مسئله بغرنج «سیاست» در ارتباط با چالش ایران و آمریکا

خیلی با خودم فکر می‌کردم که واقعا مسئله نظام ایران و نظام ایالات متحده آمریکا سر چیست و  چرا رابطه این دو حکومت بهبود نمی‌یابد. شخصا اعتقاد ندارم آمریکا در دور دست‌ها قرار دارد و کشوری به اصطلاح در ینگه دنیا است. آمریکا همسایه ما است. البته این بحث خارج از درستی و غلط آن است؛ لزومی هم ندارد در اینجا نگاه خوب و بد به موضوع داشته باشیم که البته در جای خود می‌تواند صورت گیرد.
آمریکا چه به عنوان یک دولت و چه به عنوان نماد مدرنیته غرب، همسایه کشور ما ایران است. در حوزه فرهنگی و اندیشگی، جامعه و سیاست ایرانی با غرب که آمریکا به عنوان پرچمدار آن است، چالش‌های زیادی دارد. این موضوع محل بحث این نوشته نیست و جای بحث فراوان داشته و دارد.
موضوع این نوشته معطوف به حوزه سیاست و نظام آمریکا و سیاست و نظام ایران است. سوال جدی معطوف به سیاست، این است که چه چیزی محل نزاع این نظام‌ها است؟ وضعیت به گونه‌ای است که هر دو نظام، صرفا بر حرف‌های خودشان اصرار می‌کنند و حرف همدیگر را نمی‌پذیرند.
معما خیلی پیچیده است. با محوریت سیاست ابعادی چون موضوع  نفت، دخیل بودن کشورهایی چون عراق، فلسطین، عربستان و امارات، ترکیه، یمن، سوریه، لبنان و حزب‌الله، کشورهای عربی، کشورهای غربی، چین و روسیه و شرق آسیا، موضوع موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا، اقتصاد جهانی، امنیت و صلح از جمله موضوعات مطرح در آن است. سوال جدی این است آیا دشمنی دو نظام ایران و آمریکا، علی‌الدوام و همیشگی است؟ یا اینکه این‌ دشمنی تابع رفتار طرفین است؟ به نظر می‌آید چون هیچ دشمنی و خصومتی منطقا نباید دائمی و همیشگی باشد؛ و اگر رفتارها درست و متناسب باشد احتمال بهبود روابط هم هست.


اگر سوال دوم مورد توجه باشد باید دید موضع نزاع بین نظام ایران و آمریکا چیست و اگر این مسئله معلوم شود می‌توان در راستای آن قدم برداشت. با نگاهی اجمالی به تاریخ روابط و تعاملات این دو نظام می‌توان گفت که آمریکایی‌ها از زمانی که قدرتشان در عرصه جهانی در نیمه دوم قرن بیستم میلادی افزایش یافته در ایران دخالت کردند و درباره موضوعات مرتبط با ایران طرف مقابل نظام ایران بودند: از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا حمایت از مخالفان انقلاب اسلامی ۵۷ و کمک همه جانبه به رژیم صدام در عراق در جنگ ۸ ساله علیه ایران و اعمال تحریم‌ها و قطعنامه‌های ضد نظام ایران از جمله اقدامات آنهاست. البته طبعا نظام ایران هم در مقابل آمریکایی‌ها رفتارهایی انجام داده است. با این تاریخ پر تلاطم و پر چالش باید سوال کرد که آیا قرار است این رویه برای همیشه ادامه داشته باشد؟ شاید گام اول شناسایی موضع نزاع است و این کار راحتی نیست که اگر معلوم شود می‌توان راه حلی برای آن پیدا کرد.
یکی از موانع برای حل مشکل بین نظام ایران و آمریکا نوع نگاه به این دشمنی است: برخی ادعا می‌کنند این دشمنی، هم برای برخی در داخل ایران نفع دارد و هم برای برخی در آمریکا و‌ حتی برخی از کشورهای اروپایی و منطقه غرب آسیا. پس چون این گروه‌ها و این کشورها دوست دارند این ‌دشمنی ادامه یابد بر طبل دشمنی می‌کوبند. بنابراین، این گروه‌ها نمی‌خواهند این دشمنی فهم و حل شود. اما برخی دیگر این دشمنی را در مجموع با توجه به هزینه‌هایی که برای طرفین دارد برای جامعه ایرانی و حتی آمریکایی‌ها نافع نمی‌دانند.
در مجموع باید گفت که براساس این اصل منطقی که «یک‌دشمن هم زیاد است» می‌توان در زمانی مناسب و در شرایط عادلانه در جهت رفع خصومت حرکت کرد ولی در ارتباط با نظام ایران و نظام آمریکا همانطوری که گفته‌ شد مسئله با محوریت «سیاست» خیلی خیلی  پیچیده و بغرنج است و به نظر منطقی حل آن خیلی راحت نیست. آیا راه حل دیپلماسی و گفت‌وگو است یا جنگ و ابزار قدرت؟ یافتن پاسخ خیلی راحت نیست. هر چند باز به طور کلی می‌توان گفت که هر کدام از این راه حل‌ها (دیپلماسی یا جنگ) تا زمانی که محل بحث و نزاع بین ایران و آمریکا معلوم نشود صرفا راه حل‌هایی موقتی و کوتاه مدت هستند.
سربسته و کلی می‌توان برای طرف ایرانی این را گفت که حرکت در مسیر منطق جهانی و توجه به خواست‌های داخلی و استفاده از تمام ظرفیت‌های موجود شاید بتواند در کاهش تنش‌ها موثر باشد و نه البته حل مسائل و این از مجرای تحمل، نقد، شناخت نیازهای واقعی و گوش دادن به صدای اکثریت محقق می‌شود.