چرا فردوسی مهم است؟

عبدالهی – نامش بلند آوازه است و ایران اسلامی به خود می بالد که گوهری چون او را در توس دارد و آرامگاهش محور تجلی حماسه است. ابوالقاسم فردوسی را نه ایرانیان که جهانیان خوب می شناسند و در برابر عظمت و یکتایی هنر او سر تعظیم فرود می آورند. 19 تیر ماه 22 سال قبل، آن روزی که رهبر معظم انقلاب در سفر به مشهد مقدس از منطقه تاریخی توس و آرامگاه فردوسی بازدید کردند، عظیمت و اهمیت این داشته مهم فرهنگی و تاریخی بیش از گذشته بر همگان روشن شد و دست نوشته مهم ایشان چراغ راهی شد برای آن که بدانیم بزرگداشت فردوسی چقدر مهم است. اگرچه سال های سال به دلیل غفلت مسئولان دولت های مختلف در احیای توس و بزرگداشت فردوسی کم کاری شد اما چند سالی است که همه دست به دست هم داده و کمر همت بسته اند تا به این وظیفه فرهنگی و تاریخی خود عمل کنند و غبار بی مهری را از چهره فردوسی و توس کنار بزنند. اقدامات شهرداری و شورای شهر مشهد در چند سال اخیر که با همکاری اداره کل میراث فرهنگی صورت گرفته است، در این سال ها نمود داشته و حالا هر که به توس پای می گذارد، این تغییر رویکرد و به ثمر رسیدن تلاش ها را مشاهده می کند. هرچند هنوز تا رسیدن به مقصود راهی طولانی در پیش است و «آن چه تاکنون شده بسی کمتر از اندازه‌ بایسته است» ... .
 
یادداشت رهبر معظم انقلاب در بازدید از آرامگاه فردوسی
رهبر انقلاب در حاشیه زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) و سفر به مشهد در تیر ماه سال ۷۵ به بازدید از آرامگاه فردوسی و شهر تاریخی توس پرداختند و در دفتر یادبود مقبره حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر نامدار ایرانی یادداشتی مرقوم کردند. متن یادداشت به شرح زیر است:
بسم‌ا... ‌الرحمن‌الرحیم
خدا را شکر که در حاشیه‌  زیارت تابستانی مشهد مقدس رضوی علیه‌آلاف‌التحیه توفیق بازدید از مقبره  فردوسی بزرگ و نامدار در شهر تاریخی و پرقصه‌  توس نیز دست داد. اگرچه در گذشته آن مقبره و برخی یادگارهای تاریخی دیگر موجود در آن‌جا را دیده بودم اما این بار هم به خاطر اهتمام به جانب مهم فرهنگی و تاریخی آن و هم به‌خاطر کارهای خوب آبادانی و زیباسازی که در آن انجام شده است و هم به خاطر خبرهای اسف‌انگیزی که از غارت ذخیره‌ کم‌نظیر موجود در این منطقه به من رسیده بود، آن را با دقتی بیشتر و با انگیزه و میل و شوری مضاعف نگاه کردم، و اکنون احساس من آن است که دولت موظف است با همّت به کار در این بخش بپردازد و آن چه تاکنون شده بسی کمتر از اندازه‌ بایسته است.
به امید دنبال‌گیری و با سپاس از مسئولان و پژوهشگران
 
سالروز بازدید رهبر انقلاب از توس و آرامگاه فردوسی، فرصتی شد تا این بار از زاویه ای دیگر به عظمت و بزرگی فردوسی و شاهنامه او بنگریم. نخستین جشنواره هنر حماسی در خراسان رضوی که هفته گذشته با تقدیر از برگزیدگان پایان یافت، با انتشار پیام تبیینی آیت ا... جوادی آملی مفسر قرآن و اندیشمند بزرگ اسلامی همراه بود. پیامی که تفکر و تدبر در آن شناختی بهتر و جامع تر از حکیم توس و جایگاه توس در فرهنگ ایرانی و اسلامی به ما می دهد. آن چه می خوانید بخش هایی از این پیام تبیینی است:


