پویان عسگری در گفت‌وگو با همدلی مطرح کرد حاتمی فیلم‌ساز است نه معلم تاریخ

همدلی| سید مسیح میرجعفری: روز 23 مرداد سال 1332، دردانه سینمای ایران، علی حاتمی به دنیا آمد و برگی مهم از سینمای ملی ایران را رقم زد. علی حاتمی در سینمای ایران مانندی ندارد. او توانست سبک فیلمسازی منحصر به خود را در سینمای ایران پایه‌گذاری کند. علی حاتمی و شیفتگی‌اش به تاریخ دو سده اخیر سنگ بنای فیلم‌هایی شدند که از آنها به‌عنوان ایرانی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای کشورمان یاد می‌کنند. «پویان عسگری» به بهانه سال‌روز تولد علی حاتمی، گفت‌و‌گویی با همدلی صورت داده که در ادامه می‌خوانید.
اگر بخواهیم نگاهی به فیلم‌های علی حاتمی بیندازیم، بفرمایید علی حاتمی چگونه فیلم می‌ساخت، اصول او چه بود، بر چه پایه‌هایی استوار بود و در هر فیلم به دنبال چه نتایجی بود؟
علی حاتمی فیلمسازی بود که بیش از تمام هم‌نسلان خودش، هم‌نسلانی که نام موج نوی سینمای ایران را گرفته‌اند، مثل مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، جلال مقدم، فریدون و عده‌ای دیگر، بیشترین علقه و نزدیکی را به فرهنگ سنتی ایرانی داشت و مشخصا این نزدیکی و انس خودش را در نگاه و تمرکز به دوره قاجار در تاریخ زیست ایرانی نشان می‌دهد. به این اعتبار، علی حاتمی تنها فیلمساز آن نسل بود که تاریخ مسئله او بود و در این بازنگری تاریخی و در این مرور تاریخی به یک ایده تماتیک برجسته در زیست ایرانی رسید و آن ایده تماتیک را در همه فیلم‌هایش به اعتباری تکرار کرد. آن تماتیک نقص و شکست است، فیلم‌های حاتمی درباره تجربه شکست درباره تجربه نقص است. اتفاق جالب درباره سینمای حاتمی این بود که این نقص و شکست یا به عبارتی مشکل در انسجام روایی در فیلم‌های حاتمی هم وجود داشت و حاتمی این محدودیت و این مشکل ساختاری در فیلم سینمایی را در سینمای خودش تبدیل به یک جور امکان بیان‌گری کرد و به جای تعریف داستان به مدل و شکل سینمای کلاسیک آمریکایی در فیلم‌هایش، توجهش را به نمایش بخش بخش و پاره پاره یک یا چند شخصیت معطوف کرد. از این طریق این مسئله و از طریق این تمرکز روی شخصیت‌ها و ایده شکست که گفتم، شخصیت‌های فیلم‌های حاتمی هم آدم‌هایی هستند که به لحاظ احساسی دچار شکست احساسی هستند. آدم‌هایی هستند که در مواجهه با عشق، در مواجهه با تجربه عاطفی که در زندگی‌شان پیش می‌آید بیش از اینکه به دست بیاورند از دست می‌دهند. یکی از نکات مهم دیگر این است که از آن مسائل محتوایی که در سینمای حاتمی برجسته می‌شود و او به آن توجه می‌کند همین مسئله به قول خودش عاشقیت است، یعنی ماجراهای عاشقانه کاراکترها، بهترین فیلم‌های حاتمی عملاً درباره تجربه شکست در یک احساس عاطفی مثل «سوته‌دلان»، «طوقی»، مثل «دلشدگان» و با کنار هم گذاشتن اینها یعنی مسئله تاریخی، مسئله فرهنگ سنتی ایرانیان، مسئله نمایش تجربه عشق به مثابه تجربه یک شکست می‌توانیم بگوییم حاتمی یک فیلمساز ویژه و یک فیلمساز منحصر به فرد در سینمای ایران است و هیچ کدام از این چیزها را در فیلمسازهای دیگر سراغ نداریم.
