روزنامه ابتکار
1398/07/21
چرا روزنامهنگاران تصمیم به تغییر شغل میگیرند؟ جنون نوشتن در چهارراه حوادث
فاطمه امینالرعایا: روزنامهنگاری شاید به نظر شغل جذابی بهنظر برسد؛ شغلی پر از هیجان، فیلم دیدن، کتاب خواندن، گفتوگو کردن با افراد شناختهشده، از هنرپیشه و خواننده گرفته تا سیاستمداران سطح اول... اما این تنها یک پوسته ظاهری است. روزنامهنگاری شغل سختی است تا آنجا که در لیست مشاغل سخت دنیا قرار گرفته است، کاری سخت، پرمشغله و پرهزینه. در ایران هم که روزنامهنگار نه امنیت شغلی دارد و نه امنیت مالی. همین دلایل باعث میشود حتی بسیاری از روزنامهنگاران باسابقه ترجیح بدهند عطای کارشان را به لقایش ببخشند، حال گاهی به میل خود و گاه به اجبار شرایط زمانه...میگویند روزنامهنگار یا ژورنالیست کسی است که پس از گذراندن دوره آموزش تخصصی و با توجه به مسئولیت اجتماعی، وظیفه بهدستآوردن، آماده کردن، گردآوری و سامان دادن اخبار و انتقال آنها را با وسایل ارتباطجمعی به مخاطبان بر گردن دارد. اما این تنها یک تعریف است. روزنامهنگاری سخت است، اینکه هر روز با انبوهی از خبرهای منفی روبهرو باشی، اینکه شرافت قلمت را حفظ کنی و حتی وقتی دخل و خرج زندگیات با هم نمیخواند، قلمت را نفروشی و ترجیح بدهی در راه مردم و پیشرفت کشور بنویسی چندان ساده نیست. مخاطرات هم کم نیست. مقابله با فساد (در هر نوعش) هزینههای زیادی دارد، از تهدید و ارعاب گرفته تا بیکاری و ... اما به هر سختی، بسیاری از روزنامهنگاران تلاش میکنند تنها در راستای رسالت خود قدم بردارند، شاید روزنامهنگار مجنون باشد، که جز جنون و عشق دلیلی برای انتخاب این حرفه وجود ندارد. هر سال دانشگاهها تعداد زیادی دانشجو در رشتههای مرتبط با روزنامهنگاری میپذیرند که برخی از آنها موفق میشوند در رسانهای قلم بزنند. اما کم نیستند کسانی که در این رشته فعالیت میکنند اما پس از چند سال ناامید به دنبال تغییر شغل میگردند، حالا یا به میل خود یا به اجبار فضا و شرایط زندگی. البته بر هیچکدام هم انتقادی وارد نیست، زندگی مناسبات خاص خود را دارد.
روزنامه، تنها تریبونی برای دولتها نیست
آنچه مسلم است، بیانگیزگی روزنامهنگاران به جامعه مطبوعات آسیب خواهد رساند، مطبوعاتی که به سختی خود را از پس مشکلات فراوان به اینجا رساندهاند. بنابراین شاید بهتر باشد کمی به چرایی این اتفاق توجه کرد و این پرسش را مطرح کرد که چه عواملی باعث رخ دادن چنین اتفاقی شده است. فریدون صدیقی، استاد روزنامهنگاری، در گفتوگو با «ابتکار» میگوید: چندین عامل در ادوار مختلف باعث میشود روزنامهنگاران ترک حرفه کنند. کسانی هم که به ایستایی و ماندگاری میرسند، دست به کار شاقی زدهاند و بیتردید در مقابل، تاوان و هزینه زیادی پرداختهاند. اینکه روزنامهنگاران ما چرا همیشه در واهمه ترسهای بانامونشان و بینامونشان هستند، ریشهای تاریخی دارد که به ورود رسانه و کارکردش در ایران بازمیگردد. روزنامهها لزوما برآمده از شرایط اجتماعی ما نبودهاند. خاستگاه اصلی روزنامهنگاری ایران نیست و پدیدهای وارداتی مثل رادیو و تلویزیون است و به همین دلیل بدیهی است که شیوه رفتار با آن را بلد نباشیم و اگر میخواهیم یاد بگیریم یا یاد گرفتهایم، عواملی باعث برهم خوردن جریان شود. روزنامههای ما در ادوار مختلف دستخوش تکانههای گاه ویرانگری شدهاند؛ یا روزنامه توقیف شده یا خودش نتوانسته به حیاتش ادامه بدهد.
