روزنامه ایران
1398/07/29
پوپولیسم در کمین است
سرگه بارسقیانمعاون سردبیر
سؤال پوپولیستهای امروزی به تعبیر فرانسیس فوکویاما این است «آیا طبقه نخبگان ما را نادیده نگرفته و تلاشهایمان را کمرنگ نشان نداده است؟» همانگونه که جان ورنر مولر در کتاب «پوپولیسم چیست» اشاره دارد: «پوپولیستها همواره مردم عادی و بیگناه را در برابر نخبگان فاسد که کار نمیکنند (مگر برای نفع شخصی) قرار میدهند. پوپولیستها صرفاً منتقد نخبگان نیستند: ادعای آنها این است که آنها و فقط آنها مردم واقعی را نمایندگی میکنند. آنها تصور میکنند که مخالف نخبگان فاسد در برابر مردمی متجانس و کاملاً اخلاقی هستند که نمیتوانند به راه خطا روند. میتوان تمام ناکامیهای پوپولیستهای در قدرت قرار گرفته را به گردن نخبگانی که در پشت صحنه چه در داخل و چه در خارج از کشور فعالیت میکنند انداخت. هر کس از نخبگان انتقاد کند لزوماً پوپولیست نیست، علاوه بر مخالفت با نخبگان، پوپولیستها ضد کثرتگرایی نیز هستند. آنها ادعا میکنند که آنها و فقط آنها نمایندگان مردم هستند. رقبای سیاسی دیگر غیرمشروعاند و هر کس از آنها حمایت نکند شایسته تعلق داشتن به مردم نیست. پوپولیستها وقتی در موضع مخالف قرار دارند اصرار دارند که نخبگان غیرموجه و مردم موجه هستند، مردمی که به عنوان مجموعهای منسجم نمیتوانند خطاکار باشند.» (پوپولیسم چیست، برگردان و تلخیص از حمید شیرازی)
در حقیقت پوپولیسم با چندگونگی و تنوع سر ناسازگاری دارد. از نوعی یکپارچگی و یکدستی و یگانگی عمومی دفاع میکند و به انکار تمایزها و تفاوتها تمایل دارد و با تنوع نهفته در جامعه مدنی مخالف است.
علیرضا علویتبار در تبارشناسی پوپولیسم ایرانی به دو جریان «مردم انگیزی (پوپولیسم) چپ سنتی» و «مردم انگیزی راست افراطی» اشاره میکند که اولی گرچه در دهه ۶۰ پرقدرت و بانفوذ بود اما هرگز نتوانست قدرت را به طور کامل در اختیار بگیرد و ناگزیر همیشه در کنار «راست سنتی و محافظهکار» و «فنسالاران و عملگرایان» به اداره امور میپرداخت. به علاوه مجموعههایی از روشنفکران فعال نیز وجود داشتند که اینجا و آنجا در مقابل روشها و شیوههایش میایستادند و مقبولیت را از آنها میگرفتند. چپ سنتی مردم انگیز هیچ گاه نخواست یا نتوانست به طور کامل به حذف روشنفکران یا فنسالاران اقدام کند و از این رو هیچ گاه مردم انگیزی خالص را به نمایش نگذاشت. ضعف نهادهای مدنی (احزاب سیاسی، انجمنهای صنفی و...) و شرایط جنگ سالهای دهه ۶۰ موجب تناسب نسبی مردم انگیزی چپ سنتی با جامعه در کل میشد اما مردم انگیزی راست رادیکال که با انتخابات دوم شوراهای شهر در ابتدای دهه ۸۰ بتدریج قدرت سیاسی را به طور کامل در اختیار گرفت در بستر متفاوتی رشد کرد. جامعه بشدت به چندگانگی و تنوع رسید و از یکدستی و سادگی سالهای دهه ۶۰ در آن خبری نبود. (روزنامه هم میهن، ۱۱ تیر ۸۶)
تفاوت ادبیات دو رئیس جمهوری- احمدینژاد و روحانی - را در همین به رسمیت شناختن تنوع اجتماعی میتوان دید. اینکه احمدینژاد برخلاف روحانی از ادبیاتی عامهگرا استفاده میکرد و عباراتی کوچه بازاری به کار میبرد صرفاً ملاک پوپولیست بودن وی نبود، بلکه با همین ادبیات او بشدت به تکثر اجتماعی میتاخت: «قیافه روشنفکری میگیرند، به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند.» این لحن عمق نفرت احمدینژاد از روشنفکران و نخبگان و در فرهنگ پوپولیستی «دیگران» را به نمایش میگذارد. این تحمیل یکدستی القایی و یکرنگی اجباری است و اوج آن توهین به مخالفان در اعتراضات ۸۸: «حالا چهارتا خس و خاشاک این گوشهها یه کاری میکنند، بدانید که این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت.» مردم در نقش «رودخانه زلال» و دیگران در نقش «خس و خاشاک». هیچ اعتباری برای تنوع و تکثر فکری مردم قائل نشدن. قیام پوپولیسم علیه پلورالیسم. نقد تندروها به روحانی نه از باب یکسان انگاری که بابت تکثرگرایی است.
