دو محیط‌بان در یک قدمی اعدام

مهتاب جودکی| از فهرست محیط‌بانان در آستانه اعدام، یکی کم شد. هیچ‌کس نتوانست خانواده متوفی را ‏راضی کند و صبح پنجشنبه علی افضلی، محیط‌بان راین را پس از 10‌سال حبس اعدام کردند. او متهم بود ‏که خارج از ساعت ‌کار و خارج از محدوده محیط‌بانی، یک شکارچی غیرمجاز را مقابل خانه‌اش با سلاح ‏سازمانی به قتل رسانده است. فرمانده یگان حفاظت محیط ‌زیست می‌گوید در دو‌سال گذشته، برای رضایت ‏گرفتن از ولی دم، دو بار به کرمان رفته و ناامید برگشته بود و مسئولان دیگر هم نتوانسته بودند رضایت ‏بگیرند. از نگاه او اعدام محیط‌بان افضلی نتیجه آموزش‌ندیدن محیط‌بانان و رعایت نکردن قانون به‌کارگیری ‏اسلحه است. بعد از اجرای این حکم، نگرانی‌ها درباره محیط‌بان همدان بیشتر شده است: «سعید مومیوند، ‏متهم به قتل یک شکارچی. او در دادگاه اولیه به اعدام محکوم شد و سازمان محیط ‌زیست به این حکم ‏اعتراض کرد.»‏
اتفاقی که افتاده به «محیط‌بانی» ربطی ندارد
جمشید محبت‌خانی، فرمانده یگان حفاظت محیط ‌زیست درباره پرونده محیط‌بان افضلی این‌طور توضیح می‌‏دهد: «ماجرا این است که مرحوم محیط‌بان افضلی، در یک روز غیر کاری، با خانواده‌اش بیرون بود. مقتول با ‏ماشین رد می‌شد که محیط‌بان شک می‌کند که شکارچی در ماشینش اسلحه دارد. می‌رود خانه و با ‏پسرش به خانه مقتول می‌رود. در می‌زند، او بیرون می‌آید و با هم  درگیر می‌شوند. بعد شلیک می‌کند و ‏او جلوی خانواده‌اش جان می‌دهد. مقتول تازه 6ماه بود ازدواج کرده بود و همسرش باردار بود. ‏مادرش هم فوت کرد، خواهر و برادرش می‌گفتند دق کرده است.» محبت‌خانی اینها را گفت و ادامه داد: «سازمان در این 10‌سال تلاش ‌کرد رضایت بگیرد. من هم از دو‌سال پیش، دوبار برای جلب ‏رضایت خانواده مقتول به کرمان رفتم، اما رضایت ندادند. شاید کسی به اندازه من از این اتفاق ناراحت نباشد، ‏اما باز هم نمی‌شود یک‌طرفه نگاه کرد. آنها هم مصیبت دیده‌اند، جوان‌شان از دست رفته. محیط‌بان هم ‏در اظهاراتش گفته بود که من کشته‌ام و اگر یک بار دیگر این صحنه تکرار شود، می‌کشم. با این همه ‏اتفاقی که افتاده به محیط‌بان بودن او ربطی ندارد. موضوع کاملا شخصی بوده است.»‏
درباره سرنوشت دیگران


سرنوشت سعید مومیوند، محیط‌بان منطقه حفاظت‌شده «نشر» چه می‌شود؟ او از آذر ٩٥ که تیر اسلحه‌اش ‏به یک شکارچی خورد در حبس است و اکنون در هراس اعدام. نزدیک به دو‌ سال بعد از مرگ شکارچی، ‏دادگاه بدوی همدان حکم قتل عمد داد و اکنون باید در انتظار تأیید یا رد این حکم از سوی دیوان‌عالی بود. ‏علاوه بر محیط‌بان مومیوند، فرمانده او، محیط‌بان نورمحمدی هم به پنج‌سال حبس محکوم شد و محیط‌بان ‏دیگری هم در اصفهان در زندان انتظار می‌کشد. سازمان محیط ‌زیست به دلیل خلأ قانونی در حمایت از ‏نیروهای یگان، ناتوان است و  هر بار برای تجدیدنظر در احکام صادرشده به تکاپو می‌افتد.‏
