحن و ادبیات هم هدفمند است. هدفمند به این معنی که در داخل آمریکا بتواند محبوبیت و پیروزیِ سیاسی خودش را حفظ کند و بتواند ادامه بدهد. در این راستا چندین موضوع را مطرح کرده است که در اکثر موضوع‌ها، به باور و ادعای خودش به نتیجه رسیده است. در واقع ادعاهای ترامپ تو خالی‌اند و بی‌ثمر بودن‌شان در آینده به جامعه آمریکا مشخص خواهد شد.
مثلا؟
مثلا فعال کردن معادن ذغال‌سنگ و معادن فسیلی است. همچنین می‌توان به اعمالِ‌ تعرفه‌ بر کالاهای چینی و وادار کردن کشورهای دیگر به پذیرش شرایط آمریکا اشاره کرد. همچنین بحث احداث دیوار حائل در مرز با مکزیک است و همچنین انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس است.
که هر کدام از اینها به نوعی مساله‌ساز می‌شوند.
منظور من هم همین است. ترامپ به افکار عمومی اعلام می‌کند که ببینید من چه کارهایی انجام دادم و وضعیت کشور و مردم را بهتر کردم. در واقع باید گفت،‌ ترامپ چهره‌ای مغرور و خودنما استو نمی‌داند که این کارهایش چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد.
چه‌ تبعاتی؟
به عنوان مثال با فعال شدن معادن تعدادی از بیکاران شاغل می‌شوند. اما نمی‌دانند که بعدها با فجایع زیست محیطی روبرو خواهند شد. همانطور که قبلا در نوادا و کالیفرنیا پیامدهایی به وجود آمده بود،‌ این بار هم در نقاط دیگر آمریکا به وجود خواهد آمد و باید شهروندان آمریکایی مالیات بیشتری را پرداخت بکنند تا ضررهای به وجود آمده کنترل و خنثی شود. درباره دیوار حائل در مرز با مکزیک الان این کار را انجام می‌دهد و به عبارتی از مهاجرت جلوگیری می‌کند که فی‌نفسه اتفاق خوبی در زمان حال است. اما در آینده باید دید، چه مسایلی را در رابطه آمریکا و مکزیک پدید خواهد آورد. درباره تعرفه هم به همین صورت که اعمال آن به اقتصاد جهانی ضربه می‌زند، چون اقتصاد جهانی نیاز به این دارد که کالای عرضه شده که در یک جغرافیا تولید می-شود در همان جغرافیا تولید شود و کشورهای دیگر حضور پیدا نکنند که این مهم با حذف تعرفه‌ها مشخص می‌شود. اما ترامپ کارهای معکوسی را انجام می‌دهد. یا درباره مساله کره‌شمالی،‌ مگر می‌شود مساله‌ای جدی با عکس دو نفرهِ ترامپ و اون حل شود تا مردم کره‌شمالی بتوانند در آزادی و به راحتی زندگی کنند. همهِ‌ این کارها، کارهایی است که ترامپ در راستای برداشت‌های فکری خودش انجام می‌دهد. فلذا چنین رفتارها و تحرکات غلط، تبعات هزینه‌سازی در پی خواهد داشت.
مساله ایران هم در همین راستا است؟
دقیقا! ترامپ به مردم این کشورش اینطور می‌گوید که مساله ایران را حل کرده است و از موقعی که آمده، ایرانی‌ها بهتر شده‌اند. در حالیکه سیاست‌خارجی جمهوری‌اسلامی همان است و هیچ تغییری نکرده است. در مساله فلسطین،‌ عراق و یمن نگاه‌ ایرانی‌ها عوض نشده است و همچنین در مسایل حقوق‌بشری هم همان دیدگاه‌های گذشته را دارد. در چنین حالتی دونالدترامپ در پشت تریبون ادعای تغییر دادن ایران می‌کند تا این سئوال طرح شود، ‌اگر ایران عوض شده است چه دلیلی بر اصرار بر مذاکره دارد؟ اگر هم بگوید‌ در تلاش برای توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران است، باید گفت طبق گزارش آژاش بین‌المللی ایران استاندارهای NPT را رعایت می‌کند، پس ادعایش کذب است. لذا تغییر لحن‌اش برای این است که به هدفش نرسیده و در بهره‌برداری تبلیغاتی در داخل آمریکا موفق نشده است. پس باید گفت،‌ ترامپ فقط مسیر رانندگی‌اش را عوض کرده و در یک خیابان دیگر تردد می‌کند.
