نشکنیم قلم‌ها را، خرد نکنیم دهان‌ها را!

صادق فرامرزی: این مجری بی‌ادب اما با صداقت که کارگران مطالبه‎گر حقوق خود را «مزدور» خطاب کرد و وعده «خردن کردن دهان‌شان» را در پاسخ به شعارهای‌شان داد، آنقدرها هم که مورد هجمه قرار گرفته مقصر نیست؛ نباید بهای صداقت اینقدر سنگین باشد تا مجری بعدی به‌جای بیان حقیقت پیرامون آنچه می‌خواهد بر سر کارگران بیاید رو به سخنانی غیرواقع در بهبود شرایط این طبقه زحمتکش آورد. این مجری باصداقت نه حرفش جدید بود، نه جسارتش بی‌سابقه و نه ایضا صداقت!
شاید هیچ طبقه دیگری بخوبی طبقه کارگر معنای «خرد کردن» را لمس نکرده باشد، خرد کردن خوانشی جدید از آخرین صداقت تکنوکرات‌هاست که دفعه پیش با واژه «له شدن» خود را بروز و ظهور داده بود. از آخرین صداقت آقایان بیش از 2 دهه می‌گذرد، زمانی که گفته شد 10 الی 15 درصد جامعه باید زیر چرخ‌دنده‌های توسعه «له» شوند و شدند (حالا از ضریب خطا در آمارشان که بیش از 10 الی 15 درصد را شامل شد بگذریم) و خب! چه کسانی بهتر از کارگران اسیر در قانون کار و سیاست‌های تعدیلی وقت، معنای له شدن را فهمیده؟ این ادبیات ارباب - رعیتی که رعیت را به استقبال رئیس دولت بیاورند تا به شرط سکوت مورد تمجید واقع شوند و در شرایط غیر، محکوم به «مزدوری»، نه اشتباه سهوی یک مجری بی‌ادب که امتداد همان راه طی شده پدران معنوی دولت مستقر است و الا طبقه‌ای که «له شدن» را به بهای توسعه پرداخت کرده، بیم چندانی از «خرد شدن» به بهای امتداد راه تدبیر نخواهد داشت.
اما راهکار چیست؟ چگونه می‌توان مانع خرد کردن دهان کارگران آن هم در روز خودشان و مکان مرقد امام مستضعفان شد؟ حقیقت آن است که راهکار چندان هم دشوار نیست، حداقل در عمر 4 ساله این دولت سابقه نشان داده می‌توان بدون خرد کردن دهان کارگران از آنها تمجید کرد و مدعی شد فضای‌شان بهبود یافته است! تجربه 4 سال نحوه برخورد دولت تدبیر و امید با دیگر قشر دردساز برای دولت یعنی دانشجویان تا حد زیادی گویای کارساز بودن همین راهکار است.
«برقراری ژست حقوقی در فضای پادگانی» همان بازی برد - برد دولت است که در فقره روز کارگر بخوبی اجرا نشد و نقص عوامل برگزارکننده به «خرد شدن دهان کارگران» حواله داده شد. در این رویکرد هم «فراواقعیت» و «مجاز» مطلوب دولت بازنمایی می‌شود و هم «واقعیت» نامطلوب مهار. این رویه بزرگداشت مهندسی شده همان چیزی است که به عینه تجربه بارها برگزاری آن را در دولت تدبیر و امید و در فضای دانشگاهی مشاهده کرده‌ایم. برگزاری برنامه‌ای به مناسبت روز یک قشر (دانشجو یا کارگر) با حضاری از غیر آن قشر! فی‌المثل تجربه برگزاری آیین بزرگداشت دانشجو در سالنی با نزدیک به 700 صندلی و جمعیت دانشجویی کمتر از 50 نفر (که عمده آنها از حامیان دولت بودند) به‌صورت مونولوگ رئیس‌جمهور در تمجید از فضای مطلوب و آزاد دانشگاه آن هم در شرایطی که تنها دانشجوی پشت تریبون رفته آن برنامه اعلام داشته بود او را از حمل کاغذی که در آن متن سخنانش مقابل رئیس‌جمهور را به نگارش در آورده بود با استدلال محدودیت‌های امنیتی منع کرده بودند.


رویکرد مذکور رویکردی موفق است نه از آن جهت که مشکلات یک قشر را مرتفع می‌کند، چنانکه بارها سخنرانی رئیس‌جمهور در فضای پادگانی دانشگاه و منع کردن دانشجویان از حضور در این سخنرانی‌ها که شاه‌بیت تمامی‌شان «عبور از فضای امنیتی در دانشگاه بود» مانع از لغو مجوزهای زنجیره‌ای برنامه‌های تشکل‌های منتقد دولت نشد، بلکه از آن جهت که با در اختیار گذاشتن یک فضای آکواریومی که حصار آن جو امنیتی و عدم جواز حضور بدنه آن قشر است، این ظرفیت را برای دولت ایجاد می‌کند که از جانب یک قشر، خود بگوید و خود بخندد.
 با این اوصاف آنچه در مرقد امام(ره) گذشت نه عجیب بود و نه غیرمنتظره؛ این کارگران مزدور خطاب شده نه وابسته به حزبی بودند (چرا که خانه کارگر در تمام دیوارهای شهر جار زده که قبل از کارگران، خانه حامیان این دولت است) و نه از جایی خاص تغذیه شده بودند. آنها انعکاسی از آنچه بودند که دولت آن‌ را افتخار خود می‌داند. آنها واکنش و صدایی بودند از جانب کارگران متعددی که در سایه «باز کردن درهای کشور» یکی در میان‌شان بیکار یا در آستانه بیکاری با 10 ماه حقوق پرداخته نشده‌اند. طبیعی است دولت نمی‌تواند برای انتخابات، همزمان اجازه حضور کارگران در سخنرانی رئیس‌جمهور را بدهد و شاهد شعار در تمجید این تدبیر باشد، پس صلاح همان بود که در برنامه‌ای فرمایشی و در سالنی محدود با عنوان کارگر و با حضور اعضای خانه کارگر و نهادهای مشابه تریبونی یک طرفه برای رئیس‌جمهور تدارک دیده می‌شد تا شاید همان یک ساعت امیدی که کارگران هنگام سردادن شعار برای رساندن
صدای‌شان به عالی‌ترین مقام اجرایی کشور پیدا کرده بودند با شنیدن وعده «خرد شدن دهان» ناامید نمی‌شد.