او اولین مشکل را نوع نگاه حاکمیت به روزنامهها میداند. صدیقی میگوید: اولین مشکل نوع نگاه حاکمیت به روزنامه از ابتدای ورودش به ایران تا اکنون است. تلقی و انتظار از روزنامه این بوده که تربیونی برای مبشر و مبلغ بودن و رساندن پیام دولتها باشد، در صورتی که یکی از کارکردهای روزنامهها بیان برنامهها، طرحها و کارکردهای مسئولانی است که به نمایندگی از مردم (چه مستیقیم، چه غیرمستقیم) موظفند کارهایی انجام دهند. متاسفانه رسانه از نظر متولیان ارتباطات ما، دولت و... تنها تریبون و وسیلهای برای انتقال پیام آنها است، درست مثل سرنوشتی که رادیو و تلویزیون ما دچارش شده و مخاطبی را هم انتخاب میکند که دلخواهش است، نه مخاطب فراگیر. زمانی که این نگاه جاری است، روزنامهها هم بهزعم خواست مدیرمسئول یا صاحبانتشار یا حتی کارکنانشان به دلایلی به بیان مطالبات مردم نمیپردازد و مسئولان هم پاسخگو نیستند یا تنها وعده میدهند. در این شرایط خواننده، روزنامه نمیخرد و نتیجه این است که یا روزنامه تعطیل شود یا نیروهای حرفهای و موثرش را از دست بدهد و تنها نیروهایی فقط برای انتشار آن باقی بمانند. این زمان است که روزنامه روی پیشخوان دکهها نمیآید اما باید بدانیم روزنامهای که روی دکه نباشد و خوانده نشود اصلا وجود ندارد.
او ادامه میدهد: در این شرایط روزنامهنگار بیکار میشود و اگر هم بخواهد موثر باشد و از مطالبات مردم بگوید دچار محدودیت و ناامیدی میشود. وقتی روزنامهنگار تاثیرگذار نباشد، کارکردی ندارد. تاثیرگذاری یعنی روزنامه خریداری شود، خوانده و دیده شود.
نه امنیت شغلی هست، نه امنیت حرفهای
یکی از موارد مهمی که روزنامهنگاران را به فکر ترک حرفه و خداحافظی با دنیای مطبوعات میاندازد، نبود امنیت شغلی است. صدیقی در اینباره میگوید: دورهای بر این باور بودم که روزنامهنگار ممکن است امنیت شغلی نداشته باشد اما امنیت حرفهای دارد. امنیت شغلی به این معنا که ممکن است روزنامهای بسته شود اما روزنامهها و مجلات دیگری برای نوشتن وجود دارند و روزنامهنگار امنیت حرفهای دارد. اما امروز متاسفم از اینکه میگویم نهتنها امنیت شغلی وجود ندارد، که دیگر امنیت حرفهای هم وجود ندارد. یعنی روزنامهنگار حرفهای ما هم با تعطیل شدن روزنامه یا رسانهای که در آن مشغول است، بیکار میشود. وقتی روزنامه وجود ندارد، کسی آن را نمیخرد، چهار نفر تنها مطالب را کپیپیست میکنند و... چه جایگزینی برای روزنامهنگاران بیکار تعریف شده است؟ در خبرگزاری هم تعداد محدودی میتوانند کار کنند که آنها هم مخاطب چندانی ندارند و این دردافزا است.
یا سر کار باشید یا پراید بخرید!
امروز کم نیستند روزنامهنگارانی که مدتها است بیکارند، یا شغل دیگری را برای گذران زندگی برگزیدهاند، کسانی که امروز بهجای نوشتن در روزنامه در کافهها مشغولند یا کتاب مینویسند و... اما کاهش تعداد روزنامهنگاران باسابقه و حرفهای چه ضربهای به مطبوعات خواهد زد؟ این روزنامهنگار باسابقه میگوید: به نظر من همین امروز هم مطبوعات از این اتفاق آسیب دیدهاند. امروز تنها میخواهند روزنامهای منتشر شود، فارغ از اینکه خوانندهای دارد یا نه. امروز فقط گزارش آماری داده میشود که این تعداد روزنامه منتشر میشود. اما تیراژ غمانگیز است. وقتی خریدار وجود ندارد، روزنامه بهعنوان یک بنگاه تجاری علیرغم هزینه، برگشت هزینهای ندارد. در نتیجه با حداقل نیرو کار میکند. در این شرایط وقتی با حداقل نیرو و حقوق، یک مجله یا روزنامه منتشر میشود مشخص است که خلاقیتی در آن وجود نخواهد داشت، یعنی از تکنیکها و مهارتهای روزنامهنگاران باسابقه استفاده نمیشود. وقتی به علت وجود موانع متعدد روحی، معنوی و مادی انگیزهای وجود نداشته باشد، خلاقیت و نوآوری در روزنامهنگار کشته میشود و هرچه منتشر شود بههیچعنوان برای خواننده جذاب نیست.
