الجبیر و قربانی کردن منافع عربستان

واقعيت اين است که موضوع ايران در عربستان سه جريان اصلي دارد. بخشي از جريانات، جريانات وابسته به آمريکا هستند و معتقدند هرگونه دوري يا نزديکي به ايران بايد در قالب راهبرد آمريکايي شکل بگيرد. آقاي عادل الجبير راس اين ديپلمات‌ها و سياستمداران امروز عربستاني است که کاملا کارش اين است که راهبرد سياست خارجي عربستان در قبال ايران را با راهبرد آمريکايي‌ها تطبيق دهد و اصولا کساني که نزديک به اين جريان هستند ازهرگونه تنش زدايي بين ايران و عربستان ممانعت مي‌کنند و تلاش اين است که ممانعت کنند و در اين شرايط هم اجازه نمي‌دهند جريانات معقولي که ممکن است در عربستان تقويت شوند، بتوانند صاحب نقش شوند. منتها طرف مقابل اين جريان هم جريان ديگري در عربستان است که مشخصا در دهه 1990 ميلادي در زمان دو دولت مرحوم هاشمي رفسنجاني و رئيس دولت اصلاحات تنش‌زدايي با ايران را امتحان کردند و از اين راهبرد نتيجه گرفتند و در آن زمان هم منطقه به سمت آرامش بيشتري حرکت کرد و هم دنياي اسلام کمتر مسأله داشت وبا مشکلات کمتري مواجه بود و هم اينکه اثرگذاري ايران و عربستان در جغرافياي سياسي انرژي، اثرگذاري مشترک‌تري بود. ولي ما ديديم که اين جريانات تحت تاثير يک رخنه آمريکايي- صهيونيستي قرار گرفت که باعث شد عملا اختلافات گسترده‌تر شود. کشاندن دستگاه اطلاعاتي عربستان به سمت جريانات افراطي وهابي و بعد حمايت از داعش هم اين اوضاع را نابسامان‌تر کرد منتها سياست اين است که در دل سياست حکومت عربستان، بخشي از سياستمداراني که عمدتا ريشه در سياست‌هاي دهه 1990 ميلادي عربستان دارند، معتقدند که بايد تنش‌زدايي صورت بگيرد. اين دو جريان درمقابل هم هستند منتها فضاي سياسي عربستان به‌خصوص فضاي سياسي بسته‌اي که وجود دارد مانع از اين شده که جريان دوم بتواند تاثير جدي در سياست و حکومت عربستان داشته باشد. يک عامل باعث شده که نظريات جريان دوم تا حدي خودش را نشان دهد و با استقبال حداقل در سطوح رسانه‌اي و در لايه‌هاي مياني سياست حکومت عربستان مواجه شود و آن شکست‌هايي است که عربستاني‌ها در يمن با آن مواجه شدند و درواقع به عبارتي فرسايشي شدن جنگ يمن است که اين جنگي که فرسايشي شده حتما طرف مهاجم در آن بيشترين هزينه را متحمل مي‌شود و عربستاني‌ها که متجاوز به يمن بودند با فرسايشي شدن اين جنگ، روز‌به‌روز دارند هزينه‌هاي سياسي و اقتصادي و امنيتي و حتي هزينه‌هاي انساني بيشتري مي‌دهند و اين باعث شده که عملا نوعي گرايش به نظرات جريان دوم شکل بگيرد. گرايشي که به هر حال شايد در يک طرفش هم موضوع دشمني با ايران هم وجود داشته باشد. ولي اين جريان بيشتر نگاهش واقع‌گرايانه است و تحت تاثير واقعيات قرار گرفته. آنها معتقدند که راهبردها و موافقتنامه‌هاي امنيتي که با آمريکا امضا شد و با آمريکا اجرا شد، اين موافقتنامه‌ها نمي‌تواند امنيت عربستان را تامين کند. آينده سياست خارجي عربستان را تامين کند و معتقدند که بايد وارد فضاي تنش‌زدايي با ايران شوند. معتقدم صحبت عادل الجبير در اين شرايط بيشتر در اين قالب با هدف جلوگيري از تنش زدايي بين ايران و عربستان دارد صورت مي‌گيرد. منتها مسير تحولات مسير ديگري است. عربستاني‌ها مي‌دانند که اگر تنش‌زدايي صورت نگيرد دچار مشکلات بيشتري مي‌شوند. در کنار اين تحولات ما موضوعاتي مثل حمله به نفتکش ايراني را داشتيم و مواردي از اين نوع که تکليف اين مسائل بايد روشن شود. جمهوري اسلامي ايران جداي از اين که همواره ديپلماسي در دستور کارش هست، در حوزه‌هاي ميداني حتما اجازه نخواهد داد که تهديدي متوجه کشورمان شود و اقدام متقابل حتما صورت مي‌گيرد. هر بازيگري که باشد حتما تاوان اين اقدام را مي‌دهد و عادل الجبير مي‌داند که بايد براي آسيب شناسي آرامکو حتما بايد به يمن مراجعه کند نه به ايران و اگر هم تجاوزگري‌شان به يمن ادامه پيدا کند شايد در آينده از آرامکو بدتر را هم عربستاني‌ها شاهد باشند. عربستاني‌ها به جاي متهم کردن ايران از قابليت‌هاي منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران براي ايجاد امنيت ذهني از خودشان استفاده کنند. امنيت ذهني‌اي که در قالب موافقتنامه‌هاي با آمريکا بدان نرسيدند ولي مجبورند که واقع‌گرايانه‌تر عمل کنند و واقعيت ايران را به رسميت بشناسند.