حاتمی دو فیلم موزیکال دارد، خطر کردن حاتمی و ساخت فیلم موزیکال در سینمای ایران چگونه جواب داد؟


مشکل نبود فیلم موزیکال در سینمای ایران، یک مسئله فرهنگی است، یعنی ما اساسا تجربه موسیقایی در متن زندگی هیچ وقت آنقدر برایمان برجسته نبوده است. اگر شما از قدیم نگاه بکنید به کسانی که در فرهنگ ایرانی کار موسیقی می‌کردند با یک لفظ تمسخرآمیز مطرب از آنها یاد می‌کردند. عملا موسیقی به آن شکل ژانری و معنای ژانریک هیچ گاه در فرهنگ ایرانی اتفاق نیفتاده، آن چنان که در آمریکا اتفاق می‌افتد. منتهی حاتمی بنا بر آن آشنایی و نزدیکی‌اش با فرهنگ نمایشی عامه‌پسند ایرانی که از روحوضی و بحرطویل شروع می‌شود تا به قطعات نمایشی دیگر می‌رسد، از این شکل ساختاری، از این فضای تجربه شده در نمایش عامه‌پسند ایرانی استفاده کرد و دو تجربه موزیکال داشت که اولی موفق و پرفروش بود و عملا باعث این شد که حاتمی فیلم‌های بعدی‌اش را راحت‌تر بسازد که «حسن کچل» بود و اولین فیلم علی حاتمی است که در سال 1349 ساخته شده و فیلم دوم که «بابا شمل» باشد فیلم ناموفقی بود، فیلمی بود که از ستاره آن زمان سینمای ایران، محمدعلی فردین هم بهره می‌برد، اما به خاطر همین ناآشنایی تماشاگر و مخاطب ایرانی، نتوانست با آنها ارتباط برقرار کند و در گیشه هم شکست خورد. این که چرا حسن‌کچل کار کرد و فیلم موفقی شد و باباشمل نتوانست موفق باشد به این بر می‌گردد که مخاطب ایرانی نزدیکی و شناخت بیشتری نسبت به داستان «حسن کچل» دارد، یعنی یکی از آن قصه‌هاست که از بچگی در فرهنگ تربیتی با آن مواجه می‌شویم، اما قصه «باباشمل» و آن ماجرای پیچیده‌ای که حاتمی میان چند مرد دارد روایت می‌کند زیادی سنگین بود و در عین اینکه اصلا تجربه سینمای موزیکال در ایران وجود نداشته، پس ریسک حاتمی در بار دوم شکست خورد و این شکست باعث شد که حاتمی دیگر به سراغ ساخت فیلم موزیکال نرود.
علی حاتمی فیلم‌های زیادی ساخته است. کدام‌ها شاخص‌تر هستند و علت اینکه فیلم «مادر» بیش از همه دیده شد و شاخص شد چه می‌تواند باشد؟
به نظر من فیلم «مادر» جزو معمولی‌ترین فیلم‌های حاتمی است. خود این حرف، حرف مناقشه برانگیزی است، چرا که باور عمومی بر این است که «مادر» جزو بهترین فیلم‌های حاتمی است. «مادر» فیلم مهمی است، اما جزو بهترین فیلم‌های او نیست. به نظر من مهم‌ترین فیلم‌های حاتمی را اگر بخواهیم در هر دوره نام ببریم، مهم‌ترین فیلم دوره اول حاتمی «طوقی» است. یک فیلم پساقیصر، پساقیصر به این معنی که بعد از موفقیت «قیصر» در سینمای ایران، فیلم‌های زیادی نزدیک به مود و حال و هوا و داستان «قیصر» در سینمای ایران ساخته شد که به نظر من «طوقی» خلاقانه‌ترین فیلم در بین فیلم‌های پساقیصر است و عملا به متن «قیصر» چیزهایی هم اضافه می‌کند. فیلم «طوقی» بسیار پرفروش بود و با اینکه از المان‌های «قیصر» کیمیایی استفاده کرده بود، به جهان خودش رسید و الان وقتی بعد از 50 سال به آن نگاه می‌کنیم فیلم در بیشتر لحظات تازه و با طراوت است و کار می‌کند و اتفاقا با احساسات تماشاگر کار می‌کند و این یکی از آن موفقیت‌های علی حاتمی است که جزو معدود فیلمسازهایی است که توانست احساسات