دو نکته‌ درس آموز

هفته گذشته دو نکته درس آموز مطرح شد که مي‌تواند تعيين‌کننده مشي ما در حال و آينده باشد. نکته نخست پاسخ مقام معظم رهبري به نامه دردمندانه و در حقيقت «بث‌الشکوي» رئيس ديپلماسي ايران بود که به صراحت نقل شد به اينکه «مطلقا راضي نيستم به شما کمترين اهانتي بشود» اين پاسخ البته ذهنيت رهبري را به رخ کساني کشيد که مصداق «غاليان» و پيش‌افتادگان از رهبر انقلاب‌اند و مي‌پندارند که به گمان خود راه درستي در پيش گرفته‌اند و لازم است که بر روي صالحي در همان نيروگاه سيمان بريزند و در روي ديگر سکه، ظريف را به خيانت منسوب کنند و در دانشگاه جامعه که متعلق به ملت ايران است و ملت هزينه آن را به نام رسانه ملي مي‌پردازد، نشان دهند. ذوبي‌ها و غالياني که «احتمالا»، «با شواهد موجود»، «بر‌اساس قراين» مهر «دو تابعيتي» را بر پيشاني دولت مي‌زنند و... اين پاسخ نشان داد که قدر خدمت افراد خدوم، در نظر آنان که مي‌دانند و در امور کشور مداقه دارند محفوظ است و رهبري از اين نسبت‌هاي مغرضانه و بي‌اساس و آزاردهنده مبراست و اينها نمي‌توانند شتر خود را به در خانه رهبري بخوابانند و آنچه در دل دارند به هزينه انقلاب عملي سازند. اين پاسخ صريح، تير اين «احتمالي»‌ها را به جاي دل، در گل نشاند. 
و اما نکته دوم رعايت عرف ديپلماتيک از ناحيه رئيس‌جمهوري است در مضمون تبريک به بوريس جانسون، نخست وزير منتصب انگليس با عباراتي سنجيده در چارچوب همان عرف بين‌المللي است، با خطابي بدين مضمون «... جناب آقاي بوريس جانسون نخست وزير پادشاه متحده بريتانياي کبير و ايرلند شمالي، انتصاب جنابعالي را به عنوان نخست وزير پادشاه متحده بريتانياي کبير و ايرلند شمالي، تبريک مي‌گويم. اميدوارم آشنايي جنابعالي با مسائل روابط ايران و انگلستان و يک بار حضور شما در تهران، کمک شاياني به رفع موانع موجود در رشد و گسترش روابط في‌مابين کمک نمايد و در دوران نخست‌وزيري شما، توسعه بيشتر مناسبات در ابعاد مختلف دو‌جانبه و چند‌جانبه را شاهد باشيم» به نظر مي‌رسد تک‌تک واژه‌ها و تعبيرها به طرزي سنجيده و به عرف تشريفات ديپلماسي، کنار هم چيده شده‌اند، اينکه مدام، روباه پير استعمار و... بگوييم و بنويسيم، وافي به مقصود و مفيد به فايده نيست. 
چنانچه استثمار شده‌ايم که شده‌ايم، نمي‌تواند و به سود مصالح و منافع ما نيست که قضايا را عطف به ماسبق کنيم. اگر چنين باشد، هزينه‌هاي تحميلي روسيه در ادوار مختلف بسيار بيشتر از انگلستان به ما آسيب رسانده. حتي بي‌وفايي فرانسه هم در بحبوحه جنگ ايران و روس فراموش شدني نيست و خيلي از کشورها را مي‌توان به خط کرد که در عهود ماضي، حقوق ما را زير پا نهاده‌اند و اکنون نبايد با آنها رابطه داشته باشيم و به عنوان نمونه مگر ويتنام زخم خورده آمريکا نيست؟ پس به چه علت با آمريکاي کنوني روابط حسنه دارد، ژاپن مگر مي‌تواند زخم ناسور «ناکازاکي» و «هیروشيما» را از جنايت آمريکا از ياد ببرد. اما واقعيت آن است که به شرايط روز و به تناسب ضرورت، با هم رابطه دارند همان‌گونه که ما با روسيه داريم. به همان دليلي که هند با ما دارد و وحشت و خون‌ريزي ايراني‌ها را در جنگ «کرنال» از ياد برده است. پس لازم است که در روابط بين‌الملل، عرف ديپلماسي و قوانين تشريفات رعايت شود. همان‌گونه که بيگانگان با آمدن به ايران، نه از روي ترس و نيرنگ، بلکه براساس همان عرف، «نرم»‌هاي جامعه ما را رعايت مي‌کنند، ما هم بايد به طرزي مثبت و احترام‌آميز اداي دين کنيم. در اقتصاد هم‌چنين است. ما چگونه انتظار داريم، سرمايه‌گذاران خارجي در ايران سرمايه‌گذاري کنند وقتي که سرمايه‌گذاران را سوء‌استفاده‌چي، زالو‌صفت، استثمارگر و... مي‌بينيم! در حالي که مولاي متقيان يکي از ارکان اقتصاد جامعه را جذب سرمايه‌داران خارجي مي‌فرمودند، به سبب عدم رعايت همان «نرم»‌ها از جانب ماست که نظام بين‌المللي ما را متهم به استفاده غيرمتعارف از آن سلاح‌هايي مي‌کند که خود از عوامل قدرت بازدارندگي ماست نه آن که قصد تجاوز به هیچ حقوقي داشته باشيم. بنابراين بقاي نظام و حفظ موجوديت و استقلال آن، اين است که نگرش‌هاي ما نسبت به جهان ايران و مردم خودمان عوض شود تا خادم را خائن و پايبند به عرف‌هاي جهاني را برگشته از اصول ندانيم و باور کنيم که حفظ کيان کشور مستلزم رعايت مصالحي است که ما از آن دوريم و بر مبناي قياس به نفس، خيال مي‌کنيم خواسته مردم و انقلاب همان چيزي است که ما و جناح خودمان به آن مي‌انديشيم در حالي که سال‌هاست از چنين تفکري برائت جسته و از آن عبور کرده است.