آقای رئیس‌جمهور، آیا فرهنگیان واقعا نگرانند!

احمد عزیزی* - یکی از دستاوردهای پیروزی انقلاب اسلامی، ایجاد فضای نقد در بحبوحه تصمیم گیری‏های نظام سیاسی و به تبع آن تغییر در قدرت ساختاراداری کشور است که همواره در به ثمر نشاندن اهداف سیاسی کمک بسزایی می‌کند. نظام تعلیم و تربیت کشور با بهره‌مندی از بیش از 13 میلیون دانش‌آموز و یک میلیون معلم به عنوان بخش بزرگی از نظام اداری کشور همواره دستخوش تصمیمات بعضا ناپخته جریان‌های سیاسی کشور شده به گونه‌ای که اهداف کلان کشور را به پای منافع زودگذر و بعضا جناحی قربانی می‌کنند.
بیانیه 6 تشکل فرهنگی اصولگرای کشور خطاب به رئیس‌جمهوری با رویکردهای کاملا سیاسی و به دور از منافع کلان آموزش و پرورش کشور نمونه‌ای از این موارد است که نشان می‌دهد افراد و جریان‌های سیاسی امتحان‏پس‏داده کشور که بعد از سه شکست در انتخابات‌های 92 ، 94 96 و عدم اقبال مردم به ظاهرسازی‌های رسانه‏ای در لوای بیانیه تشکل‌های فرهنگی به‏گونه‌ای به تخریب دولت و نظام تعلیم و تربیت پرداخته‌اند که گویی آنها در هیچ دوره و زمانی در ساختار تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی دخالتی نداشته‌اند و فقط نظاره‌گر بازیگردانی احزاب بوده‌اند.
و اما چندین نقد بر بیانیه وارد است از جمله:
1- در آموزش و پرورش دولت تدبیر و امید، خانه اندیشه‏‏ورزی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایجاد و جناب وزیر مشاوری را بر این امر انتخاب کردند تا دغدغه‌های فرهنگی و صنفی از این طریق و با برگزاری جلسات مستمر با وزیر به اطلاع ایشان برسد؛ و کمابیش نمایندگان تشکل‌های اصولگرا در جلسات مختلف مواضع خود را بیان می‌کردند اما در دوره سرپرست جدید آموزش و پرورش علی‏رغم دعوت، دوستان اصولگرا از حضور در جلسه سر باز زده و به جای طرح مواضع خود در حضور بالاترین مقام مسئول، بیانیه کاملا سیاسی و نه فرهنگی و دغدغه‌مند خود را در رسانه‌ها منتشر کرده‌اند. حال اینکه چرا زبان نقد منطقی مطالبات در جلسات با حضور سایر نمایندگان تشکل‌ها را ندارند موضوعی است که باید خود این دوستان پاسخ دهند.


2- در فراز ابتدایی این بیانیه، اوضاع آموزش و پرورش را به دلیل انتخاب سه وزیر- که دو نفر از آنها خودشان استعفا کرده‌اند- بی‌سر‏و‏سامان خوانده و مدعی نگرانی خانواده‌ها شده است. تغییرات پی در پی وزیر و به تبع آن تغییرات ساختاری به پیکره سیستم مدیریت ضربه می‌زند که این موضوع باید آسیب‌شناسی شود. اما جهت اطلاع نویسندگان باید گفت همین قدر تغییرات در دوره همان دوستان هم وجود داشت با این توضیح که در سال 84 و با تغییر رویکرد دولت موتور عزل و نصب نیروها از ستاد وزارت آموزش و پرورش شروع و تا معلمان و دیگر ارکان مدرسه ادامه داشت و دامنه این تغییرات به قدری زیاد شده بود که به‏‏زعم کارشناسان فقط با پاک‏سازی‌های ایدئولوژیکی اوایل انقلاب برابری می‌کند. حال این سوال مطرح است که آیا این دوستان منتقد و دلسوز در آن زمان نگران اوضاع نهاد تعلیم وتربیت نبودند!