تماشاگر ایرانی را به آن شکل متناسب شرقی بنوازد. فیلم دوم مهم حاتمی که مربوط به دوره دومش می‌شود که از نظر من از «باباشمل» به بعد است یا از «ستارخان» به بعد، خود «ستارخان» است، یعنی یکی از آن فیلم‌های بسیار خاص در سینمای ایران به خاطر اینکه فیلم راجع به مشروطه است، راجع به مشروطه‌ای که کمتر در سینمای ایران به آن پرداخته شده است. جنبش یا انقلاب مشروطه حالا با هر تفسیر و عبارتی و اتفاقا فیلم حاتمی به جای اینکه هواخواه و طرفدار جنبش مشروطه باشد، به شدت بدبین است. بنا بر دیدگاه بدبینانه‌ای که حاتمی اصولا نسبت به مقولات سیاسی در فیلم‌هایش دارد. فیلم سوم شروع یک شکل از سبک‌پردازی سینمای حاتمی است. شروع آن توجه افراطی و فتیشیستی حاتمی به اشیا است، آن حضور کالا زده و فتیشیستی به معنای علقه خاص به اشیا که دیگر فیلم‌های حاتمی پر از اشیا است، پر از شی‌ها، مدل‌ها و المان‌های فرهنگی یک دوره خاص می‌شوند. به خصوص دوره قاجار که اساسا در دوره پهلوی این اشیا وجود نداشته‌اند. فیلمی که شروع آن سبک‌پردازی ویژه حاتمی است «سوته دلان» می‌باشد که شاید بهترین فیلم علی حاتمی است. «سوته دلان» ساخته سال 56 است که خیلی پرفروش و دیده می‌شود و هنوز هم جزو دیده شده‌ترین فیلم‌های ایرانی میان نسل‌های مختلف فیلم بین‌های ایرانی است. فیلم چهارم و مهم‌ترین فیلم حاتمی بعد از انقلاب، چون بعد از انقلاب فیلمسازهای موج نو دچار یک گیجی می‌شوند و نمی‌دانند باید برای چه جامعه‌ای فیلم بسازند در تناسب با سانسور و در تناسب با تمام وضعیت‌های سیاسی اجتماعی جدیدی که پس از انقلاب 57 به وجود آمد، لذا حاتمی «حاجی واشنگتن» را می‌سازد، یک فیلم خیلی بدبین و مایوسانه نسبت به حضور سیاست در زندگی ایرانی، داستان سفیری است که ایران به فرنگ می‌فرستد، در قالب اولین سفیر ایران در آمریکا که در نظرش آمریکا یک جای خوش و خرم است که قرار است از او پذیرایی و استقبال شود و تنها چیزی که باآن مواجه می‌شود بی‌اعتنایی، بی توجهی و نادیده گرفتن از سوی آمریکایی‌ها و دولتی است که او را فرستاده. «حاجی واشنگتن» با بازی عالی مرحوم عزت‌الله انتظامی در فیلم بین زمین و آسمان قرار می‌گیرد و دچار جنون می‌شود. فیلم بسیار خاصی است و در کارنامه حاتمی مشابه آن را نداریم، شاید نمونه سیاسی قبل از انقلاب آن «ستارخان» باشد، ولی «حاجی واشنگتن» فیلم بسیار خاصی است. «مادر» هم فیلم مهمی است که بدون پیچیدگی‌های متنی که برای مثال در «حاجی واشنگتن» یا در «سوته دلان»، «دلشدگان» و حتی سریال «هزاردستان» وجود دارد؛ «مادر» جهان ساده‌تری دارد و حول یک موضوع، آن هم تکریم مقام مادر می‌گردد. تکریم مقام مادر در فرهنگ شرقی کاملا متفاوت با فرهنگ غربی است. به واسطه همین انس تماشاگر با موضوع، همه بینندگان حتی پیش از دیدن فیلم علاقه‌مند و عاشق فیلم هستند. در نتیجه حاتمی کار سختی نداشته است برای این که توجه بیشتر مخاطب را بر انگیزد و عملا با حضور ملکوتی مرحوم رقیه چهرآزاد در نقش مادر و آن فضای صمیمی خانوادگی که می‌سازد به طور کامل قلب تماشاگر ایرانی را مال خود می‌کند. آخرین فیلم حاتمی هم «دلشدگان» است که در زمان خودش با واکنش‌های منفی