هندسه حضور فرهنگی در سرزمین‌های شمالی

وقتی ۲۴ ساعت پس از پر مخاطب شدن یک سریال آمریکایی در خود آمریکا، می‌بینیم که آن مجموعه در ایران هم معروف‌ترین مجموعه شده است، این یعنی ما در برابر غول‌های پخش آمریکایی سپر انداخته‌ و میدان را یک سره به آنها سپرده‌ایم. از آمریکای لاتین تا اروپا و از اروپا تا شرق دور، کشورهای متعددی هستند که محصولات فرهنگی جذاب و درخور توجهی تولید کرده‌اند و به کمک آنها می‌شود در برابر بلعیده شدن فرهنگ‌مان توسط فرهنگ آمریکایی سدی ایجاد کرد. از طرف دیگر این کشورها بازار خوبی برای محصولات فرهنگی ایران هم هستند؛ اما جریان غرب‌گرا در ایران که در سینما و به‌طور کل حوزه فرهنگ و هنر شاید بیشتر از حوزه‌های دیگر تسلط دارد، اجازه نمی‌دهد این مراودات به رونق بیفتد، چون در این صورت، فرمول‌های ساده‌ای که آنها را بدون داشتن شایستگی چندان، در جایگاه صدرنشینان فرهنگی کشور قرار داده بود، به هم خواهد ریخت. همان‌طور که همسایگان و همجواران مسلمان و عرب‌ ما به سریال‌های مذهبی و تاریخی-مذهبی علاقه دارند و نمی‌شود مثلا از مردم روسیه توقع داشت که مخاطب چنین محصولاتی باشند، مردم روسیه هم علاقه وافری به آثار حماسی در حوزه جنگ و دفاع مقدس ما دارند و نمی‌شود برایشان فیلم‌های تاریخی-مذهبی‌مان را پخش کنیم. کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده در روسیه بسیار پرمخاطب و پرفروش شده بود و مردم عراق عاشق مجموعه‌هایی مثل «مختارنامه» یا «یوسف پیامبر» هستند؛ اما چندان به صلاح نیست برای عراقی‌ها فیلمی درباره دفاع‌مقدس پخش شود یا ممکن است روس‌ها چندان هوادار مجموعه‌ای مثل مختارنامه نشوند. به هرحال این بازارها و ظرفیت‌هایشان وجود دارد، اما ما بازارهای شمال و جنوب و چپ و راست کشورمان را رها کرده‌ایم و جریان غربگرای ایران، تمام فلش‌ها را یک سره به سمت فستیوال‌های غربی گرفته است؛ همان‌طور که در داخل هم مخاطبان غیرتهرانی و افرادی از طبقات میانی و پایین جامعه را طرد کرده و مشتریانش را به پرسه‌زنان در پاساژها و مال‌های شمال شهر محدود کرده است که لابه‌لای تماشای ویترین‌های لوکس، به سالن‌های نمایش فیلم در این مجموعه‌ها هم سری می‌زنند و محصولاتی را می‌بینند که مطلقا مطابق سلیقه طیف و طبقه آنها تولید شده است. این جریان غربگرا برای کنترل سینمای ایران و استیلای همه‌جانبه بر آن، شدیدا به زیرساخت‌هایش صدمه زده و فرصت‌سوزی‌های قابل توجهی کرده است. یکی از این فرصت‌های قابل توجه کشور روسیه است که نمی‌شود تردید کرد در زمینه‌های فرهنگی و هنری، سرزمینی بسیار غنی است و در ضمن می‌تواند بازار خوبی برای بعضی از محصولات فرهنگی ما هم باشد. گفت‌وگو با روح الله مدبر، کارشناس مسائل روسیه را در رابطه با ظرفیت‌های مغفول‌مانده در روابط فرهنگی ایران و روسیه می‌خوانید که با نگاهی راهبردی به مسائل پرداخته است. او در این گفت‌وگو می‌گوید روابط ما با روسیه هنوز تاکتیکی است و استراتژیک نشده و برای ورود به فاز استراتژیک، اولین قدم تبادلات فرهنگی با موضع برابر است. چرا هسته‌ای ایران بین روس‌ها شهرت بیشتری از فرهنگ دارد؟ الان دوستان این‌طور می‌گویند ما روابط‌مان با روسیه تاکتیکی است و هنوز وارد فاز استراتژیک نشده است. اگر بخواهیم روابط‌مان با یک کشور را از مرحله تاکتیکی به مرحله استراتژیک برسانیم، اولین قدم ایجاد روابط فرهنگی است. من از به کار برده شدن این واژه به‌عنوان بهانه‌ای برای کم‌کاری‌های فرهنگی تعجب می‌کنم. الان روابط روسیه با کجا راهبردی است؟ مثلا با ترکیه. برای راهبردی کردن روابط با روسیه، باید از فرهنگ شروع کرد. وقتی شما با کشوری به لحاظ فرهنگی قرابت پیدا کردید، می‌توانید از طرف مقابل یارگیری کنید. یکی از این راه‌ها معرفی کشورها و ملت‌ها به همدیگر است. شما دیپلمات‌ها و سفرای روس که در ایران به اجلاس‌ها می‌روند را کنار بگذارید، چون اینها به هر حال آموزش دیده‌اند و ایران را می‌شناسند. اما اگر به مسکو بروید و از مردم عادی درباره ایران سوال کنید، می‌بینید که چندان آن را نمی‌شناسند. بگویید ایران، با تعجب می‌پرسند «ایراک؟» یعنی آن را با عراق اشتباه می‌گیرند و می‌پرسند در آنجا جنگ است؟ البته تلفظ ایران به روسی می‌شود «ویرن». ما به‌شدت از لحاظ فرهنگی در روسیه ضعیف عمل کرده‌ایم. چقدر توقع داریم که مردم عادی روسیه اخبار هسته‌ای دنیا را پیگیری کنند تا میان آن به نام ایران هم بر بخورند؟ برای معرفی خودمان باید محصول فرهنگی ارائه دهیم. راه‌های ارتباطی اصلی بین ما و آنها موسیقی، نقاشی، تئاتر و سینماست. ما اگر نتوانیم در شرایط روی کار بودن این دولت در روسیه، یعنی پوتین -که به ایران نزدیک‌تر است- روابط‌مان با این کشور را استراتژیک کنیم و در همین سطح تاکتیکی بمانیم، معلوم نیست که دولت‌های بعدی رویکردشان به ایران چطور باشد. شما تاریخ روابط ایران و روسیه را ببینید، همیشه الیت‌محور بوده است. هر کس که در روسیه بر سر قدرت بود، بر مبنای نگاهش به ایران، مناسباتش با ما تغییر می‌کرد. نگاه لنین با استالین نسبت به ایران فرق داشت. لنین وقتی به قدرت رسید، قرارداد ۱۹۱۵ که در زمان رمانف‌ها بسته شده بود و ایران را دو قسمت می‌کرد که بریتانیا در جنوب و روس‌ها در شمال قرار می‌گرفتند، طی نامه‌ای توسط او ملغی شد. او از ایران عذرخواهی کرد و نیروهای شوروی را برگرداند. اما استالین که آمد، دوباره این قرارداد را به جریان انداخت و همین‌طور اگر عملکرد رهبران روسیه را یکی‌یکی پی بگیرید می‌رسید به یلتسین؛ او آدم بی‌اراده و غربگرایی بود و نگاهش هم به ایران مثبت نبود. او سر همین نیروگاه اتمی بوشهر ما را سر می‌دواند. بعد پوتین بر سر کار آمد که نگاهش متفاوت بود. تعامل فرهنگی دوسویه را غنیمت بدانیم یکی از اصول اولیه در روابط بین‌المللی و مذاکرات و معاملات مربوط به آن این است که شما وقتی امتیازی می‌دهید، بتوانید امتیازی هم بگیرید. از چه‌کسی می‌شود امتیاز گرفت؟ از آنکه با او در میزی برابر نشسته و معامله می‌کنید. ما این همه از محصولات هالیوود در تلویزیون استفاده کردیم، آیا تا به حال شبکه‌های آمریکایی هم فیلم یا سریالی که مورد تایید جمهوری اسلامی باشد را پخش کرده‌اند؟ اما با روسیه ما این همه تفاهمنامه داریم، می‌توانیم چنین توازنی بین خودمان و آنها ایجاد کنیم. من تا به حال ندیده‌ام که تلویزیون ایران فیلم یا سریالی روسی را خریداری و پخش کند. این به آن معنی نیست که آنها چنین محصولاتی ندارند، بلکه ما سراغ‌شان نرفته‌ایم. اخیرا وزارت خارجه ما با وزارت فرهنگ کشور روسیه تفاهمنامه‌ای امضا کرده است. «فرهنگ» کانال خوبی است، اما جزء چندمین کانال‌ روسی به‌لحاظ تعداد مخاطب به‌حساب می‌آید و تازه در آن هم سریال حاشیه‌دار «شهرزاد» از طرف ایران برای پخش معرفی شده است. تولید فیلم مشترک بین ایران و روسیه روسیه ۱۶ کانال رسمی دولتی دارد و ۱۱۸ کانال استانی هم در این کشور کار می‌کنند. دومین کانال تلویزیونی روسیه که بعد از راسیا آدین (شبکه اول روسیه) مهم‌ترین شبکه تلویزیونی به‌حساب می‌آید، کانال اِن‌تِـوِی است که به صورت شبانه‌روزی پخش می‌شود و بخش عمده‌ای از آنتن‌اش را به فیلم و سریال‌های مطلقا روسی اختصاص داده است. این محصولات کاملا قابل رقابت با محصولات غربی هستند. ویژگی مهم محصولات که آنها را قابل رقابت با رقبای غربی‌شان می‌کند، تنوع آنهاست، یعنی در تمام ژانرها و برای همه سلیقه‌ها محصولاتی وجود دارد و سالانه بیش از ۵۰۰ فیلم و سریال روسی تولید می‌شود. خصوصیت ویژه سریال‌های روسی این است که هر قسمت آنها گاهی تا سه ساعت زمان دارند. بین این سریال‌ها از کارهای کارآگاهی و پلیسی گرفته تا فیلم‌های تاریخی، هیجانی، تخیلی، عشقی و... وجود دارند. یک نکته مهم دیگر در مورد فیلم‌ها و سریال‌های روسی این است که صحنه‌های جنسی و اروتیک بسیار اندکی دارند، به‌طوری که تقریبا برای پخش در ایران نیاز به سانسور چندانی ندارند. یک ظرفیت بسیار مهم که اتفاقا تابه‌حال از آن غفلت شده، این است که ما می‌توانیم با روسیه فیلم‌های مشترک بسازیم. روسیه و اوکراین که با هم اختلافات سیاسی فراوانی هم داشتند، تولیدات فرهنگی مشترک دارند و در همین سال ۲۰۱۹ هم این اتفاق افتاده است. ما ظرفیت‌های تاریخی و فرهنگی خوبی با روسیه داریم و خیلی می‌توانیم روی آن کار کنیم. نمی‌دانم چقدر قفقاز را می‌شناسید؛ قفقاز برای ما سرمایه‌ای عظیم است. بستر کار در این کشور برای ما بسیار است. بخش عمده‌ای از سینمای کشورهای قزاقستان، ترکمنستان، تاجیکستان و... به روسیه تعلق دارد. قرقیزستان، ترکمنستان، تاجیکستان و... جمهوری‌های فقیری هستند. قزاقستان مقداری وضعش مناسب‌تر است و آن هم به‌خاطر وجود معادن عمده اورانیوم و پایگاه‌های فضایی در این کشور است. در هر حال اینها همه وابسته به روسیه هستند گرچه این‌طور نیست که غرب هم سهمی نداشته باشد. از این ظرفیت می‌شود برای ایجاد یک بازار بزرگ فرهنگی و البته اقتصادی استفاده کرد. کاشت فرهنگی در مختصات روسیه روسیه ترکیبی از ۸۵ جمهوری، ایالت و استان خودمختار است. ۲۶ جمهوری دارد، ۴۶ استان، 9 منطقه خودمختار و سه ناحیه شبه‌خودمختار که درمجموع ۸۵ تا می‌شوند. اخیرا فستیوالی در میدان سرخ و محله‌های اطرافش برگزار شده بود که از تمامی ۸۵ منطقه، محصولات فرهنگی و بومی خودشان را آورده بودند و در غرفه‌هایی نمایش می‌دادند. کسی در ایران دنبال برقرار کردن ارتباط فرهنگی با این کشورها