گره‌گشایی با دانشگاه و صندوق رأی

گروه سیاسی/ سخنان  هفته گذشته رئیس جمهوری در دانشگاه تهران و توجه دادن او به برخی مسائل لاینحل مانده در 40 سال گذشته اگر چه با واکنش قابل انتظار مخالفان و تخطئه پیشنهاد رفراندوم روبه‌رو شد، اما به نظر می‌رسد حرف اصلی حسن روحانی را باید فراتر از این دید. آنجا که او با سابقه چندین دور حضور در مجلس، دبیری شورای عالی امنیت ملی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست جمهوری، از نبود استراتژی واحد و مورد اجماع درباره مسائل کلان کشور گفت و اتفاقاً ناظر بر اهمیت این موضوع و آسیب‌های مترتب بر آن بود که از جامعه دانشگاهی کشور خواست ورود و نقش‌آفرینی بیشتری در این باره داشته باشند. روحانی با بیان اینکه از دانشگاه‌ها می‌خواهم در همه مسائل روز اعم از علمی و اقتصادی، با ارائه نظرات کارشناسانه خود دولت را یاری دهند، تأکید کرد: ده‌ها مورد داریم که دانشگاه‌ها باید به عنوان مسائل مهم و استراتژیک وارد شوند و اگر با راهکارهای ارائه شده برای موضوعاتی که بیش از40 سال است راجع به آنها بحث می‌کنیم به نتیجه نرسیدیم، باید همه‌پرسی کنیم.
این سخن در حقیقت معطوف به موارد  متعددی است که روحانی یک مورد آن  را سیاست خارجی و معلوم نبودن راهبرد کشور در مواجهه با دنیای پیرامون با رویکرد تعاملی یا تقابلی دانست. از این دست موارد می‌توان به مشکلاتی اشاره کرد که چه بسا 20سال یا 30 سال از طرح موضوع آنها گذشته ولی به دلیل نبودن همان اجماع داخلی  یا نداشتن راهبرد مشخص درباره آنها، نه تنها حل نشده‌اند بلکه بزرگ‌تر شده و حالا حل و فصل آنها چه بسا هزینه‌های بیشتری را می‌طلبند. بحران آب، وضعیت صندوق‌های بازنشستگی، بحران زیست محیطی و ریزگردها، اتکای بودجه به نفت، هدفمندی یارانه‌ها، نظام بانکی، نظام انتخاباتی، موازی کاری‌های تعبیه شده در قانون اساسی، تداخل وظایف نهادها و... از جمله مواردی است که با وجود اذعان به مشکلاتی در آن حوزه‌ها اما عملاً تصمیم‌گیری بموقعی معطوف به حل آنها نشده و حالا با انباشته شدن تبعات آن و تقاضاهای جدید، چاره‌جویی‌ها را سخت‌تر کرده است. در حقیقت حالا رئیس جمهوری از جامعه دانشگاهی به اعتبار امتیاز فکری و کارشناسی‌شان استمداد طلبیده که حضور پررنگ‌تری در بیان نقطه نظرات و دیدگاه‌های خود ناظر بر چاره‌اندیشی درباره مسائل کلان کشور داشته باشند تا شاید با میدانداری دانشگاهیان فضای سیاسی کشور از بحث‌های جناحی به سمت نگاه‌های کارشناسی و آینده‌نگر سوق پیدا کند. همه‌پرسی به عنوان یکی از ابزارهای قانون اساسی برای حاکم کردن رأی مردم هم آنجا معنا پیدا می‌کند  که ابتدا دیدگاه‌های کارشناسی مختلف در مورد موضوع محل اختلاف آزادانه در معرض دید و ارزیابی مردم قرار داشته باشد. اما چرا طرح رفراندوم همواره با گارد بسته و واکنش‌های تند و تیز برخی جریان‌های سیاسی درون حاکمیت روبه‌رو می‌شود؟ موانع نقش آفرینی اساتید دانشگاه در مسائل استراتژیک کشور چیست؟ نیلی احمدآبادی رئیس دانشگاه تهران، رحیم ابوالحسنی و صادق زیبا کلام اساتید علوم سیاسی به این سؤال‌ها پاسخ می‌دهند.

