چرا نقش ایران در بازار گاز کمرنگ است؟

سیزده سال پیش، در بهمن ماه سال 1385 بود که مقام معظم رهبری در دیدار با ایگور ایوانف دبیر شورای امنیت وقت روسیه در تهران با اشاره به وجود نزدیک به نیمی از ذخایر گاز جهان در روسیه و ایران پیشنهاد کردند این دو کشور با کمک یکدیگر بنای یک سازمان مربوط به همکاری‌های گازی را همچون اوپک پایه‌گذاری کنند. این موضوع، نه تنها از سوی ایران، بلکه از سوی روسیه هم پیگیری شد تا با همکاری قطر، بنای مجمع کشورهای صادرکننده گاز گذاشته شود؛ مجمعی که ابتدا به اوپک گازی شهرت یافت و پس از مدتی نام اختصاری GECF را به خود گرفت. هرچند در زمان تاسیس، دیپلماسی ضعیف دولت وقت ایران و روابط تیره آن با سایر کشورها موجب شد ایران نه سهمی از مقر مجمع کشورهای صادرکننده گاز داشته باشد و نه سهمی از دبیرکلی آن. اما طی سالهای اخیر و با بهبود روابط سیاسی ایران با کشورهای جهان، ایران نقش پررنگتری در این مجمع یافته که البته ارتقای جایگاه ایران در GECF لزوما به معنای ارتقای جایگاه ایران در تجارت جهانی گاز نبوده که برای یافتن دلایل حضور کمرنگ و کم اثر ایران در تجارت جهانی گاز، باید به عقب برگردیم.
ایران دارای دومین ذخایر گازی جهان است اما با این وجود در بین 10 کشور اول صادرکننده گاز جهان جایگاهی ندارد. ترکیه، عراق و ارمنستان سه مشتری اصلی گاز ایران هستند که صادرات گاز ایران به آنها چندان زیاد نیست.
دو عامل اصلی را برای حضور کم اثر ایران در تجارت جهانی گاز می‌توان برشمرد:
1- مصرف بالای گاز در ایران: هیچگاه ترتیبات درستی برای تنوع بخشی به منابع انرژی در کشور اتخاذ نشده است. از حدود دو دهه پیش، گاز با رفاه برابر بوده و به همین دلیل گازرسانی به همه شهرها و روستاها با هر تعداد خانوار به وظیفه دولت‌های مختلف تبدیل شده است. حتی در مناطقی که بهره‌گیری از انرژی خورشیدی می‌توانست هزینه‌های به مراتب کمتری نسبت به گازرسانی داشته باشد، گازرسانی در اولویت قرار گرفت. در این میان نقش نمایندگان شهرهای مختلف در مجلس شورای اسلامی را نمی‌توان نادیده انگاشت که گازرسانی به حوزه انتخابیه را به عنوان یکی از عوامل نشان دادن موفقیت خود در عمل به وعده‌هایشان می‌دانند. از سوی دیگر عدم مصرف بهینه گاز، همچنان یکی از عوامل تاثیرگذار در افزایش مصرف گاز در کشور بویژه در ادارات و سازمانهاست که بارها درباره آن گفته و نوشته شده و تکرار آن مثنوی هفتاد من کاغذ است. تا زمانی که مصرف گاز در کشور کنترل نشده و از انرژی‌های جایگزین، حداقل در مناطقی که از توجیه بالاتری برخوردار است استفاده نشود، نمی‌توان امیدی به افزایش صادرات گاز داشت.


2- بن بست در مذاکرات گازی: طی دو دهه اخیر بارها مذاکرات صادرات گاز ایران به کشورهای دیگر به بن بست رسیده است که این امر حاصل تحریم و البته برخی حواشی بوده است. مذاکرات صادرات گاز ایران به هند و پاکستان که عنوان خط لوله صلح گرفت، فرسایشی‌ترین مذاکرات گازی سالهای اخیر بوده که توافق اولیه آن در سال 1995 امضا شد و هنوز بر روی کاغذ باقی مانده است. صادرات گاز ایران به شارجه امارات که به کرسنت شهرت یافت یکی دیگر از قراردادهای گازی ناتمام بود که اسیر حاشیه‌ها شد و هیچگاه عزمی برای اصلاح قرارداد ایجاد نشد تا این قرارداد گازی هم اجرایی نشود. تحریم‌ها نه تنها مانع مذاکره ثمربخش برای انعقاد قراردادهای جدید بوده، بلکه کاهش سرعت پیشبرد پروژه‌های گازی بویژه در پارس جنوبی را در پی داشت که حاصلش عدم افزایش تولید گاز ایران به میزان پیشبینی شده در سال‌های دوره اول تحریم و همچنین به نتیجه نرسیدن مذاکرات گازی با اغلب مشتریان بالقوه در سالهای اخیر بوده است.
فراموش نکنیم که تا زمانی که استراتژی صحیحی برای مصرف گاز در کشور نداشته باشیم و موازنه مناسبی بین تولید و مصرف ایجاد نکنیم، حتی در صورت مذاکرات ثمربخش با طرفهای خارجی در پسابرجام هم نمی‌توانیم در بازار جهانی گاز نقش موفقی ایفا کنیم.