مواجه می‌شود. آن سال که «دلشدگان» به نمایش در می‌آید سه یا چهار نقد از آن در مجله «فیلم» نوشته می‌شود که همه آنها منفی است و همه معتقدند که حاتمی چقدر فیلمساز بدی است و چقدر ناتوان در حفظ انسجام روایی است و هیچ‌کس به این نکته توجه نمی‌کند که حاتمی در یکی از سبک‌پردازی شده‌ترین فیلم‌هایش با احضار یک دوره مهم از تاریخ ایرانی و ضبط اولین قطعه موسیقی و نمایش همان مولفه‌های عصر قاجار اتفاقا سعی می‌کند که آن تجربه شکست خورده، تجربه نفس در زیست ایرانی را برجسته کند و هیچ کس دقت نمی‌کند که اتفاقا حاتمی با همه اینها و همه این ایده‌های نفس شکست و معادل‌های بصری مثل اشیا برآمده از دوران قاجار دارد سعی می‌کند شکلی از فیلم ایرانی را در بیاورد، مثل کاری که جان فورد با ژانر وسترن در سینمای آمریکا می‌کند، مثل کاری که مکس افولوس با فیلم‌های رمانتیک در سینمای فرانسه می‌کند. اهمیت حاتمی به این است که سعی کرد با جمع‌آوری این همه به یک لحن فیلمسازی ایرانی و شرقی برسد. وقتی می‌گوییم حاتمی فیلمساز ملی و بومی است، منظورمان این نیست که یک حوض نشان بدهد که دو تا هندوانه در آن می‌افتد و آدم‌ها با هم فارسی پیچیده حرف می‌زنند، نه؛ منظور این است که چگونه می‌شود با عناصر بیانگر و مصالح دراماتیک که برآمده از دنیای خارجی است (چون همه اینها متعلق به غرب است) یک رفتار شرقی داشت. چگونه می‌شود آنها را از آن خود کرد و یک روایت ایرانی و یک شکل سینمای ایرانی ارائه داد.
وقتی داشتید در مورد فیلم «ستارخان» صحبت می‌کردید، گفتید که حاتمی نسبت به سیاست بدبین است؟
بله، نسبت به سیاست‌مداران و کسانی که مدعی پی‌گیری مطالبات عموم هستند، اما در نهایت مطالبات شخصی خود را پی می‌گیرند. این بدبینی واقعی است. نکته‌ای که راجع به «ستارخان» وجود دارد و این فیلم را فیلم خاصی می‌کند این است که ما سالیان سال در تاریخ‌نگاری فارسی همواره عصر قاجار را یک عصر منحط تعریف کرده‌ایم، در حالی که کسی به این نکته توجه ندارد که تاریخ‌نگاری قاجار در دوران پهلوی صورت گرفته، یعنی تاریخ‌نگاران آن زمان سعی کرده‌اند با ارائه یک تصویر مخدوش از قاجار، عصر خودشان را درست جلوه دهند و این میراث هنوز باقی مانده و هنوز صحبت سر این است که رضاشاه با کارهایی که کرد عملا ایران را مدرن کرد. این حرف غلط است، چرا که تمام این کارها که در مورد رضاشاه گفته می‌شود اعتبار و امتیازش به ناصرالدین شاه بر می‌گردد، شاه شهید، مهم‌ترین شاه قاجار که پنجاه سال حکومت کرد. حضور ناصرالدین شاه در آثار حاتمی هم قابل توجه است، در «کمال‌الملک» و در «هزاردستان». حاتمی سعی می‌کند که آن فطرت، فاصله و شکاف که میان قاجار و به قدرت رسیدن جعلی رضاشاه صورت می‌گیرد که اتفاقا علی حاتمی آن را خوب به تصویر می‌کشد. «هزاردستان» به عنوان یکی از سیاسی‌ترین کارهای حاتمی است، او جهان را در قالب درستی بیان می‌کند و ما می‌بینیم که در غیاب سیاست واقعی، چگونه یک عده شعبون بی‌مخ و یک سری تروریست به اسم مبارزه پا در عرصه عمل می‌گذارند و اندک سیاست باقی مانده را با خوی وحشی خود از بین می‌برند. «هزاردستان» یک مطالعه شگرف جدی و دقیق در باب این موضوع است.