محمود نیلی احمدآبادی، رئیس دانشگاه تهران:


دانشگاه توان حل مشکلات کشور را دارد

رئیس جمهوری در جمع دانشگاهیان از آنان خواستند که با اعلام نظر کارشناسانه خود به دولت کمک کنند. به عنوان رئیس دانشگاه تهران، جامعه دانشگاهی کشور چقدر در این راستا اقدام کرده و اساساً درخواست آقای روحانی ناظر به چه مواردی است؟
دانشگاه‌ها مدت‌هاست که اعلام آمادگی کرده‎اند و فکر می‌کنم در حال حاضر نیز جامعه دانشگاهی به شیوه‎های مختلف به دولت کمک می‎کند. اگر منظور از دولت همه نهادها و سازمان‌های اجرایی است، ما به شیوه‎های مختلف و در قالب پژوهش‎ها و رساله‎ها و پایان‌نامه‎ها این کمک را انجام می‎دهیم.
اما اگر موضوع مورد نظر آقای رئیس جمهور، مسائل کلان کشور است که بیشتر شامل مسائل راهبردی و فوریت‏‌دار می‌شود، پیشنهاد دانشگاه‌ها، خوشه‎های فکری است. تاکنون چند خوشه فکری در دانشگاه‌های سطح یک کشور شکل گرفته که در مورد اقتصاد کلان، ارتباطات و سرمایه اجتماعی تحقیق می‎کنند و پیشنهادات متعددی هم در این زمینه به دولت داده شده است. موضوع سیلاب فروردین و یا آتش‎سوزی پلاسکو را در جریان هستید که با حکم رئیس جمهوری کمیته‎ای برای بررسی آن تشکیل شد. در مورد پلاسکو به نتیجه رسیدیم و درخصوص سیلاب هم در حال تکمیل تحقیقات هستیم. دانشگاه‌ها آمادگی دارند که در قالب گفت‌وگو و سمینار هر موضوعی را که دولت فکر می‎کند دانشگاه‌ها باید و می‎توانند به آن بپردازند، مورد بحث قرار دهند.  برای اینکه یک موضوع مورد بحث قرار بگیرد باید قبل از همه روی آن کار شود، فکر و تحقیق شده باشد و مطالعات علمی دقیق  روی آن صورت بگیرد. بیشترین شیوه مطالعات و بررسی و پژوهش‏ ها در دانشگاه‎ها در قالب رساله‏‌ها و پایان‌نامه‎هاست. من خدمت رئیس جمهور هم گفتم که ما باید شیوه‎ای را در ایران پیاده کنیم که موضوع رساله‎ها و پایان‌نامه‎های ما، موضوعات مورد توجه و تقاضای دولت باشد. با شیوه فعلی، لزوماً ارتباط تنگاتنگی بین موضوع رساله‎ها و پایان‌نامه‎ها و نیازهای کشور وجود ندارد؛ نه اینکه نباشد. به طور مثال در مورد سیلاب در طول 40 سال، بیش از 4 هزار رساله از سوی دانشگاه‎ها تهیه شد، اما نتیجه آن چه بود؟ ما باید شیوه‌ای پیش‎بینی کنیم که بهره‎برداری خوبی از آن انجام شود. ما با وزارت علوم در حال ارائه پیشنهادی هستیم که رساله‏‌ها و پایان‌نامه‏‌ها در جهت نیازهای کشور دنبال شود و هر پایان‌نامه و رساله‎ای که بخواهد دنبال شود موضوعش در اولویت نیازهای کشور چه در جهت توسعه و چه در جهت رفع مشکلات باشد.
چقدر چنین راهکارهایی مورد استقبال دولت قرار می‎گیرد؟
مورد استقبال که قرار گرفت. مثلاً در بحث ساختار بودجه این مورد توجه قرار گرفت. آقای نوبخت و سایر دوستان سازمان بودجه گفتند که از نتیجه بررسی‎های ما استفاده کرده‏‌اند. حال اینکه تا چه میزانی اجرایی می‎شود، بحث دیگری است. در بحث اصلاح مدیریت انرژی هم پیشنهادی به سران سه قوه ارائه کردیم و در مورد آن توضیح داده‏ ایم و فکر
می‏ کنم یکی از موضوعاتی است که مورد توجه قرار می‎گیرد. در زمینه سرمایه اجتماعی هم آسیب‎شناسی کردیم و راهکار خوبی ارائه کردیم، ولی موضوع سرمایه اجتماعی موضوع پیچیده‎تری نسبت به دیگر موضوعات است. یعنی نیازمند یک سری اقداماتی از سوی دولت است. به هر حال ما راهکار ارائه می‎دهیم که بخشی از آن البته تنها در اراده دولت نیست. لازم است که همه قوا در این زمینه اقدامات عملی‎تری انجام دهند.