نرفته در‌حالی‌که با همین روسیه به مقدار انبوهی تفاهمنامه و خواهرخواندگی بین شهرهای دو طرف داریم. شما می‌بینید که مردم روز ۱۳ آبان به راهپیمایی می‌روند و علیه آمریکا شعار می‌دهند، اما بعد‌از‌ظهر همان روز که به خانه برگشتند، تلویزیون برایشان فیلم آمریکایی پخش می‌کند. چطور این همه فیلم و سریال آمریکایی، استرالیایی، کره‌ای از تلویزیون ما پخش شده، اما از کشورهای دیگر مثل روسیه آثاری در این سطح و کیفیت نداریم؟ ما حتی تفاهمنامه تبادل فیلم با روسیه هم داریم اما دنبال آن نرفتیم. تا وقتی همه علایق به سمت غرب است، یک چراغ سبز کم‌سو از دوردست‌های غرب باعث می‌شود خیلی‌ها همه‌چیز را رها کنند و به سمت آن سراب بدوند. روس‌ها دنبال سفیر فرهنگی هستند ما چه؟ از ۲۰۱۱ به بعد استراتژی پوتین به سمت قدرت نرم رفته است و به‌شدت در حال انجام کار فرهنگی هستند. سال ۲۰۱۵ در شهر سوچی، اجلاسی برگزار شد به نام «فستیوال بین‌المللی جوانان». این فستیوال یک ماه طول کشید و تمام هتل‌های شهر برای میهمانانش توسط دولت روسیه کرایه شده بود. جوان‌هایی از ۱۵۰ کشور دنیا در این فستیوال شرکت کرده بودند. روز نهایی این رویداد در استادیوم سوچی که یک دوره میزبان المپیک هم بود و زیرساخت‌های خوبی دارد، ۲۰ هزار نفر جوان با پرچم کشورهایشان ایستاده بودند و وقتی پوتین وارد شد جمعیت با صدای بلند می‌گفت «پاسیبا پوتین، پاسیبا پوتین» یعنی ممنونم پوتین. این کار چرا صورت گرفت؟ ما چیزی در دنیای سیاست داریم که نامش را گذاشته‌اند «دیپلماسی نوین» یا «دیپلماسی خط ۲» که معنای دیپلماسی فرهنگی و چهره‌به‌چهره را می‌دهد. در این روش اعتقاد بر آن است اگر من شما را به صورت شخصی و فردی جذب خودم کنم، تحت هیچ شرایطی با فیلم و شعر و داستان و استدلال نظر شما علیه من نخواهد شد؛ تا وقتی که هم‌وطن من یعنی ایرانی دیگری به صورت چهره‌به‌چهره، بدی‌ای به شما کند و نظرتان در مورد ایرانی‌ها عوض شود.  «دیپلماسی خط2» ظرفیت فوق‌العاده‌ای است. طرف را به اجلاسی دعوت می‌کنند و چیزهایی به او نشان می‌دهند تا نظرش را جلب کنند. بعد که این شخص به کشورش برمی‌گردد، همچنان با او تماس می‌گیرند و احوالش را می‌پرسند. دیگر او همیشه مدافع آن کشوری است که آن را دیده بود. این کار را روسیه انجام داد. در هدایایی که بعد از این فستیوال به این ۲۰ هزار میهمان داده شد و آنها را با خودشان به کشورهایشان بردند، بسته‌های فرهنگی اعم از فیلم و کتاب و آثار هنری روسیه وجود داشت. این افراد که در روسیه خیلی به‌ آنها خوش گذشته و خاطره خوبی دارند، این محصولات را در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند و هرکدام به یک مبلغ یا سفیر فرهنگی برای این کشور تبدیل شدند. آنها به‌طور دائم فستیوال برگزار می‌کنند. با رسیدن زمستان و سرد شدن هوای غرب روسیه، آنها هم اجلاس‌هایشان را به شرق این کشور منتقل کردند که الان هوای معتدل‌تری دارد. تجهیز روس‌ها برای مقابله با هجمه فرهنگی آمریکا آمریکایی‌ها در سال۲۰۱۶ میلادی فیلمی ساخته بودند که در آن به رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آمریکا