محیط‌بان مومیوند هم یکی از افراد این فهرست است. عصر بیستم آذر‌ سال ٩٥ درگیری مسلحانه شکارچیان ‏با محیط‌بانان به سبزی منطقه حفاظت‌شده شرا (نشر) رنگ خون پاشیده بود. آن روز محیط‌بانان خودروی ‏متخلفان را توقیف کردند و کارشان به تعقیب و گریز دوباره کشید، شکارچی به فرمان ایست توجه نکرد و ‏مومیوند درحال دویدن اسلحه را به قصد تیراندازی هوایی بالا آورد، اما پیش از بالا آمدن اسلحه، گلوله رها شد ‏و شکارچی را مجروح کرد. محیط‌بان او را به بیمارستان برد، اما شکارچی مجروح ١٦روز پس از حادثه، بر اثر ‏شدت جراحات جانش را از دست داد. اکنون سه‌سال پس از حادثه، محیط‌بان همدانی هم در آستانه قصاص ‏ است.‏
محبت‌خانی می‌گوید داستان مومیوند با محیط‌بان اعدام شده فرق می‌کند: «محیط‌بان مومیوند هنوز در ‏زندان است. حکم اعدامش آمد و ما اعتراض کردیم. این ماجرا قبل از فرماندهی من اتفاق افتاد، اما ‏از نظر من مومیوند واقعا قتل عمد مرتکب نشده است. او در حین تعقیب و مراقبت بود. طرف مقابلش ‏شکارچی بود که اسلحه غیرمجاز داشت؛ هم شکارهایی که زده موجود است و هم سوابق زندانش. داستان او ‏فرق می‌کند. او در صحنه عملیات بود و در حین شکار. اشتباهش این بود که اسلحه‌اش مسلح بود و در ‏حین دویدن در سنگلاخ و شیب، دستش به ماشه خورد و سهوا باعث مرگ کسی شد.» به گفته او درحال ‏حاضر پرونده از تهران به همدان ارجاع داده شده و در نوبت رسیدگی مجدد است: «امیدواریم مقام قضائی ‏به آنچه حق است، حکم کند. نظر من که 27‌سال خدمت انتظامی داشته‌ام، براساس آنچه در میدان دیده‌‏ام، این است که او تیراندازی کرده و در بازجویی‌ها هم قتل عمد را قبول نکرده است. تلاش‌ می‌کنیم ‏این اتفاق برای مومیوند پیش نیاید و اعدام رقم نخورد.» محبت‌خانی درباره محیط‌بان اصفهانی زندانی می‌‏گوید: «دو محیط‌بان در آستانه اعدام داشتیم؛ افضلی اعدام شد، می‌ماند مومیوند. محیط‌بانان دیگری هم ‏در شهرضا زندانی‌اند که پرونده‌شان در حال رسیدگی است. برای آنها مثل مومیوند حکم اعدام نداده‌اند، اما ‏آنها هم باعث مرگ شکارچی شده‌اند و پرونده‌شان هنوز به این مرحله نرسیده است.»‏
علت چیست؟
فرمانده یگان می‌پرسد: «علت چیست؟» و جواب می‌دهد:   «آموزش‌ندیدن محیط‌بان.» محبت‌خانی به ‏تاکید چندباره تکرار می‌کند: «محیط‌بان به‌عنوان ضابط خاص یا هر کسی که در این کشور اسلحه ‏دست می‌گیرد، اگر قانون به‌کارگیری سلاح را حتی هنگام انجام وظیفه رعایت نکند و کسی را بکشد، ‏اعدام می‌شود. حتی اگر پلیس به‌عنوان ضابط عام، قانون به‌کارگیری اسلحه را رعایت نکند و کسی را ‏بکشد، محکوم به اعدام می‌شود. این قتل عمد است و برمی‌گردد به خانواده ولی دم که رضایت بدهد یا نه.» ‏بعد این‌طور نتیجه می‌گیرد: «این اتفاقات می‌افتد چون آموزش محیط‌بانان ضعیف است. سازمان محیط ‏زیست باید به آموزش بیشتر توجه کند و خود محیط‌بانان هم باید به قانون به‌کارگیری سلاح کاملا مشرف ‏شوند. همیشه بخوانند و همراه‌شان داشته باشند.» او ماجرای وطن نوروزی، محیط‌بان محکوم به اعدام ‏کهگیلویه و بویراحمد را مثال می‌زند که قتل عمد مرتکب شده و حکم اعدام گرفته بود، درنهایت خانواده ‏مقتول رضایت دادند و با تهیه وجه‌المصالحه 700 میلیونی آزاد شد.‏