 
فردوسی مسئله ولایت، امامت و تشیع را حماسه ای کرد
فردوسی مسئله توحید را حماسه‌ای کرد، مسئله ولایت و امامت و تشیع را حماسه‌ای کرد، بعد ایران موحد را، ایران اسلامی را در سایه توحید و ولایت زنده نگه داشت. خیلی‌ها درباره خدا سخن گفته‌اند، خدا را به عنوان خالق آسمان و زمین ستوده‌اند؛ اما حکیم فردوسی شعری دارد که بزرگ حکیم الهی یعنی صدر المتألهین (که او شعر را در فلسفه راه نداد، چون شعر که از خیالات نشئت گرفته است به عقل راه ندارد مگر کلام منظومی که مبرهن باشد)، از شعر سخن گفت. حکیم فردوسی وقتی درباره خدا سخن می‌گوید، شعری گفته است که حکیم صدر المتألهین در کتاب المبدأ و المعاد از آن شعر با جلال و عظمت یاد می‌کند و آن شعر این است:
جهان را بلندی و پستی تویی / ندانم چه‌ای، هر چه هستی تویی
شکوه این بیت در مصرع دوم است؛ یعنی خدا خالق آسمان است، خالق زمین است، آن چه در آسمان، آن چه در زمین، آن چه بین آسمان و زمین است، مخلوق خداست؛ اما خود خدا چیست؟
مرز حماسی فردوسی در توحید
فردوسی می گوید: «ندانم چه‌ای»، راست گفته است، هیچ عقلی این موضوع را درک نمی کند اما «آن قَدَر هست که بانگ جرسی می‌آید». «ندانم چه‌ای، هر چه هستی تویی»، این «ی»، «ی» مصدری است نه «ی» ضمیر. معنایش این نیست که من نمی‌دانم تو که هستی، تو هر چه هستی خودت هستی! اگر «ی»، «ی» ضمیر بود، این شعر خیلی بلند نبود؛ ولی «ی» مصدری است؛ یعنی تمام حقیقت هستی تویی. اگر تمام حقیقت هستی او، خداست، بقیه آیت او، مخلوق او، برده او و آفریده او هستند، این‌طور نیست که مثل او حقیقت هستی را داشته باشد. این مرز حماسی این بزرگ حکیم الهی در توحید است.
 
ولایت در کلام حکیم توس
اما درباره ولایت. درست است که درباره حضرت امیر شعرهای فراوانی گفته شده اما حماسی‌اش اندک است. این حکیم فردوسیِ فردوس‌جایگاه می‌خواهد که بگوید:
درست این سخن قول پیغمبراست /  که من شهر علمم علیم در است
 اگر مدنیت است، بزرگ درِ این مدنیت ولایت اهل‌بیت است، تمدن است گام‌های دوم و سوم و چهارم و پنجم انقلاب است، این است. الگوی اسلامی و بزرگ‌ترین تمدن بشری اگر مطرح است، از راه ولایت است. اگر رهبر علی شد، در آن حماسه است، شهامت است، بزرگواری و عدل و استدلال و استقلال در آن هست. حماسه تنها در زدن و بریدن نیست.
بُرید و دَرید و شکست و ببست /  یلان را سر و سینه و پا و دست
 این بخش نازل حماسه است؛ اما بخش والای حماسه این است که
درست این سخن قول پیغمبراست /  که من شهر علمم علیَم در است
 اگر مدنیت است، اگر الگوی اسلامی و پیشرفت تمدن است و اگر گام‌های بعدی است در همین مدنیت است. این علی درس مدنیت داد و فقط شهامت علی و پیروزی علی با شمشیر مطرح نبود. وقتی خود حضرت، خود را معرفی می‌کند این می‌تواند بزرگ‌ترین دروازه تمدن بشری باشد. در فرمایش های نورانی آن حضرت این است که «أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ کَرَّ عَلَیَّ وَ لَا أَکِرُّ عَلَی مَنْ فَرَّ مِنِّی» این حماسه، فردوسی زمان می‌خواهد، یک فردوسی عصر انقلاب می‌خواهد که شعر را از آیینی به حماسه ای درآورد. به امیرالمؤمنین عرض کردند که شما فرمانده کل قوا هستید، بودجه‌های فراوانی در مملکت هست، اسب‌های رزمنده فراوان برای میدان رزم آماده است. شما که تمام دشمن‌ها برای از بین بردن تان صف‌آرایی کرده‌اند، باید یک اسب رزمنده تناور تندرو در میدان جنگ داشته باشید. این مرکَبی که شما دارید مرکَب رزم نیست. حضرت فرمود برای من همین مرکب عادی، کافی است. زیرا مرکب رزمی، رزمجو و بدو برای سوارکاری است که بخواهد در میدان جنگ بدود، نه من که از میدان جنگ فرار می‌کنم و کسی را که فرار کرد، تعقیب نمی‌کنم، این علی است! آن کسی که به طرف من حمله کرد، من که فرار نمی‌کنم، وقتی جنگ‌آوری کرد، دید پیروز نمی‌شود، فرار می‌کند، من که فراری را تعقیب نمی‌کنم.
 
