زنده‌باد مخالف من

يک خطيب يا سخنران از تريبون عمومي بايد از موضع بي‌طرفي صحبت کند. اتفاقا صحبتي که آقاي عليرضا پناهيان داشتند برعکس از موضع بي‌طرفي نبود. خود ايشان دارد جامعه را به دو بخش تقسيم مي‌کند. البته اختلاف امت به فرمايش حضرت رسول، حرکت است. اگر در يک جامعه همه يک نظر داشته باشند، آن جامعه، متحول و متحرکي نيست. يعني اجازه نداديم نظر ديگري رشد کند. ما آيات عديده‌اي در قرآن داريم. «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر آيه 17 و 18) اگر همه پيرامون يک نگاه و نظر حرکت مي‌کرديم لزومي داشت که خداوند به لسان وحي به حضرت ختمي مرتب اين آيه را نازل کند؟ پذيرش اقوال مختلف خيلي جالب است اما اينکه بياييم نوعي نگاه کنيم که جامعه بايد يک قطب باشد، به سرانجام جوامعي که يک قطبي بودند، هم توجه کنيم. کشورهاي اقماري شوروي سابق هم يک نظر داشتند. بحث بر سر اين که نظرشان باطل است يا درست ندارم ولي يک نظر و يک جريان بوده و حاکميت از يک جريان حمايت مي‌کرد و يک جريان اجازه رشد و نمو داشت و خروجي آن را ديديم که چه شد. لذا جوامع متحول، جوامعي هستند که چند گفتمان دارند و اجازه مي‌دهند گفت‌وگوهاي مختلف يا به فرمايش قرآن اقوال مختلف شنيده شود. خداوند انسان را اشرف مخلوقات خلق کرده است، اقوال مختلف را مي‌شنود و بهترين را انتخاب مي‌کند. جامعه يک قطبي، جامعه محکوم به فناست و تاريخ نشان داده، جوامعي که اجازه گفتمان و شنيدن حرف مخالف را ندادند يا حرف مخالف اجازه رشد و نمو پيدا نکرده، به طرف يک نوع دروني رفته است. درون افراد يک حرفي را زده و بيرونشان حرف ديگري مي‌زند که اين خطرناک است. به باورم بهتر است که ما آن شعار «زنده باد مخالف من» را ترويج دهيم. اگر ترويج دهيم در گفت‌وگو، در شنيدن‌ها بهترين راه را مي‌توانيم پيدا کنيم. سخنراني آقاي پناهيان را به صورت شنيداري نشنيدم و به نقل از خبرگزاري‌ها مرور کردم، اما اين گفتار سال‌هاست که در همه دنيا کنار گذاشته شده پس بهتر است هيچ‌کس خودش را حق نپندارد. حق را بايد در گفتمان در محک زدن به برنامه‌ها پيش برد. رئيس‌جمهور، منتخب يک عده است و چند ده ميليون نفر به او راي داده‌اند. آنوقت ما بياييم از نفرين‌هاي الهي درباره‌اش استفاده کنيم؟ يا ادبياتي را به کار ببريم که آن ادبيات با غلط است. حق‌پنداري از ناحيه گوينده و باطل از ناحيه طرف مقابل باشد، اين راه به جايي نمي‌برد. محمد بوعزيزي، جواني تونسي که تحصيلات دانشگاهي داشت و در زمان بن‌علي دستفروشي مي‌کرد. تونس کشوري در شمال آفريقاست و مراودات طولاني مدتي با فرانسه داشته و مدتي شخصي به نام بن‌علي رئيس‌جمهورش بود که به‌اتفاق همسرش همه چيز را در اختيار خود گرفته بودند. مامورين سد معبر وسايل بوعزيزي را تصاحب کردند و مانع از کارش شدند. از آنجا که او هم متاهل و متعهد بود و بايد خرج زندگي‌اش را مي‌داد، تاب نياورد و خودش را آتش زد. خودسوزي او باعث شد که شعله طغيان بلند شد، اعتراضات مردمي در تونس شروع و منجر به اعتراضات فراگير شد و تمام تونس را دربر گرفت. بن‌علي فرار کرد و به عربستان گريخت درحالي که خانواده بن‌علي و همسرش بر اقتصاد و رسانه‌ها و تلويزيون تونس سايه افکنده بودند و اجازه شنيدن صداي هيچ مخالفي را نمي‌دادند. اين موضوع به مصر سرايت کرد و حکومت مبارک را از بين برد و بعد از آن به ليبي کشيده شد و ادامه يافت. اينها همه براثر خودسوزي جوان تحصيلکرده که در تونس دستفروش بود، اتفاق افتاد. منظور آقاي پناهيان از تونسي‌زاسيون اين است که الان مي‌خواهند از خودسوزي سحر خداياري استفاده کنند. اشاره به نمايندگاني که خواستار پاسخگويي شده‌اند، به گفته پناهيان دامن زدن به خودسوزي اين دختر هدف افرادي است که مي‌خواهند ايران را به سرنوشت تونس مبتلا کنند. يعني به جاي اينکه دولت سرپوش بگذارد و اجازه ندهد که اين مسأله عمده و عمومي شود، به بلندگويي تبديل شده که اعضاي دولت درباره‌اش صحبت مي‌کنند. اختلاف و دوگانه‌گويي در دولت هم ديده مي‌شود که از يک‌سو از محمود واعظي درباره ورود زنان به ورزشگاه‌ها سخني نقل مي‌شود که در مقابل اظهارنظر معاون حقوقي رئيس‌جمهور قرار مي‌گيرد. برداشتم اين است که سخنان گفته شده به دوقطبي که در دولت وجود دارد اشاره کرده‌است. اگر از دوقطبي شدن مي‌گويد چرا نسبت به مسائل ديگر، سکوت مي‌کند؟يادر حادثه‌اي که در ماجراي ستار بهشتي پيش آمد، خود وزارت اطلاعات اعلام کرد که صفحه او در فضاي مجازي بيش از هشت نفر بازديدکننده نداشته، ‌اما اتفاقي که براي او افتاد در نهايت به هزينه سنگيني براي کشور تبديل شد. ضمن اينکه نمي‌توانيم جامعه را تک‌صدايي کنيم. خداوند مي‌فرمايند که «ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را ملت‌ها و قبيله‌ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد». يعني گفتمان و نگاه‌هاي متفاوت داشتن حاصل زندگي اجتماعي است و امکان ندارد که يک نگاه باشد. جامعه مرده، جامعه تک‌صدايي مي‌شود. جامعه‌اي که‌آيه قرآنش «فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»است، مگر مي‌شود تک‌صدايي باشد؟