پوپولیستها تنوع و تکثر را منکر میشوند؛ همه را یکسان و یک شکل میبینند و خود را نماینده آن کل یکدست و جامعه تک قطبی. اما وقتی پوپولیستها به قدرت میرسند به تعبیر مولر به قطبی شدن و آماده کردن مردم برای یک نبرد نهایی و سرنوشتساز ادامه میدهند (برای چاوز، جورج دبلیو بوش چیزی بجز یک شیطان نبود، همانطور که در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح کرد). هرگز کمبود دشمن وجود ندارد، این دشمنان چیزی کمتر از دشمنان مردم در مجموع نیستند. آنها قطب میسازند چون هر که با آنها نیست دشمن آنان و به تعبیر خودشان دشمن خلق میشوند. پوپولیستها معمولاً یک مسأله خاص را تبدیل به یک بحران میکنند و آن را تهدید واقعی مینامند، زیرا چنین بحرانسازیهایی میتواند در خدمت مشروعیت بخشیدن به حکمرانی آنان باشد. (پوپولیسم چیست، حمید شیرازی)
پوپولیستها به جای آنکه آینده را بخرند، الان را میفروشند و همواره در کمیناند. چه به تعبیر لاکلائو «سیاست با پوپولیسم یکی است» (خرد پوپولیستی) و در ساختار اجتماعی ما هم حذف شدنی نیستند: «در نظامی زندگی میکنیم که یک پایه آن را بوروکراسی، پایه دیگر تکنوکراسی و پایه دیگر آن پوپولیسم است و همچنین نوع ساختاری که در آن همه قدرت تخریب دیگری را دارند، اما کسی قدرت ندارد که به تنهایی چیزی را بسازد و امروز وضعیت حکمرانی به گونهای است که تا نتوانیم اجماعی ایجاد کنیم و برای آن با تعارض منافع متعددی مواجه شویم، نمیتوانیم کاری را انجام دهیم.» (حسامالدین آشنا در مراسم روز دانشجو در دانشگاه تهران، ایسنا، ۱۸ آذر ۱۳۹۷)
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
پوپولیسم در کمین است
مدیریت فرهنگی با نگاههای سیاسی میانهای ندارد
قدرت جهانی هستیم اما نباید راضی باشیم
گرهگشایی با دانشگاه و صندوق رأی
طالع سعد
طرح مشترک توکیو و پاریس برای نجات برجام
پرونده مدارک جعلی را شخصاً پیگیری میکنم
شهری که به حاشیه میرود
چالشی تازه پیش روی ارز دیجیتال فیس بوک
معافیت بیمه ای کارفرمایانی که معلولان را به کار می گیرند
معمای تأیید صلاحیت برای کارگردانی تئاتر
تقلب در بینهایت کوچکها
شاهکاری از نقصان در سیاستگذاری فرهنگی
گریزی از سیاست تعاملی نیست
سلام ایران