جای خالی فردوسی در امروز ایران اسلامی
جای فردوسی خالی است که این حرف‌ها را برای ایران اسلامی شهید داده تبیین کند با آن زبان گویای حماسی. اگر چنان چه روشن شد ایران اسلامی در جنگ جهانی سوم پیروز شد، این یک زبان کارآمد فردوسی می‌خواهد، مستحضر هستید هنر سهم به سزایی در حفظ و نگهداری و نگهبانی و پیشرفت یک مطلب علمی دارد. در واقعه غدیر، در آن سرزمین، وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه‏»؛اما یک هنرمند حماسی پا به رکاب آماده‌ای بود که این را به صورت شعر درآورد و منتشر کرد و خدا علامه امینی را غریق رحمت کند! بخش وسیعی از الغدیر او اسناد هنری است؛ یعنی قصاید و شعرهای بلند حماسی است. آن که حفظ می‌کند این شعر حماسی است. خدا یک اصل کلی را در قرآن کریم به ما فرمود؛ شما که قصد حمله به بیگانه ندارید، آن جهاد ابتدایی حرف دیگری دارد، فرمود در جریان دیگر شما که نمی‌خواهید به دیگری حمله کنید ولی آن‌قدر ستبر و نیرومند و قوی و قدر باشید که دشمن از شما بهراسد: «وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً»، این «وَ لْیَجِدُوا»امر غایب است، ناظر به بیگانگان است، بیگانگان نه امر حاضر را گوش می‌دهند نه امر غایب را ولی در قرآن کریم فرمود حتماً دشمن‌ها باید از شما بترسند، این یعنی چه؟ یعنی شما آن‌قدر از نظر موشک و غیر موشک باید غنی و قوی باشید که دشمن هوس حمله و امثال آن را نکند. این که می‌بینید مقتدرانه جواب ترامپ را می‌دهد برای همین است. این آیه قرآن یک حماسی می‌خواهد، یک فردوسی می‌خواهد که بگوید ایران این‌قدر باید قوی باشد که آمریکا هراس داشته باشد؛ یعنی حمله نکند؛ یعنی بی‌ادبی نکند؛ یعنی جسارت نکند؛ یعنی در حریم حرم امن ایران با شکوه نفوذ نکند: «وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً»، امر غایب است، یک؛ مأمور هم کفارند، دو؛ کافر نه امر حاضر را گوش می‌دهد نه امر غایب را، سه؛ پیام آیه نسبت به ایران اسلامی است که آن‌قدر غنی و قوی باش که هیچ بیگانه‌ای طمع بکند، چهار؛ این فردوسی می‌خواهد.