پروژه ترکیه برای انحصار «مولوی‌پژوهی» در قونیه

الهه آرانیان- «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود». سخنش همچنان پس از هشتصد و اندی سال نه تنها برای ما ایرانیان بلکه برای تمام مردم جهان تازه است؛ که پیام صلح، دوستی، برادری و محبت در خود دارد. از این رو می‌توان به قول استاد شفیعی کدکنی، قرن 21 را قرن جهانگشایی معنوی مولانا دانست؛ گواهِ روشن آن هم رکورد زدن فروش مثنوی و غزلیات شمس در آمریکاست. حالا این ماییم و اقداماتی که باید برای شناساندن این شاعر بزرگ ایرانی انجام دهیم تا از مصادره‌اش توسط کشورهایی مانند ترکیه جلوگیری کنیم.ترکیه به جد می کوشد به ویژه با برگزاری کنگره های بین المللی، «مولوی پژوهی» را در شهر قونیه متمرکز کند.
صلح و دوستی، پیامِ جهانی و جاودانۀ مولانا
دکتر مریم مشرّف، شاعر، استاد ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی تهران و نویسنده کتاب «مولوی و تفسیر عرفانی» درباره تأثیر جهانی کلام مولانا می‌گوید: «علم و فناوری پاسخ خیلی از مشکلات انسان‌ها را داده ولی در مقابل معنویت را از آن‌ها گرفته است. جنبه عام ساحت شعری مولانا پیام صلح، دوستی، برادری و محبت است و این یک پیام جهانیِ جاودانه است. جهان معاصر که غرق در جنگ و سیاهی و سرمایه‌داری است، بیش از همیشه به پیام معنوی مولانا نیاز دارد». این استاد دانشگاه معتقد است اگرچه محل رشد و شکوفایی مولانا در قونیه بوده اما نباید فراموش کنیم که او آثارش را به زبان فارسی سروده است. او می‌گوید: «پیام و کلام مولانا ،اصل اصولِ اصول دین است. البته فعالیت عرفانی مولانا در ترکیه بوده است و  ما به خاطر این که متولی زبان فارسی هستیم، نباید طوری رفتار کنیم که انگار مولانا از ما نیست و مولوی‌شناسان جهان بیشتر رو به قونیه داشته باشند. آن‌ها همایش های جهانی برای مولانا می‌گذارند و تبلیغات قوی داشته‌ و دارند. ما هم در سال‌های اخیر فعالیت‌هایی داشته‌ایم که ان شاءا... کم‌کاریِ سال‌های گذشته را جبران می‌کند».
خلق دنیایی بزرگ به زبان فارسی


دکتر مشرّف درباره جایگاه مولانا و شعر او تعبیر زیبایی به کار می‌برد و می‌گوید: «قرن هاست که مولانا سلطان دل‌هاست؛ چون کلامش فرامرزی است. اگر پیام مولانا را در مرزهای جغرافیایی محدود بکنیم، او را کوچک کرده‌ایم. البته زبان فارسی هم در اندیشه و زبان مولانا اهمیت دارد. اگر زبان فارسی نبود، شاید این شعرها وجود نداشت. مولانا این دنیا را به زبان فارسی آفریده است و ما باید بر آن تأکید کنیم». شاعر مجموعه شعر «بلور طربناک» درباره این که ترک‌ها رمان‌های متعددی درباره رابطه شمس و مولانا نوشته‌اند که بیشترشان هم غیر واقعی است، می‌گوید: «اصولاً مردم از اعمال غریب و هیجان‌انگیز خوششان می‌آید و در رمان هم باید ماجراهایی توأم با هیجان و اعمال خارق‌العاده باشد؛ مثلاً در سیره‌ها و مشایخ نامه‌ها بیشتر به کرامات تکیه می‌شود و کمتر به پیام‌های معنوی اشعار توجه می‌کنند».
اشکال کار ما اسطوره‌سازی است
این عضو هیئت علمی دانشگاه درباره جایگاه شریعت اسلامی در شخصیت مولانا و شمس می‌گوید: « مولانا از دایره شریعت پا بیرون نگذاشته است؛ همین‌طور شمس تبریزی، اما درباره ماجرای عشقی که برای شمس اتفاق افتاده، مسئولیتش متوجه خود اوست. اشکال کار ما این است که می خواهیم اسطوره‌سازی کنیم. به هر حال شمس هم انسانی جایز الخطا و گاهی اسیر احساس شده است اما این که در بعضی از کتاب‌ها آمده شمس ،کیمیا(دختر خواندۀ مولانا) را کتک می‌زده، دروغ است ولی در این که شمس و کیمیاخاتون اختلاف داشته‌اند، تردیدی نیست».