3- در بخش دیگری از این بیانیه انتخاب سید‏‏جواد حسینی به سرپرستی وزارتخانه را تنش دیگری برای آموزش و پرورش عنوان شده و ترکیب پیشینه سیاسی، سردمداری جریان فتنه، عدم تحمل ایشان توسط دولت در ابقای پست معاونت سیاسی استانداری خراسان و حمایت از برنامه 2030 را از دلایل این اتهام برشمرده‌اند بدون اینکه کمی تامل داشته باشند. سرپرست انتصابی دولت در وزارت آموزش و پرورش مانند هر فرد دیگری دارای ساختار فکری مشخص و علایق سیاسی خاص و بعضا می‌تواند متفاوت با نویسندگان بیانیه داشته باشد و این فی‌نفسه قابل اعتنا نیست؛ مگر آنکه رفتار سیاسی و حزبی که به تعبیر مقام معظم رهبری سم مهلک است بر منافع آموزش و پرورش ارحجیت پیدا کرده باشد که از این بابت دوستان هیچ دلیل مشخصی را اعلان نکرده‌اند.
4- سردمداری جریان فتنه و حمایت از سند 2030 از آن دسته موضوعاتی است که به هیچ عنوان به شخص سرپرست منتسب نمی‌شود، به دلیل آنکه پس از گذشت ده سال از آن وقایع ناگوار، هنوز مشخص نیست تا چه زمانی و با چه رویکردی قرار است مدیران دلسوز و متخصص را به دلایل واهی و بدون ارائه سند و حکم قضایی و با این استدلال که –ما خواهان این گرایش سیاسی نیستیم- از عرصه خدمت‌رسانی به مردم و نظام خارج کنیم. طُرفه آنکه سید‏جواد حسینی از بدو انتصاب بر اجرای سند تحول بنیادین با رویکردهای نوین علوم تربیتی و منطبق با مبانی نظام اسلامی تاکید کرده است و نکته اینجاست که نام بردن از سندی که در همان ابتدای طرح آن در کشور با نهیب مقام معظم رهبری ممنوع اعلام شده و محلی از اجرا نداشته است ، کار گزاف و عبثی است که عده‌ای در نقد وزیر آموزش و پرورش و مدیران آن به کار می‌بندند. نقد همواره بر امری قابل تامل و بررسی است که وجود خارجی و عینی و محسوس داشته باشد نه آنکه با اوهام ناقد همراه باشد.
5- با رجوع به سوابق و پیشینه شغلی سرپرست آموزش و پرورش اثبات خواهد شد که سبقه فرهنگی ایشان بیشتر از سوابق سیاسی است؛ معلمی در روستاهای کشور، معاون پرورشی شهرستان سبزوار، تدریس در دانشگاه تربیت معلم مشهد، مدیرکل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی در مقایسه با دو سال معاونت سیاسی استانداری و سه سال فرمانداری مشهد نشانه توانمندی حسینی در احراز مسئولیت‌های مهم آموزشی و اجتماعی کشور بوده است. در سال 1395 با عنایت به قانون منع بکارگیری بازنشستگان از مناصب مهم مدیریتی، دولت علی‏رغم ضرری که از اجرای این قانون در از دست دادن نیروهای متخصص از بدنه ساختار اجرایی متحمل می‌شد، از خدمات ایشان و بسیاری از مدیران توانمند محروم شد و این به هیچ عنوان به عدم تحمل مسئولان دولت از ایشان نبوده و نیست.
-6سرپرست وزارت آموزش و پرورش به جز کارنامه مدیریتی و اجرایی خوبی که از خود در مناصب شغلی‏اش به جای گذاشته، تا کنون در مسند وزارت آنقدر فرصت و امکان نداشته است که بتواند در مقام عالی یک وزارتخانه کارآمدی را برای سازمان تحت نظرش به محک گذارد و نقدهایی که این چند روز در فضای مجازی و رسانه‌ای علیه وی با موضوعات مختلف مانند وقایع پس از انتخابات سال88 ، حمایت از اجرای سند2030 و‏... در حال انتشار است، بدون شک از نظر مدیریتی فاقد اعتبار و ارزش است. و قطعا نهادهای امنیتی و قانونی کشور قبل از هر انتصابی این موارد را بررسی و ارزیابی می‌کنند و نیازی به طرح دوباره آن و اعلام نگرانی از نظام تعلیم و تربیت! به رئیس‌جمهوری با تعبیر پوپولیستی فاجعه بهره‌برداری ازمعلم، دانش‌آموز و مدرسه نیست.
*فعال صنفی