علی حاتمی فیلم تاریخی ساخته و بر این گونه تاکید داشته است. هدف او از ساخت فیلم تاریخی، آموختن تاریخ بوده است؟
حاتمی معلم تاریخ نبود، فیلمساز بود و دوره‌های مختلف تاریخی را احضار می‌کرد تا بتواند حرفش را بهتر بزند، اما اگر مخاطب کنجکاو باشد و پیگیر باشد به واسطه بررسی تاریخی حاتمی در فیلم او به تاریخ علاقه‌مند می‌شود و می‌رود تحقیق می‌کند که کدام موضوع بیان شده در فیلم، واقعی و کدام ساختگی و داستانی است. در دهه 60 و 70 گفته می‌شد که حاتمی در فیلم‌هایش تاریخ را جعل کرده است، این حرف مضحک است، چرا که حاتمی فیلمساز است و معلم تاریخ نیست و قرار نیست به دقت و کاملا واقعی همه چیز را بیان کند. اگر این گونه بود، تاریخ‎دان یا مقاله‌نویس می‌شد. فیلمساز بنا به ایده و حرفش مجاز است، تاریخ را به شیوه خودش ارائه دهد. مثلا در فیلم Inglorious Basterds - ساخته تارانتینو ، هیتلر را در جنگ جهانی می‌کشد. در آنجا تماشاگر به این فکر می‌کند که این بازی با مقوله تاریخی صرفا به خاطر فانتزی سینمایی است یا از دل این، ما قرار است متوجه یک سهم تازه از این قضیه تاریخی شویم که درباره این فیلم صرف یک فانتزی سینمایی است و یک بازیگوشی سینمایی است. حاتمی هیچ گاه در این حد، تاریخ را تغییر نداد و تعییرات کوچک حاتمی تاریخ‌دانان را به واکنش شدید وا داشت. اگر تارانتینو آن کار را می‌کند تماشاگر غربی تربیت شده است و ظرفیت و جنبه را دارد. تماشاگر یا تاریخ‌دان غربی نمی‌گوید که وای چه برسر تاریخ آمد، هر چیزی سر جای خودش است. او هیچ وقت تغییر مهمی در تاریخ نداد، اما همواره این اتهام را داشت. این واکنش‌ها حاصل نشناختن سینما و ندانستن کارکردهای مدیوم سینماست که چگونه واقعیت را از منظر خود بیان می‌کند. حاتمی دوره‌های تاریخی را احضار و واقع‌گرایی مد نظر خود به تماشاگر ارائه می‌دهد.
به حاتمی لقب «سعدی سینمای ایران» داده‌‌اند. به نظر شما این «لقب‌دهی» درست است؟
من کارشناس ادبی نیستم و در جایگاهی قرار ندارم که از سعدی صحبت کنم. جایگاه استادی و رندی سعدی در ادبیات ایران مشخص است. احتمالا گوینده این جمله دنبال لطف کردن به او و سینمایش بوده، ولی به نظر من حاتمی نیازی به این لطف ندارد. با سینمای حاتمی می‌توان بدون این القاب مواجه شد. من اگر بخواهم لقبی به او بدهم همان چیزی که قبلا گفته‌ام را می‌گویم. او همان کاری را با سینمای ما کرد که جان فورد با سینمای آمریکا و مکس اوفلس با سینمای فرانسه کردند. من ترجیح می‌دهم سینمایی حرف بزنم تا اینکه بخواهم به واسطه ادبیات به او لطف کنم. منظور این جمله را باید از گوینده آن جویا شوید.
بزرگان سینما از علی حاتمی می‌گویند
جمشید مشایخی: زنده‌یاد «حاتمی» سعدی سینمای ایران بود که دیالوگ‌های حساب شده‌ای در فیلم‌هایش استفاده می‌کرد. او حرف امروز را در قصه‌های دیروز می‌گفت و تاریخ برایش وسیله بود. حاتمی هنرمند توانایی بود که به تاریخ وادبیات اشراف کاملی داشت و اثر را از فیلتر ذهن خود خارج و روایت می‌کرد. من در داستان‌های مولوی، سلطان صابحقران، سوته‌دلان، کمال‌الملک و هزاردستان با او همکاری داشتم. ضمن اینکه قرار بود در «دلشدگان» هم حضور داشته باشم و حتی تست گریم دادم و قرارداد بستم.