او ادامه میدهد: کار روزنامهنگار این است که زغال را به الماس تبدیل کند اما در شرایط فعلی این امکان فراهم نیست و این فرصت به کسی داده نمیشود. میگذارند خبرسوزی شود، اتفاقات را رسانههای بروزنمرزی پوشش میدهند، شبکههای اجتماعی وارد عرصه میشوند و تازه رسانههای ما وارد ماجرا میشوند. من به دانشجویانم میگفتم روزنامهنگار یا سر کار است یا سر دار، البته منظورم دار قالی است! میگفتم بروید قالیبافی یاد بگیرید که اگر سر کار نبودید، بروید سر دار، قالی ببافید. از وقتی هم که قالیها تبدیل به فرش ماشینی شده دیگراین کار را هم نمیتوانند انجام بدهند، بنابراین توصیهام به جوانان و دانشجویان این است که یا سر کار باشید یا سعی کنید پرایدی تهیه کنید و با آن راننده تاکسی اینترنتی شوید. توصیه دومم این است که هرگز دو روزنامهنگار با هم ازدواج نکند چون فرجامی ندارد، بهتر است یکیتان سر کار باشید و یکیتان سر دار، یعنی دار قالی!
صدیقی میگوید: مشکل جای دیگری است! سوال من این است که کارکرد این همه مراکز آموزش و تربیت خبرنگار و روزنامهنگار چیست؟ چرا دانشجو تربیت میکنند؟ مگر جایی برای کار کردن وجود دارد؟ میخواهند بروند در رادیو و تلویزیون مشغول شوند؟ با وضع موجود، سه چهارم نیروهای رادیو و تلویزیون اضافه هستند، چون تولیدی در آن وجود ندارد، فقط سریالهای تکراری پخش میکنند. این افراد در کدوم روزنامه مشغول شوند؟ تعداد روزنامههای روی پیشخوان کیوسکهای مطبوعاتی چقدر است؟ خیلی ساده است! صبح به صبح بروید تعدادشان را بشمارید، ممکن است حداکثر به 15 یا 16 روزنامه برسد. مگر فقط این تعداد روزنامه در کشور منتشر میشود؟ نه! بیش از 100 عنوان روزنامه منتشر میشود، پس این روزنامهها کجا هستند؟! تازه اگر غروب هم به همان دکه سر بزنید، همان 15-16 روزنامه هنوز باقی ماندهاند و تنها چند نسخه روزنامه فروخته شده است. هیچ رهگذری حتی برای تماشا هم توقف نمیکند چون مطلب مفیدی در آنها نیست. پیشاپیش از خبرها هم با موبایلهایی که در دستشان هست، آگاه شدهاند.
به رسانهها فرصت بدهید!
اما راهکار برونرفت از وضعیت فعلی چیست؟ صدیقی میگوید: به نظر من اولین کار این است که مدیریت رسانهای کشور به درکی منسجم و واقعبینانه از کارکرد اصلی رسانهها برسند و آن را باور کنند. من رسانهای را در ایران نمیشناسم که منتشر شود اما بخواهد منافع و مصالح ملی را نادیده بگیرد. چنین چیزی اصلا وجود ندارد، پس اجازه بدهید روزنامهها کار کنند. چرا به این رسانهها فضا نمیدهید؟ چرا موقعیتی ایجاد میکنید که رسانههای بیگانه هر چه میخواهند بگویند؟ چرا باید کار به جایی برسد که سیاستورزان ما، اهل هنر و ادب ما که مشکلی هم در داخل کشور ندارند با این رسانهها گفتوگو کنند؟ چون احساس میکنند، رادیو و تلویزیون ما صدایشان را پخش نمیکنند. تا زمانی که دغدغه ما این است که دختران فوتبال ببینند یا نه، بحث روزنامه، رسانه، آزادی بیان، بیکاری روزنامهنگاران و... بیهوده است!
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) جنگ رسانهای در فضای موشکی (کيهان) پیام صریح ایران به جنگطلبان صهیونیست (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
تبعات و آسیبهای طرح یک فوریتی نمایندگان مجلس برای برونسپاری آموزش زبانهای خارجی
علیرضا صدقی
چندصدایی به مثابه یک ضرورت
رویکرد انتخاباتی اصلاحطلبان چه خواهد بود؟
گره کور تصمیمگیری
چرا روزنامهنگاران تصمیم به تغییر شغل میگیرند؟
جنون نوشتن در چهارراه حوادث
«ابتکار» از رواج اجاره ساعتی واحدهای مسکونی گزارش میدهد
خانه ساعتی چند؟
ریشه کماظهاری مالیاتی وکلا کجاست؟
وکلا زیر تیغ مالیات
یک نماینده مجلس:
رقبا در ماههای منتهی به انتخابات طرح شفافیت را مصادره نکنند
«ابتکار» علل و پیامدهای سفر عمران خان نخستوزیر پاکستان به ایران را بررسی میکند
واکنش ظریف به عملیات نظامی ترکیه در شمال سوریه
امنیت با هجوم به سوریه حاصل نخواهد شد
شمخانی با اشاره به حمله به نفتکش ایرانی در دریای سرخ:
شرارت در آبراههای بینالمللی بدون پاسخ نمیماند
وزیر دفاع خبر داد
صادرات محصولات نانو به بیش از دهها کشور دنیا توسط ایران
وزیر کشور:
زائران مدت زمان حضور در عراق را کاهش دهند
سلطانیفر:
حضور بانوان در بازی با کامبوج برای ورزش ایران یک روز تاریخی بود