موضوع مورد بحث آقای روحانی این بوده که مسائل و مشکلاتی در کشور وجود دارد که طی 40 سال گذشته حل نشده است. این مشکلات از چه دسته‎ای هستند و هزینه‎های زیادی را هم به کشور تحمیل کرده‏ اند؟
یکسری مشکلات پیش از این وجود داشت که سعی شد در بازنگری قانون اساسی دیده شود. اما به نظر می‎رسد که کافی نبوده است.
چه موضوعاتی؟
موضوعاتی مثل اصل 44 قانون اساسی و مسائل مربوط به خصوصی ‏سازی و واگذاری شرکت‎های دولتی. این‎ها نشان می‎دهد که ما در کشور موضوعاتی را داشته‎ایم که در قانون اساسی و قوانین موجود ما کفایت نمی‎کرده و لازم بوده که آنها را بازنگری کنیم.
الان چطور؟ نیاز به اصلاح دوباره وجود دارد؟
در کشور موضوعاتی هست که جریان‎های مختلف سیاسی دیدگاه‌های گوناگونی در مورد آن دارند و  در مرحله قانونگذاری نمی‏ شود در مورد آن تصمیم‏ گیری شود. شاید یک شیوه خوب این باشد که موضوعات در بدنه کارشناسی خوب بررسی شود، مطالعاتی صورت بگیرد و بخصوص از سوی متخصصان و نخبگان نقاط قوت و ضعف آن مطرح شود.
متأسفانه موضوعات این چنینی در بدنه دانشگاه‌ها خیلی مورد بررسی قرار نمی‏ گیرد. خود دولت و مجموعه قوا باید کمک کنند که این فضا در دانشگاه‌ها بهتر شکل بگیرد. همان کرسی‌های آزاداندیشی که مقام معظم رهبری هم بر آن تأکید دارند، محلی برای طرح همین بحث‏ ها است. بحث ها از بدنه اجرایی خارج شود و بدنه فکری کشور هم به دانشگاه‌ها کمک کند. طبیعی است ما به این موضوعات کمتر پرداختیم. باید تمهیداتی صورت بگیرد که این موضوعات بررسی شود و راهکار بدهیم. مشکل اینجاست که ما هم صورت مسأله را دقیق تعریف نمی‎کنیم و هم ساختار خوبی برای بررسی آنها پیش‌بینی نکرده‎ایم. البته مجموعه نظام هم باید راهکارهایی برای آن پیش‌بینی کنند.
پس بیشتر از همه‌پرسی به توان جامعه دانشگاهی برای حل معضلات 40 ساله کشور معتقد هستید؟
حتماً این توان وجود دارد. ولی ما باید اول از همه از سیاست‎زدگی در این حوزه‎ها بپرهیزیم و این موضوعات را عوام زده نکنیم تا موضوعات در بین نخبگان و دلسوزان بررسی علمی شود. حتماً از دل آن، راهکارهایی درخواهد آمد که همه را قانع خواهد کرد و این به نفع کشور است.
از کرسی‌های آزاداندیشی به عنوان یکی از راهکارها یاد کردید. این اتفاق چقدر در دانشگاه‌ها رخ داده است؟
ما سعی می‎کنیم که آن را برگزار کنیم اما کمتر موفقیت داشته‎ایم. شاید فضای مورد نیاز هنوز به آن صورت شکل نگرفته است. اما جزو برنامه‏‌های ما هست. باید سایر دستگاه‎ها در کشور هم به ما کمک کنند تا افراد به شکل راحت‏‌تر، روان‎تر و بهتر نظریات خود را ارائه کنند.

رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی:
رفراندوم را از مسائل اجتماعی آغاز کنیم

آیا شما قبول دارید که ما در رسیدن به نظر مشترک بر سر مسائل اساسی در طول 40 سال گذشته مشکل داشته‌ایم؟ به عبارتی آیا این سخن رئیس جمهوری را که نتوانستیم برخی مسائل را بین خودمان تعیین تکلیف کنیم قبول دارید؟
تفاوت گفتمان و رویکرد و سلیقه همواره در جامعه وجود دارد و انکار آن انکار یک واقعیت مسلم انسانی و بشری است. در جامعه نمی‌شود همه افراد یک تفکر و دیدگاه داشته باشند و باید پذیرفت که جامعه متشکل از گروه‌ها، گفتمان‌ها و سلیقه‌های متفاوتی است که راهکارهای متفاوتی هم برای مسائل دارند. نه در ایران و نه در هیچ کجای دیگر هم امکان اینکه اینها یکی شوند وجود نداشته و نخواهد داشت. کما اینکه اختلاف خودش موجب رشد جامعه می‌شود. مشروط به اینکه ما این تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسیم و قبول کنیم جامعه یک موجودیت متکثر دارد.
در نظام‌های سیاسی دیگر که در دنیا قدرتمند و مستحکم شناخته می‌شوند، مسیر این اجماع چگونه است و آنها چطور از تکثر جامعه به وحدت نظر برای مدیریت کشور می‌رسند؟
مهم این است که مشخص شود حَکَم بین این گرایش‌ها و دستجات چگونه تعیین شود و چه کسی باشد. این است که تعیین می‌کند اجماع در جامعه صورت پذیر است یا خیر؟ اصل 56 قانون اساسی ما حاکمیت را متعلق به ملت می‌داند و مردم باید قضاوت کنند. راه قضاوت مردم هم انتخابات است و آنجاست که حکم می‌دهند. فرق ما با کشورهای پیشرفته در همین مسأله یعنی نظام انتخابات است. در آن کشورها نظام انتخاباتی و سیاسی به گونه‌ای است که نقطه ثقل اجماع بر سر مسائل مختلف است و شفافیت و آزادی هم طوری است که جامعه این نقطه ثقل را قبول می‌کند. در یک نظام انتخاباتی دموکراتیک گفتمان و نظر مسلط در جامعه بر قوای مختلف سلطه پیدا می‌کند و البته اقلیت هم می‌توانند آن را زیر سؤال ببرند و نقد وارد کنند و این چرخه مرتب تکرار می‌شود. یعنی بخش‌های مختلف گفتمانی جامعه به نسبت خودش در حاکمیت بازتاب پیدا می‌کند و نماینده واقعی خواهد داشت. در همین نظام‌ها هم وقتی شکاف در نظرات عمومی جدی باشد فارغ از آن سازوکار مرتب و مستمر انتخاباتی، بحث رفراندوم و همه‌پرسی مطرح می‌شود.