عزت‌الله انتظامی: سناریوهای علی حاتمی خاص بود و با وجود اینکه سناریوی سریال «هزاردستان» کامل است اما شخص دیگری نمی‌تواند این کار را بسازد. در واقع سبک حاتمی این بود که سناریوها را کامل نمی‌نوشت اما وقتی می‌خواندیم به پیکره کار پی می‌بردیم. او سر کار صبح به صبح دیالوگی را به بازیگران می‌داد. حاتمی تبحرش را در ساخت آثار تاریخی با «کمال‌الملک»، «سلطان صاحبقران» و «هزار دستان» نشان داده است.
علی نصیریان: از همان ابتدا او را می‌شناختم و با شیوه کاری‌اش هم آشنا بودم. او اسکلتی از قصه و چیزی که می‌خواست بسازد را می‌نوشت و به هنرپیشه‌اش می‌داد و می‌گفت چهارچوب و قاب قضیه این است و دیالوگ‌ها را شب قبل از فیلم‌برداری می‌نوشت و صبح که می‌خواست برداشت شود به بازیگر می‌داد. این یک مقدار برای من و بازیگران دیگر سخت بود، چون هم زبان کار عادی و راحت نبود و هم اینکه فرصت بسیار محدود بود و تنها مشکل من با حاتمی همین بود. ولی از لحاظ کار چهارچوب‌ها و دیدهایی داشت که در اول کار مطرح می‌کرد و در هنگام کار دخالتی در کار هنرپیشه نمی‌کرد و فقط میزانسن‌ها را توضیح‌ می‌داد.
مرتضی احمدی: علی مرد بامرامی بود و دیالوگ‌هایش مینیاتور بود و فکر نمی‌کنم کسی پیدا شده باشد که بتواند مانند او دیالوگ بنویسد.
مسعود کیمیایی: علی حاتمی را نباید به یاد آورد، در یاد هست. بیرون نمی‌رود، چون مهمان یاد نیست. علی حاتمی را همیشه دوست داشتم. پنجره‌ای رو به باغ، پر از طراوت و نسیم. چه می‌شود گفت آخر ندارد. مرگ انسان را تمام نمی‌کند. سینمایی به‌ سادگی متن‌هایش... پیچیدگی، طرح معما نداشت. سینمایی روان و گفت‌وگوهای خانگی. اما... زیبا.
داود رشیدی: ویژگی حاتمی اول ایرانی بودن بود، به‌خصوص در آن سال‌ها که سینما و تلویزیون به نوعی یک کالای وارداتی بود. او سبک ایرانی خاص خودش را داشت و به این دلیل آثارش ماندگار شد. او در کنار نبوغ ذاتی خود وسواس و دقت عجیبی داشت. در آثارش تاکید داشت که تمام وسایل صحنه متعلق به زمانی باشد که قصه در آن زمان روایت می‌شود، حتی وسائلی که شاید درست هم در کادر دیده نشود. یکی از دلایلی که کارهایی مثل «هزار دستان» را درخشان و ماندگار می‌کند این است که بازیگران و عوامل درست در کنار هم چیده می‌شوند. این اتفاقات در آثار هنری اهمیت زیادی دارد.
فریدون جیرانی: می‌توانیم بگوییم که جز فیلم‌های حاتمی میراث تصویری دیگری نداریم و تاریخ تصویری، جز در آثار او در فیلم‌های فرد دیگری نیست و اگر هم نمونه‌ای در این زمینه ارائه شده، نمونه درخشانی نیست. فکر نمی‌کنم دراین دوره بتوانیم حاتمی دیگری پیدا کنیم و در کل معتقدم حاتمی تکرار ‌شدنی نیست. او متعلق به زمانه خود بود و برگ آخر دفتر آن زمان بود و فکر نمی‌کنم بار دیگری تکرار شود. اما ما باید در هر شرایط و هر دوره‌ای به‌دنبال فیلمسازان آن دوره بگردیم. حاتمی تکرار‌شدنی نیست، همان‌طور که تقوایی و کیمیایی هم دیگر تکرار نمی‌شوند. هرشرایطی آدم‌ها و فیلمسازان خاص خود را دارد و اکنون هم شما می‌توانید فیلمسازان نسل خود را پیدا کنید. 10سال دیگر هم شاید بتوانند مانند این فیلمسازان را داشته باشید، اما بخشی از فیلمسازان متعلق به تاریخ هستند و تاریخ از آنها یاد خواهد کرد و آنها در تاریخ زنده خواهند ماند.