در دو‌ سال گذشته نزدیک  یک‌هزار و 500 محیط‌بانی که حتی آموزش بَدوِ خدمت هم ندیده بودند، در دانشگاه محیط ‏زیست کرج آموزش دیده‌اند. قانون به‌کارگیری اسلحه یکی از موارد آموزشی این دوره‌ها بود. فرمانده یگان ‏حفاظت محیط ‌زیست می‌گوید آموزش‌ندیدن این نیروها باعث تأسف است: «محیط‌بان باید اول آموزش ‏ببیند، بعد لباس بپوشد اما محیط‌بانی در این کلاس‌ها شرکت کرد که 15‌سال خدمت کرده و هیچ آموزشی ‏ندیده بود.» از نگاه او گذراندن این دوره‌ها باعث شده در دو ‌سال گذشته چالش‌ها به کمترین میزان برسد؛ ‏هرچند در این مدت باز هم محیط‌بانانی شهید و متخلفانی کشته شدند: «البته این آموزش‌ها ‏تضمین‌شده نیست. اگر باز هم محیط‌بانی بی‌دقتی کند ممکن است باز هم چنین حکمی بیاید. بعد هم که ‏حکم اعدام می‌آید عده‌ای فقط اظهار تأسف می‌کنند. چه فایده؟ باید آموزش را درست کنند.» ‏
این فرصت‌سوزی بود
بهمن ایزدی هنوز خبر اعدام را نشنیده. او مدیرعامل «گنجه پشتیبان زیست‌بوم» و از فعالان محیط ‌زیستی شناخته‌شده‌ای است که پیش از این برای نجات اسعد تقی‌زاده، غلامحسن خالدی و وطن نوروزی محیط‌بانان محکوم دیگر تلاش کرده و توانسته بود با گفت‌و‌گو با اولیای دم، از آنها رضایت بگیرد و به کمک خیّران وجه‌المصالحه تعیین‌شده را جمع‌آوری کند. آهی می‌کشد و با حیرت می‌گوید: «کی اعدام شده؟ افضلی؟ کرمان؟ باید از این بیچاره گذشت می‌کردند. اتفاق تلخ بالاخره افتاده بود و نزدیک 10‌سال هم حبس کشیده بود. کاش هیچ‌وقت از این اتفاقات نمی‌افتاد، نه خون شکارچی می‌ریخت، نه محیط‌بان. همین تازگی با گروهی از خیّران صحبت کرده بودیم که به‌صورت جدی با خانواده مقتول صحبت شود. خانم شاکری، رئیس محیط‌ زیست استان کرمان هم خیلی پیگیر بود. قرار بود یک مرکز خدمات درمانی به نام متوفی زده شود که آنها کوتاه بیایند و تمام شود، اما حالا می‌بینم که نشد.»
ایزدی از سازمان حفاظت محیط‌ زیست گله می‌کند که چرا به قدر کافی برای حفاظت از نیروهایش تلاش نکرده است: «این اتفاقات که می‌افتد سازمان باید در وهله اول بیش از هر کسی وقت بگذارد تا پرونده شامل مرور زمان نشود. تلاش کنند که خانواده متوفی راضی شود به رضایت. سازمان در این قضیه کم مایه می‌گذارد. فرصت‌سوزی باعث شد که این‌طور نتیجه بگیریم. برای محیط‌بان مومیوند هم اگر منتظر باشند که مرور زمان مشکل را حل کند و کسان دیگری برای گرفتن رضایت وارد این قضیه شوند، احتمال خطر هست. به‌علاوه اینکه حکم مرحوم افضلی بعد از این، تاثیرات سوئی بر ذهن اولیای دم خواهد گذاشت.»
