آیا مردم در سود و زیان سیاست‌ها سهیم هستند؟

 
 
 
 


ضرب‌المثل هزار دوست کم و يک دشمن زياد است. مي‌تواند سرفصل ادبيات ذهني سياست داخلي و خارجي ايران باشد تعارف را کنار بگذاريم و بپذيريم که از تخاصم و دشمني چندان دستاوردي عايد جامعه نخواهد شد. هر چيزي شبيه به خودش را زايش مي‌کند بنابراين اگر قرار است گفتماني را در دهکده جهاني به ثمر بنشانيم بايد اين گفتمان بري از خشونت و تندي باشد. اکثريت جامعه امروز ايران فلسفه و دلايل برخي تقابل‌ها را نمي‌دانند. و فقط بر اساس شعائر نظام سياسي، ذهني شرطي شده نسبت به برخي جوامع پيدا کرده‌اند. وقتي ستيزها بر اساس يک فلسفه و منطق قابل تامل به وجود مي‌آيد ملت‌ها بايد از سود اين ستيزها سرشار شوند اما گاه مشاهده مي‌شود که جوامع داراي ثروت‌هاي طبيعي مانند نفت، گاز و معادن و... به دليل همان ستيزها دچار مشکلات عديده اقتصادي، فرهنگي، سياسي و... مي‌شوند. به عنوان مثال فضاي اقتصادي و فرهنگي کشورهايي مثل ونزوئلا، کوبا، کره شمالي، سوريه، افغانستان، يمن، عراق، ليبي و... مي‌تواند گواه اين واقعيت باشد. نکته مهم اينکه اگر در فضاي تاثيرگذاري نباشيد ناخودآگاه در فضاي تاثيرپذيري حضور خواهيد داشت وقتي اقدام و عمل‌هاي منطقي و غير منطقي جوامع توسعه يافته فضاي اقتصادي و سياسي جوامع کم‌تر توسعه يافته را تحت تاثير قرار مي‌دهد يعني اين که در قسمت تاثير پذيري تاريخ ايستاده‌ايم. البته مي‌توان با تحرکات نظامي و عمق بخشي استراتژيک دفاعي منطقه‌اي جزء تاثيرگذاران منطقه‌اي قرار داشت اما اثرات اين تاثيرگذاري در نظام منطقه‌اي هنگامي قابل تامل و بررسي است که ساختار داخلي جوامع تاثيرگذار از يک رضايت نسبي عمومي برخوردار باشد. فناوري و تکنولوژي جوامع و انديشه‌ها را به هم نزديک ساخته است. جامعه امروز ايران به دليل تاثيرپذيري از شبکه‌هاي اجتماعي در فضاي يکپارچگي اطلاعات، تصاوير دهکده جهاني قرار گرفته است و ناخودآگاه در فضاي قياس جهاني، تفاوت‌هاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي جوامع را بررسي مي‌کند و اين سوال را مي‌پرسد که بر اساس چه روش و منشي برخي کشورها کره جنوبي، چين، ژاپن، مالزي، ترکيه، هند، برزيل و... مي‌شوند و برخي کشورها کره شمالي، ونزوئلا، کوبا، ليبي؟ کره جنوبي و کره شمالي تحت يک اقليم جغرافيايي، زبان، نژاد و در يک فضاي مشترک زايش داشته‌اند اما تفاوت‌هاي مشهود اقتصادي، فرهنگي و سياسي دو کشور ناشي از چيست؟ به چه دليل و دلايل مردم کره شمالي بايد پيوسته در فضاي مقاومت حضور داشته باشند؟ به عنوان مثال دستاورد مقاومت گونه مردم کره شمالي چه ثمره‌اي براي خود مردم ايجاد خواهد کرد؟ آيا مسئوليتي بشري بر عهده مردم کره شمالي است و بر عهده مردم کره جنوبي نيست؟ اگر اين مسئوليت بشري است چرا در اين مسئوليت بشري جوامع کره جنوبي، ژاپن، مالزي، ترکيه، برزيل، هند و... مشارکت نمي‌کنند؟ گناه مردم کره شمالي و ونزوئلا چيست که بايد بار جوامع ديگر را به دوش بکشند؟ پاسخ به چنين پرسش‌هايي مي‌تواند واقعيت ادبيات قدرت را عميق‌تر نشان بدهد. سوال‌هاي مهمي گريبان جامعه امروز ايران را گرفته است که تصميم‌سازان و تصميم‌گيران بايد پاسخ قانع کننده‌اي براي آن داشته باشند مردم بايد به معني و مفهوم واقعي کلمه بدانند در سود و زيان‌هاي تصميم‌هاي سياست داخلي و سياست خارجي سهيم هستند. اينکه مردم مقاومت کنند اما برخي مسئولان و فرزندانشان جيک‌جيک مستان سر دهند، اين بي‌تعادلي آسيب مهم و جدي براي مملکت شده است.