پس شما تفاوت ایران با نظام‌های حقوقی قدرتمند در دنیا را تفاوت در نظام انتخاباتی و رجوع به آرای مردم می‌دانید؟ در واقع آیا رجوع ما به آرای عمومی در مقاطع مختلف اشکال دارد که ما در اجماع‌سازی دچار مشکل هستیم؟
متأسفانه تأثیر مستقیم رأی مردم در کشور ما کاهش یافته و همین هم مانع اجماع می‌شود. اگر انتخابات ما درست شود و خروجی صندوق رأی ارتباط بی‌واسطه‌تر و مستقیم‌تری با معدل نظر عمومی پیدا کند بسیاری از موانع اجماع‌سازی از بین می‌روند. ما می‌بینیم که در نظام انتخاباتی ما یک فرآیند نظارت استصوابی وجود دارد که در آن امکان اعمال سلیقه جناحی در سطح زیاد وجود دارد و عمدتاً هم این نظر در تعیین نامزدها اعمال می‌شود. این یعنی یک مرحله فیلتر که خروجی صندوق رأی را از نظر عمومی دور می‌کند. مرحله بعد نهادهای دیگری هم هستند که به موازات نهادهای انتخابی عمل می‌کنند و در واقع خیلی جاها مشغول خنثی سازی تأثیر نهادهای انتخابی هستند. این هم یک مرحله مهم‌تر که باز خروجی کار را از معدل نظر عمومی دور می‌کند و آن را به سلیقه‌های جناحی نزدیک می‌سازد. مسأله ما این است که در مسائل مختلف دائم یک کشمکش بین این بخش و معدل نظر عمومی وجود دارد و این نه تنها اجازه نمی‌دهد که ما به نتیجه برسیم بلکه در خیلی از مسائل ما را از اجماع دور می‌کند و همین می‌شود که ما در خیلی از مسائل 40 سال است که بلاتکلیف هستیم. چرا که ساز و کار اجماع‌سازی در کشور ما یعنی نظام انتخابات، از کارکرد اصلی خود دور شده و کارآمدی خود را از دست داده است. در کنار این هم بحث ضعیف بودن جامعه مدنی، رسانه‌ها، آزادی بیان و این دست مسائل هم هست که باعث می‌شود گروهی فارغ از اینکه اقلیت هستند یا اکثریت، سهم ثابتی در تعیین تکلیف مسائل داشته باشند و فارغ از وزن اجتماعی که پشت آنها وجود دارد، توازن صحنه را برای رسیدن به اجماع بر هم می‌زنند. حالا موضوع چه برجام باشد، چه مسائل فرهنگی باشد، چه رفتن زنان به ورزشگاه باشد یا هر چیز دیگر.
در این شرایطی که شما توضیح دادید رفتن به سمت رفراندوم اساساً تا چه اندازه می‌تواند مؤثر باشد؟ مهم‌تر اینکه آیا اساساً امکان رفتن به این سمت در توازنی که به آن اشاره کردید، وجود دارد یا خیر؟
اگر همت واقعی وجود داشته باشد، امکانش هم هست. اینکه رئیس جمهوری به درستی به موضوع رفراندوم اشاره می‌کند بهتر است یک بار هم اقدامی عملی در ازای آن ببینیم. نه اینکه برود و فردا درخواست رفراندوم بدهد بلکه همین که بگوید در کدام موضوع و مسأله کشور به نظر او نیاز به رفراندوم وجود دارد هم خودش قدم مثبتی است. اشکال من به آقای روحانی این است که موضوع را چند بار به صورت کلی مطرح کرده‌اند و اشاره نکرده که کدام مورد از نظر او به عنوان رئیس جمهوری نیاز به رفراندوم دارد. مسیر رفراندوم هم مشخص است؛ رئیس جمهوری می‌تواند پیشنهاد بدهد به مجلس و کار مسیر خودش را طی کند.  لزوماً هم نیاز نیست که سر موضوعاتی مثل برجام وارد رفراندوم بشویم که مناقشه بر سر آن زیاد است. من معتقدم از موضوعات اجتماعی که حساسیت کمتری دارند می‌توان مسأله را آغاز کرد. حداقل اینکه طرح موضوع کرد تا مشخص شود در عمل کجای این ساختار با ارجاع مستقیم به رأی مردم مشکل دارد و مخالف آن است.
قاعدتا دانشگاهها هم می توانند با روشن کردن زوایای مختلف موضوعات در فهم بهتر مسایل برای مردم کمک کننده باشند.

صادق زیباکلام: دانشگاه همیشه راه حل دارد

خواسته آقای روحانی ناظر بر چه مسائلی است و دانشگاه چطور می‌تواند در این زمینه‌ها نقش آفرینی کند؟
اصل سخن آقای روحانی درست است که دانشگاه‌ها باید درباره مسائل کشور اظهار نظر بکنند. اما سؤال این است که چرا شور و حرارتی که در سال‌های نخست انقلاب در دانشگاه‌ها بود، امروز دیده نمی‌شود. آقای روحانی باید به این هم توجه کنند که چرا اساتید دانشگاه‌ها مانند گذشته در مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دخالت نمی‌کنند.
پاسخ شما به این سؤال چیست؟
متأسفانه ضمانت امنیتی برای اساتید وجود ندارد.
اگر استاد اقتصاد درباره نظام بانکی یا استاد آبخیزداری درباره حوزه آب صحبت کند، سیاسی نیست.
