زمانه‌ای با طعم جنگ

از زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم  توسط متفقین در سال 1320 تاکنون قریب به 78 سال می‌گذرد و این مدت زمان تقریبا به اندازه زمان حیات یک انسان است. مردمی که در این زمانه در ایران زندگی کرده‌اند همیشه سایه جنگ بر سرشان امتداد داشته و ناایمنی و هراس جنگ یا شرکت مستقیم در جنگ و تبعات و عوارض جنگ، بخش جدایی‌ناپذیر اذهان و زندگی جمعی ایرانیان بوده است. همچنین دامنه این شرایط ویژه جنگ و تخاصم در کشورهای همسایه و منطقه خاورمیانه گسترده است و برای مردم کشورهای  خاورمیانه و بویژه مردم ایران فرهنگ خاصی تولید کرده که نشانه‌های آن به صورت جنگ پذیری و عادی شدن شرایط جنگی، سخت شدن روحیه مردان و زنان، عادی شدن استفاده دائمی از پوشش‌های نظامی در جامعه و استفاده از نمادهایی که یادآور دوره جنگ است، تغییر در سبک زندگی، افزوده شدن استعارات نظامی و جنگی در ادبیات، فرهنگ و زبان می‌توان مشاهده کرد. دلایل استمرار فرهنگ جنگ در ایران را می‌توان در دو بخش ذهنیت و عینیت زندگی ایرانیان مورد بررسی قرار داد. در بخش ذهنیت می‌توان به فرهنگ خشونت و حذف که از ویژگی‌های زندگی در نظام‌های استبدادی است اشاره کرد. تداوم هزاران سال حکومت‌های استبدادی موجب شده که جنگ و تخاصم و حذف دیگران عادی سازی شده و به همین علت کشورگشایی امپراطوری‌های ایران باستان و پادشاهانی همچون نادرشاه و آقا محمدخان را با افتخار یاد کنیم و یادآوری شکست‌ها در جنگ‌های تاریخی ما را آزار دهد و به فکر بازگشت به دوران شکوه و امپراطوری باشیم. در بخش عینیت قرار گرفتن در‌ هارتلند یعنی برخورداری از ویژگی‌های برتر جغرافیایی در منطقه و جهان و ذخایر عظیم انرژی، ایران را به سرزمینی که دارای ویژگی ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک است تبدیل کرده است و این امتیازات خود دلیل عمده طمع و دخالت دولت‌های منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی و انگیزه هجوم به مرزهای جغرافیایی ایران است. در تاریخ یکصد سال اخیر نیز حاکمان برای جلوگیری از تکرار شکست‌های تلخ و ننگین تاریخی گذشته و کاستن خطر هجوم دشمنان خارجی همیشه در پی تجهیز و تقویت بنیه دفاعی بوده‌اند و منابع عظیمی برای این امر مهم صرف شده است.
در دوره جمهوری اسلامی، جنگ هشت ساله ایران و عراق کل جامعه ایران را مستقیما وارد کارزار جنگ و دفاع کرد. برخی از نخبگان این پدیده را نعمت الهی میدانند و در پی گسترش فرهنگ و ادبیات معنوی جنگ هستند زیرا معتقدند نه تنها تجربه جنگ، قدرت نظامی و امنیتی ما را افزایش داده و نسبت به موضوع جنگ واکسینه شده ایم بلکه در دوره ای که دوران تثبیت انقلاب اسلامی بود و اختلافات داخلی بشدت نهال انقلاب را تهدید می‌کرد جنگ با دشمن خارجی همه نیروها را به سان ملتی یکپارچه در کنار هم و علیه دشمن خارجی متحد و بسیج کرد. لذا در سیاستگذاری‌ها موضوع جنگ نقطه قوتی تلقی می‌شود و همبستگی ملی و امور فرهنگی بر این مبنا برنامه ریزی شده و ترویج می‌شود.
با این توصیف شاهد افزایش، تداوم و همیشگی شدن ادبیات و فرهنگ جنگ در زندگی روزمره جامعه ایران هستیم. غرق شدن و ذوب شدن در واژه جنگ شاید در مقاطعی کمک شایانی به امنیت و اقتدار کرده است ولی برای همیشه نمی‌توان لفظ جنگ را به همراه داشت و در سیاست داخلی و خارجی از آن بهره برد. واژه بزرگتر و غنی‌تر صلح است و در همه ادیان و تعالیم بزرگان به صلح و دوستی سفارش شده است و هم اکنون ضرورت دارد در کنار تقویت بنیه دفاعی و افزایش توان بازدارندگی، واژه صلح طلبی و صلح جویی را در همه امور و دکترین سیاست خارجی ایران به کار گیریم.