شباهت شمس با دختر ترسای داستان شیخ صنعان
دکتر مشرف درباره اطلاعاتِ مستندی که از زندگی شمس تبریزی وجود دارد، می‌گوید: «شمس با علوم قرآنی و عرفانی آشنا بوده و  مولانا را به سمت یک نوع جذبه معنوی هدایت کرده و موفق شده است غرور عالمانه را در مولانا زایل کند. به نظر من وجود شمس در زندگی مولانا فقط همین‌قدر مهم است؛ یعنی همین‌قدر که مانند دختر ترسا بیاید در زندگی شیخ صنعان تا غرور زاهدانه را در او بشکند. شمس هم کارش همین بود؛ رسالتش را انجام داد و رفت. ما به جز مطالبی که در رساله سپهسالار آمده، اطلاعات دقیقی از او نداریم؛ البته خودش هم بعضی مطالب را در مقالات شمس گفته است؛ مثلا گفته معلم سخت گیری بوده و با بچه ها سخت گیرانه رفتار می‌کرده است».
سنایی، عطار و مولانا، حلقه‌های یک زنجیره
 درباره جایگاه شعر مولانا در ادبیات عرفانی به سراغ دکتر مهیار علوی‌مقدم، استاد ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه حکیم سبزواری رفتیم. او درباره تأثیر شاعرانی مانند سنایی و عطار بر مولوی می‌گوید: «حکیم سنایی، عطار نیشابوری و مولانا، حلقه‌های یک زنجیره هستند که عرفان ایرانی- اسلامی، پیونددهنده این زنجیره است. بنیان فکری سنایی، عطار و مولانا بر تجربه قلبی استوار است و خاستگاه تجربه ذوقی و باطنی هر سه، خراسان است. سنایی در قید و بند تغزل‌سرایی و غزل حکیمانه- عارفانه است و عطار خود را به سوی عرفان ناب‌تر و قلندرسرایی می‌کشاند و سرانجام مولانا که بر این باور است که «عطار روح بود و سنایی دو چشم او/ ما از پی سنایی و عطار آمدیم»، غزل عارفانه را به اوج استواری می‌رساند و قهرمان بی بدیل عارفانه‌سرایی می‌شود».
غزل مولانا در اوج عرفان
دکتر علوی‌مقدم در پاسخ به این که آیا ادبیات عرفانی بعد از مولانا حرف تازه‌ای برای گفتن داشته است‌، می‌گوید: «ادبیات عرفانی، سیر پرفراز و نشیبی داشته است و گاه در اوج بوده وگاه در حضیض اما هرگز دچار ایستایی نشده و به ویژه تا دوره معاصر، حرف‌های گوناگونی برای گفتن داشته است. در عین حال، دوره مولانا بنا به روایتی، فراز ادبیات عرفانی است. غزل عارفانه مولانا در اوج خود است و میدان‌دار غزل عاشقانه، سعدی است و گام‌های استواری که حافظ در قرن هشتم در عرصه غزل با درآمیختن غزل عارفانه و غزل عاشقانه برمی‌دارد، نفس تازه‌ای به ادبیات عرفانی می‌دمد و بعدها این رویه با غزل سرایی‌های صائب تبریزی و بیدل دهلوی تداوم می‌یابد».
تأثیر متقابل شمس و مولانا بر یکدیگر
استاد دانشگاه حکیم سبزواری، تأثیر شمس تبریزی بر مولانا را مانند یک آتش‌زنه می‌داند و می‌گوید: «مولانا در دوران زندگی‌اش تحت تأثیر پنج نفر بود: بهاء ولد، برهان‌الدین محقق ترمذی، شمس تبریزی، صلاح‌الدین زرکوب و حسام‌الدین چلبی. بنابراین این کوه آتشفشان در تمام عرصه‌های زندگی‌اش،گویا نیازمندآتش‌زنه‌ای بوده است که او را شعله‌ور کند و البته قدرت شمس تبریزی بیش از همه بود. پیوند شمس و مولانا دوسویه است و این دو تاثیری متقابل بر یکدیگر داشتند اما به گمان من، بارزترین تأثیر شمس بر مولانا در غزلیات شمس بازتاب یافته است». دکتر علوی‌مقدم درباره معتبرترین تصحیح مثنوی و دیوان شمس می‌گوید: «کهن‌ترین نسخه مثنوی مولانا، نسخه قونیه است که دو سال پس از درگذشت مولانا در665 هجری کتابت شده و نیکلسون آن را تصحیح کرده و هنوز هم معتبرترین تصحیح مثنوی است. درباره غزلیات مولانا هم قدیمی‌ترین و معتبرترین نسخه دیوان شمس، نسخه قونیه(۶۶۸ ق.) است که البته نواقصی دارد و به گفته دکتر شفیعی کدکنی یک چهارم غزلیات تصحیح استاد فروزانفر، از مولانا نیست. تصحیح دکتر شفیعی کدکنی از غزلیات شمس نیز متاثر از همین تصحیح فروزانفراست».