حرف شما را قبول دارم. اما اگر به فرض یک استاد بهداشت، در حین صحبت درباره مسائل بهداشتی بپرسد که 10 سال گذشته، چقدر از منابع را صرف مسائل نظامی و چقدر مسائل بهداشتی شده است، نه تنها این اظهار نظر تخصصی است، بلکه درعین حال سیاسی هم هست. اگر یک متخصص آموزش و پرورش بپرسد چرا آموزش و پرورش ما بیش از تأکید به آموزش، به مسائل عقیدتی و ایدئولوژیک تأکید دارد، بیان این مسائل برای این متخصص مشکل ایجاد می‌کند.
صحبت درباره سیطره مؤسسه‌های آموزشی بر آموزش و پرورش، امنیتی نیست، اما متخصصان در این زمینه‌هم حرف نمی‌زنند.
در این زمینه‌ها هم صحبت می‌شود، اما مسأله این است که نگرانی‌های سیاسی و امنیتی، اشکال اول است. اشکال دوم اینکه در جامعه ما حرف دانشگاهیان و متخصصان خریدار ندارد. به این معنی که حاکمیت، سیاست‌های خود را اجرا می‌کند و برایش مهم نیست که متخصصان چه می‌گویند. در حالی که دیدگاه دانشگاه باید معتبر باشد.
در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، کسانی هستند که در دوره‌های مختلف سیاستگذاری کشور بودند. بنابراین نمی‌توان نقش دانشگاهیان را در سیاستگذاری کشور نادیده گرفت.
پاسخ من به شما این است: یک سال پیش، دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی همایش یک روزه‌ای درباره قانون اساسی برگزار کرد با این مضمون که مشکلات قانون اساسی و انعکاس آن در مسائل کلان کشور چیست. آیا قوه قضائیه، شورای نگهبان، یا مجلس شورای اسلامی، هیچ توجهی به مطالبی که از سوی اساتید دانشگاهی مطرح شد، کردند؟ منظور اینکه کسانی که تصمیمات را می‌گیرند، به آخرین جایی که نگاه می‌کنند و نظرش را جویا می‌شوند، دانشگاه است.
اگر نظام سیاسی متصلب هم باشد، چیزی از مسئولیت روشنفکر کم نمی‌کند.
البته شخصاً حتی با علم به شرایط سیاسی هم سکوت نکردم. اما نباید انتظار داشت همه اساتید دانشگاه‌ها این طور رفتار کنند. برای دیگران ملاحظاتی مطرح است. اما همه صحبت من این است که در نظام کلان مدیریتی کشور، نگاه تخصصی و علمی جایگاهی ندارد.  در 27 سال حضور من در دانشگاه، یکبار هم یک نهاد حکومتی، مراجعه نکرد تا نظر اساتید دانشگاه را درباره مسائل مختلف جویا شود، زیرا مسئولان ما خود را عقل کل و بی نیاز از مشاوره می‌دانند.
تعداد اساتید دانشکده که در بیرون از دانشگاه دعوت به همکاری شدند، به انگشتان دو دست هم نمی‌رسد. ضمن اینکه اگر با این اساتید هم صحبت کنید، می‌بینید دل‌شان از وضعیت کشور پر است. حضور این اساتید، نفی کننده اصل آن ایراد بنیادی نیست که علم و دانش در جامعه ما یا در دستگاه‌های اجرایی شأنیت و اعتباری ندارد.
فرض که حاکمیت چیزی از دانشگاهیان نخواهد، دانشگاه چه چیزی تولید می‌کند؟
دانشگاه باید کار خود را انجام دهد که البته انجام نمی‌دهد. یک ماه پیش از آغاز سال تحصیلی، در یک مطلبی نوشتم که یک چهارم یا 20 عنوان درس علوم سیاسی، اسلامی شده است. یک نفر از اساتید علوم نپرسید و نگفت که واقعاً این اتفاق افتاده است؟  بنابراین به همکاران دانشگاهی خود نیز همانقدر انتقاد و گلایه دارم، نسبت به سکوتی که درقبال مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه پیش گرفتند گلایه دارم و البته این گله را نسبت به مسئولان بیرون از دانشگاه هم دارم.