سئوال این است. سیاست‌های اتخاد شده ایران در قبال‌ آمریکا یا بهتر است‌ گفته شود، ترامپ چطور است؟ کارآمد یا . . . ؟
قطعا ممکن است‌ در کنار گزینه‌های ارایه شده، گزینه‌های بهتر و کارآمدتری هم وجود داشته باشد. نکته مهم،‌ اما این است آیا وزارت‌خارجه گزینهِ بد را انتخاب کرده یا گزینه کارآمد را در دستور کار قرار داده است؟ قطعا گزینه‌هایی که تا امروز دستگاه اجرایی کشور اجراء کرده است،‌ دیپلماسی‌ای بوده که در حفظ منافع ملی ایران موفق بوده است و منطقه را از جنگ دور کرده و همچنین منطق و عقلانیت را در روابط بین‌الملل جاری و ساری کرده است. خب! اینها کارهای مهمی است که انجام شده است. آنهم برابر تیم و جماعتی که همیشه در منطقه هدف‌‌شان تنش‌آفرینی بوده است و زیان و ضرر به خاورمیانه را به عنوان هدفی جدی دنبال می‌کنند. کشورهایی چون عربستان، ‌امارات، اسراییل و خودِ آمریکا و احیانا برخی از کشورهای اروپایی که در زمان‌هایی برای منافع‌شان با آمریکا و اسراییل همراهی می‌کردند. در چنین شرایطی، دیپلماسی جمهوری‌اسلامی دیپلماسی‌ای خوب و موفق بوده است.
آنهم در شرایطی که مخالفان داخلی هم مجدّانه مخالفت می‌کردند.
به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. در واقع در کنار مقابله با مبانی بیرونی،‌ در داخلِ خانه هم عده‌ای برای‌شان دست‌انداز درست کرده و مانع‌هایی ساختند تا دیپلمات‌های ایران نتوانند خوب گام بردارند و خوب قدم بزنند که چنین تحرکاتی را نمی‌توان نادیده گرفت. مخالف‌خوانی‌هایی که هم ممکن است،‌ ریشه در نادانی و هم تعمدی باشد و هم ریشه در دستگاه‌های بیگانه جاسوسی و اطلاعاتی داشته باشد. همچنین گروهی هم دلسوزانه نقد می‌کنند و فکرشان این است که روش فعلی، روشی هزینه‌ساز است و بهتر است، نقطه‌نظرات خودشان اعمال شود که خب! اولی‌ها نادان-اند،‌ دومی‌ها مزدور هستند و سومی‌ها هم در روش‌شان دچار اشتباه هستند. چرا که اگر معتقدند،‌ روش بهتری وجود دارد، نباید مانع ایجاد کنند. باید تلاش کنند، در انتخابات مجلس یا ریاست-جمهوری طرح و برنامه‌شان را به ملت ایران ارایه کنند تا در صوررت رای‌آوری، تفکر خودشان را جلو برده و اجرایی کنند. چیزی که مسلم است، این است که پشتوانه آقای ظریف رای مردم ایران است که در دو دوره انتخابات ریاست‌جمهوری به نگاه فعلی رای داده‌اند. اگر نظرسنجی‌ای هم انجام شود، به دستگاه دیپلماسی نمره قبولی می‌دهند. در واقع اگر در ایالات‌متحده تیمِ b را فعال می‌بینیم که جنگ‌آفرینی می‌کند، تیمی z در ایران صلح‌آفرینی و عقلانیت را در دستور کار خود قرار داده است. آنهم در شرایطی که تیمِ b مبتنی بر دیکتاتوری و خشونت و مبتنی بر دیدگاه‌های بن‌سلمان، بنیانیاهو، بولتون فعالیت‌هایی بسیار جدی را برای ایجاد تنش و چالش پیگیری می‌کنند.
سئوال پایانی؛ قانون نانوشته‌ای اینطور می‌گوید که «در عالم سیاست، دوست و دشمن دائمی وجود ندارد» با این وجود، چرا فاصله ایران و آمریکا مانا به نظر می‌رسد؟
فقط این را می‌گویم، من هم با شما در ماندگاری این فاصله هم عقیده هستم.