حمله می‌شود. این فیلم تخیلی است. رئیس حمله‌کننده‌ها در این فیلم روس است. پس از آن هم سریال «چرنوبیل» را می‌سازند که در آن هالیوود در حال هجمه فرهنگی به روسیه است. قبلا هم مواردی این‌چنینی وجود داشت، اما نوع آنها مثل الان تا این حد عیان نبود. دلیل گسترده‌تر شدن این هجمه‌ها در سال‌های اخیر این است که دیده‌اند روسیه برنامه‌اش در بحث نفوذ فرهنگی جدی شده و به همین دلیل وارد مقابله شده‌اند. چند وقت پیش که در روسیه بودم، به پیشنهاد یک دوست روسیه‌ای به سینما رفتم. فیلمی پخش می‌شد به اسم «تانک» که در فضای جنگ جهانی می‌گذشت و بسیار هیجانی بود. ماجرا این بود که تانک‌های آلمانی تا نزدیکی مسکو پیش می‌روند و گروه‌های مختلف مردمی برای مقابله با آنها حرکت می‌کنند. بعد روایت به درون مسکو می‌آمد که مردم خبر نداشتند بالاخره چه اتفاقی افتاد و چه طرفی پیروز شد. یک خبر به استالین رسید که ما شکست خورده‌ایم و آنها به سمت کاخ کرملین می‌آیند. هیچ مهماتی هم در شهر نبود. استالین بین مردم آمد و گفت ما هیچ چیزی جز سپر انسانی خودمان نداریم. او جلوی کرملین ایستاد و مردم همراه او آمدند و دست در دست هم جلوی آن کاخ حلقه زدند که اگر تانک‌ها آمدند، از روی جنازه اینها بگذرند و مسکو را بگیرند. وقتی تانک‌ها نزدیک می‌شدند، آدم‌های این حلقه انسانی روی زمین پا می‌کوبیدند. همین‌جا بود که افراد داخل سالن هم آرام‌آرام شروع کردند به پا کوبیدن روی زمین. بالاخره یک تانک با پرچم آلمان با حلقه انسانی جلوی کرملین مواجه شد و لوله را به سمت‌شان گرفت. در تانک باز شد و یک افسر روس از آن بیرون آمد و به استالین سلام نظامی داد. معلوم شد در نبردی که ما از یک جایی به‌بعد دیگر آن را ندیده بودیم، نظامی‌های روس پیروز شده بودند و این تانک‌ها را گرفته بودند. اینجا بود که سالن سینما رفت رو هوا و فریاد درود بر روسیه بلند شد. چرا مناسبات فرهنگی ما با روسیه کم است من در تحقیقاتی که انجام دادم، نتیجه گرفتم جریانی هست که نمی‌خواهد هم شناخت ما راجع‌به روسیه در ایران زیاد شود و هم مناسبات ما به روس‌ها نزدیک بشود. ما در مطبوعاتمان نویسنده‌ای نداریم که به‌طور مداوم درباره روسیه بنویسد. ما در تهران خیابان سئول داریم، پاکستان داریم، ایتالیا داریم، ولی مسکو نداریم؛ درحالی‌که ۵۱۸ سال روابط دیپلماتیک بین ما وجود داشته و بیش از هزار سال روابط فرهنگی داشتیم. بخش عمده‌ای از مردم ما در شمال کشور از نسل دوم به بعد یا پدرشان روس بود یا مادرشان. شما هم اگر به داغستان بروید، در ماخاق‌قلعه و دربند می‌بینید که حتی مکان‌های آنجا اسامی ایرانی دارند. اما جریانی هست که اجازه نمی‌دهد روی این نکات بحثی شود و به گوش مردم برسد و درعوض تا اسم روسیه می‌آید، همه بلافاصله می‌گویند ترکمانچای و گلستان. آن جریان به‌خصوص، به‌دلیل وابستگی‌اش به غرب، اجازه نمی‌دهد روسیه به مردم ایران معرفی شود.
