مسئولیت اهانت‌کنندگان به رئیس‌جمهور

 
 
 
 


ما در تگزاس، با آن تصوري که از اين ايالت آمريکايي وجود دارد بسر نمي‌بريم، اما انسان وقتي به برخي از اظهار نظرها پيرامون رئيس‌جمهور نگاه مي‌کند دچار تحير مي‌شود، گويي در کشوري بي‌قانون زندگي مي‌کنيم و قلدري‌ها برقرار است. رئيس کميسيون امنيت ملي مجلس وظيفه خود را پايين کشيدن رئيس‌جمهور اعلام مي‌کند و ديگري بدون هيچ اشرافي به قوانين دومين مقام کشور را به حبس تهديد مي‌کند و همه مخالفان دولت سخنان خود را به شعارهايي اضافه مي‌کنند که بعضا در برخي از تجمع‌هاي سازمان يافته سر داده شد و آقاي روحاني را به عاقبت آيت‌ا... هاشمي رفسنجاني بشارت مي‌دهند! ماجرا چيست؟ آيا قدرت مخالفان دولت زياد است يا جايگاه رياست جمهوري در قانون اساسي از چنان شأنيتي برخوردار نيست که مدعيان ملاحظه کنند و از تبعات و عوارض آن هراسي به دل راه دهند. در پاسخ به اين سوال‌ها بايد عنوان کرد که مخالفان دولت اگرچه بعضا مسئوليت‌هاي مهمي دارند ولي علت اصلي پرخاش‌هايشان عليه رئيس دولت حاکي از امنيتي است که احساس مي‌کنند و عوارضي است که براي ايشان هرگز محقق نمي‌شود. چنانچه تا کنون ديده نشده است که به مخالفان وي نازکتر از گل گفته شود يا با اهانت‌کنندگان برخوردي شود. اما رئيس‌جمهور در قانون اساسي داراي جايگاه رفيعي است و اختيارات فراوان دارد و از همه مهمتر مستظهر به آراي مستقيم مردم است. به عبارت ديگر رئيس دولت در ساختار قانون اساسي سمبل مردمسالاري است و او به نمايندگي از ملت در نظام تصميم‌گيري کشور حضور دارد و راي و نظرش ارزشي دمکراتيک دارد. بر اين اساس کساني که بي‌محابا به مجري قانون اساسي مي‌تازند به چنين شخص حقوقي تاخته‌اند و بايد مسئوليت مخالفت با راي مردم را پذيرا باشند. اينکه عده‌اي راه افتاده‌اند و ريزش آراي آقاي روحاني را محملي براي اعمال و سخنان غير قانوني خود مي‌دانند هرگز مسموع نيست و با هيچ قرارداد اجتماعي سازگاري ندارد. آقاي روحاني تا آخرين روزي که طبق قانون در اين مسند قرار دارد داراي حرمت و جايگاه ويژه رياست جمهوري است مدعي العموم مي‌تواند بدون شکايت اهانت کنندگان وي را مورد تعقيب قضايي قرار دهد. اما نگراني فزاينده از حملات بي‌امان به دولت و شخص روحاني ازآنجا ناشي مي‌شود که با تضعيف دولت خصوصا در شرايط کنوني که وضعيت اقتصادي مناسبي نداريم و فشار حداکثري آمريکا برقرار است و برخي از کشورهاي منطقه عنادشان را ترک نمي‌کنند ممکن است عواقب خطرناکي براي کشور داشته باشد. دولتي که به هر حال هم‌اکنون در خط مقدم مقاومت قرار دارد نه تنها نبايد اينگونه آماج حملات تند و بي‌مبنا قرار بگيرد که حمايت حداکثري لازم دارد. به عبارت ديگر نتيجه مستقيم تضعيف و تخريب دولت ايجاد خلل در انسجام ملي و ارائه علامت به بدخواهان است که در فشارهايشان همت بيشتر داشته باشند تا نتايج دلخواه را به‌دست آورند! افزون بر اين خطرها عارضه بسيار مهم و درازمدت است که با تضعيف و توهين به رئيس‌جمهور ارکان رسمي کشور سست بنيان مي‌ شوند و اعتبارشان در معرض خطر قرار مي‌گيرد. کساني که اين روز‌ها در حمله به دولت سر از پا نمي‌شناسند و مي‌خواهند افتخار به زير کشيدن مسئولان را از آن خود کنند قطعا نشسته بر شاخه، بن مي‌برند. اگر رئيس‌جمهور يک کشور تضعيف و تخريب شود ديگر چه کسي براي رئيس کميسيون امنيت ملي مجلس تره خرد مي‌کند و اگر همه مسئولان ريز و درشت اينگونه آماج حملات همديگر قرار گيرند مردم به چه کسي اعتماد و اطمينان کنند؟ هيچ کس مخالف انتقاد نيست و اتفاقا انتقاد از دولت و رئيس آن با شدت و کثرت وجود دارد و در حال انجام است ولي تخريب دستگاه اجرايي کشور و نااميد کردن مردم آن هم در زمان احاطه مشکلات و بدخواهي‌ها هرگز سنخيتي با انتقاد سازنده ندارد وموج حملات کنوني واقعا ناموجه است و بر سرنوشت و معيشت مردم اثر مخرب دارد و عاملان و افراط‌کنندگان روزي بايد پاسخگوي سخنان و اعمال کنوني خود باشند.