به گفته او، اشاره‌ها به وجود خصومت شخصی، وقوع قتل خارج از محدوده محیط‌بانی و ساعت کار درباره محیط‌بان اعدام‌شده، پاک‌کردن صورت مسأله است: «حکم افضلی حدود چهارسال پیش آمده بود. خدا پدر دستگاه قضائی را بیامرزد که تا الان دست نگه داشته بود و با اینکه سه، چهار حکم استیذان پشت هم آمده بود، اعدام را تا پنجشنبه اجرا نکردند. سازمان هم در این مدت کاری نکرد. فقط رئیس محیط‌ زیست کرمان از زمانی که آمد، تلاش زیادی کرد؛ با همسر متوفی چند نشست داشت و خیلی دلش می‌خواست این قضیه حل شود اما اگر مدیران استانی قولی برای مصالحه می‌دهند باید ببینند سازمان هم با آنها موافق است یا نه. این انتظار موجب می‌شود فرصت از دست برود. برای افضلی هم فرصت‌سوزی کردیم. اگر دل‌مان سوخته بود و او را جزوی از خانواده محیط‌بانی می‌دیدیم، از کشته‌شدن یک انسان دیگر جلوگیری می‌کردیم، حتی وقتی گفته می‌شود خصومت شخصی به این قتل انجامیده. حکم وطن نوروزی، غلامحسین خالدی و اسعد تقی‌زاده هم قتل عمد بود، اما نجات‌شان دادیم. دلیل نمی‌شود به خاطر اشتباه یا عصبانیت مقطعی یک فرد در یک برهه بسیار کوتاه از زندگی‌اش دچار خطایی شود و ما هم دست روی دست بگذاریم.»
مدیرعامل گنجه پشتیبان زیست‌بوم خبر داد که حکم محیط‌بان همدانی هنوز تأیید نشده، اما تأکید کرد که نباید گذاشت پرونده مومیوند هم شامل مرور زمان شود و باید به سراغ خانواده متوفی بروند و ترغیب‌شان کنند به مهربانی، گذشت و رضایت.
سازمان به قولش وفا نمی‌کند
وطن نوروزی، سومین محیط‌بانی بود که از اعدام نجات پیدا کرد. ایزدی برای جلب رضایت خانواده متوفی تلاش زیادی کرد. آنها در صلح‌نامه درخواست کرده بودند که دو نفر از برادران مقتول، در سازمان محیط‌زیست استخدام شوند و نمایندگان سازمان محیط‌زیست هم  امضا کردند. ایزدی اما می‌گوید که چهار، پنج ماه بعد از آمدن این دو برادر به اداره، آنها هیچ حقوقی دریافت نکردند و دست آخر دوباره بیکار شدند: «یکی‌شان در محیط‌زیست شهر فیروزآباد و دیگری در اداره قیر و کارزین مشغول شد، اما یک ریال حقوق به آنها ندادند. به آنها گفتند ما نمی‌توانیم شما را استخدام کنیم، به سلامت.» بعد از پنج‌ماه بیکاری، با وساطت ایزدی یکی از برادران به کار قبلی‌اش در کارخانه فیروزآباد مشغول شده است.
سازمان محیط‌زیست برای رضایت گرفتن از اولیای دم به عهدش وفا نکرده است. مدیرعامل گنجه پشتیبان زیست‌بوم اسعد تقی‌زاده را مثال می‌زند که از‌سال 94 از زندان یاسوج رهایی یافت و یکی از شرایط رضایت‌نامه بخشش این بود که حسینیه‌ای به نام متوفی ساخته شود. آن زمان خیرین کمک کردند و بعد از جست‌وجوی بسیار و صدور مجوز تغییر کاربری برای زمین، سرانجام این اتفاق نیفتاد: «پدر متوفی گفت شما که نساختید، رضایت بدهم برای چی؟ آخرش تضمین ساخت دادند. آنها گفتند سازمان چک 500‌میلیون تومانی بدون تاریخ بدهد، به این شرط که تا پانزدهم اردیبهشت‌سال 95، کلنگ را بزنند و شروع کنند به ساختن حسینیه و بعد چک را بر می‌گردانند. آخرش سازمان زیر بار نرفت و گفتند براساس قوانین مالی، نمی‌توانیم چک‌های پرداختی بلندمدت صادر کنیم. درست هم می‌گفتند. درنهایت این افتاد گردن ما؛ چک را دادیم و سازمان گفت پانزدهم اردیبهشت می‌آید و شروع می‌کند به ساختن. ولی تا امروز انگار پانزدهم‌اردیبهشت‌سال 95 هنوز فرانرسیده است.» برای نجات اسعد تقی‌زاده از اعدام، سازمان کمکی نکرد. مردم بودند که پول‌هایشان را روانه گنجه پشتیبان زیست‌بوم کردند. برای نجات اسعد تقی‌زاده و غلامحسین خالقی بیش از یک‌میلیارد و نیم جمع‌آوری شد و آنها آزاد شدند. ایزدی گله می‌کند که با وجود کمک مردم، کسی از آنها یاد نکرد: «آخرش مسئولان سازمان بدون تشکر از مردم، تریبون را دست گرفتند و این اتفاق خوب را جزو آمار و بیلان کاری خودشان اعلام کردند.»