  روس‌ها کدام را بیشتر دوست دارند؛ سینما یا تئاتر؟ سینمای روسیه سابقه‌ای 120 ساله دارد که بخشی از آن به پیش از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، بخشی به ابتدای تاسیس آن رژیم و بخش دیگری به میانه‌های دوران کمونیسم برمی‌گردد. سپس سینمای روسیه در دوره بوریس یلتسین مقدار زیادی ضعیف شد تا اینکه پوتین سر کار آمد و در سال ۲۰۱۱ برنامه‌های جامعی در فدراسیون روسیه برای معرفی تئاتر و سینمای این کشور به جهان تدوین شدند. سال ۲۰۱۷ در روسیه سال سینما بود و سالی که در آن هستیم، یعنی ۲۰۱۹ میلادی، سال تئاتر نامگذاری شده است.  روس‌ها به تئاتر علاقه بیشتری نسبت به سینما دارند. همه تئاترها هم روسی‌ هستند. اما برای سینمای ایران، فرصت خوبی است با کشورهای غربی صاحب سینما رقابت کرده و در این کشور فیلم پخش کند. سینماهای روسیه به نسبت تلویزیون‌شان، بیشتر فیلم خارجی پخش می‌کنند. یک خواننده ایرانی چگونه بین روس‌ها محبوب شد یک راه دیگر برای تبادل فرهنگی، ساخت موزیک‌های دو زبانه است. «آ» که یک خواننده غیر‌مجاز در ایران به‌حساب می‌آید، در کل روسیه شناخته شده است. چون چهار، پنج آهنگ روسی خوانده است. او نامزدی روسی داشت که سبب آشنایی‌اش با این فرهنگ و ظرفیت‌های آن شد. من از یک شهروند روس پرسیدم چرا این خواننده را دوست دارید؟ گفت چون برای ما آهنگی خاطره‌ساز درباره شب‌های دانشجویی خوانده است و ما آن را در خوابگاه زمزمه می‌کردیم. ظاهرا دوست روسی این خواننده به او اطلاعاتی داده که اینها از چنین مضامینی خوش‌شان می‌آید و او هم پی کار را گرفته و حالا در روسیه کنسرت برگزار می‌کند. اتفاقا «آ» از خواننده‌های مبتذل ایرانی هم هست و باید پرسید چرا خواننده‌های خوب ما نباید به آنها معرفی شوند؟ قدرتمندی با فرهنگ روس‌ها به‌شدت معتقدند اگر می‌خواهیم به دوران ابرقدرتی روسیه برگردیم، باید قدرت فرهنگی‌مان و حضور فرهنگی‌مان در جای‌جای دنیا را بالا ببریم. اولین قدم در این مسیر گسترش زبان روسی است. شاید اینها مقداری دیر شروع کرده باشند، اما با سرعت خوبی مسیر را طی می‌کنند. تراس‌تـِرانیسیتی یک سازمان روسی است که در ۸۰ کشور دنیا راه‌اندازی شده و در کنار سفارتخانه‌های روسیه آموزش زبان این کشور را به‌طور رایگان انجام می‌دهد. ما خودمان در دانشگاه الزهرا کرسی زبان روسی داریم و در دانشگاه تهران هم این کرسی وجود دارد. منتها دغدغه این افراد بیشتر یاد گرفتن زبان برای فعالیت‌های اقتصادی است یا در حوزه‌های سیاسی و خبری فعال شدند و این‌طور نبوده که افراد بروند رمان و شعر ترجمه کنند. به‌همین‌دلیل در این زمینه جای کار وجود دارد. استقبال روس‌ها از هنرهای ظریف ایرانی مردم روسیه به‌شدت هنردوست هستند. اگر شما بعد‌از‌ظهرها به پارک‌های شهرهای روسیه بروید، نوجوانان را با بوم‌های نقاشی در آنجا می‌بینید. من به دوستان روس‌ خودم تابلوی مینیاتور هدیه می‌دهم که واقعا لذت می‌برند. روس‌ها هم مثل فرانسوی‌ها به هنرهای ظریف ما خیلی علاقه دارند، چون اهل اینجور آثار هستند؛ مثل مینیاتور یا خاتم‌کاری. اما اگر به آمریکایی‌ها چنین تابلویی هدیه بدهید، آنقدر خوش‌شان نمی‌آید. آنها بیشتر شکلات، گز، سوهان و چیزهای خوراکی ما را دوست دارند یا غذاهایی مثل کباب و قورمه‌سبزی. ملت‌هایی دارای فرهنگ‌های غنی‌تر هستند که اثر هنری را بیشتر می‌پسندند.