مصطفی محقق‌داماد مطرح کرد: مردم را مایوس نکنیم و صدایشان را بشنویم

همدلی| «جامعه ما سیاست‌زده و مایوس شده است. در حالی که مقامات بالای کشوری، همواره اصرار دارند مردم را امیدوار کنند اما راه امیدواری آن است که وزرا جلسات گفت‌وگو با مردم برگزار کنند و حرف‌های مردم را بشنوند و اشتباهاتشان را بپذیرند و به اشتباهاتشان اعتراف کنند تا مردم احساس کنند که شنیده می‌شوند؛ مادامی که چنین احساسی را در مردم ایجاد نکنیم، نمی‌توانیم امیدواری را در آنان احیاء و مشارکت‌شان را در جامعه برانگیزیم.» اینها هشدارها و توصیه‌های آیت‌الله مصطفی محقق‌داماد، عالم دینی، استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی و عضو پیوسته فرهنگستان علوم، در گفت‌وگو با «ایران‌آنلاین» برای شرایط امروز جامعه است. او که از جمله روشنگران دینی است همواره سعی کرده نگاهی واقع‌بینانه به چالش‌های روز داشته باشد و راهکارهایی برای آنها ارائه کند؛ حتی دو کتاب اخیر او با عنوان «فاجعه جهل مقدس» و «در دادگاه جهل مقدس» را می‌توان در راستای همین دغدغه او برشمرد. او «جهل مقدس» را از جدی‌ترین مسائل بشر امروز می‌داند و راه برون‌رفت از آن را زدودن قداست‌های بی‌جا معرفی می‌کند. آیت‌الله مصطفی محقق‌داماد در ارتباط با وضعیت امروز ایران می‌گوید: به نظر من، جامعه ما سیاست‌زده یا به تعبیری، مایوس شده است. در حالی که مقامات بالای کشوری، همواره اصرار دارند مردم را امیدوار کنند اما راه امیدواری آن است که هر چند وزیری که وجود دارد، اینها جلسات گفت‌وگو با مردم برگزار کنند و حرف‌های مردم را بشنوند و اشتباهاتشان را بپذیرند و به اشتباهاتشان اعتراف کنند. به تعبیری مردم احساس کنند که شنیده می‌شوند؛ مادامی که چنین احساسی را در مردم ایجاد نکنیم، نمی‌توانیم امیدواری را در آنان احیاء و مشارکت‌شان را در جامعه برانگیزیم.
اینکه ما می‌بینیم مردم حاضر نیستند، شفاف عمل کنند، و مایل نیستند درآمدشان را شفاف اعلام می‌کنند یا نمی‌خواهند مالیات را به دست خودشان ادا ‌کنند؛ اینها همه بدان جهت است که مردم از نوعی بی‌اعتمادی رنج می‌برند.
روزنامه افشاگر وجود داشته باشد، جامعه به سمت فساد نمی‌رود
محقق‌داماد توضیح می‌دهد: این روزها، سر و صدای زیادی در بحث مبارزه با فساد بلند است، من سال‌ها مسئول بالاترین نهاد نظارتی بودم، همان وقت به این نکته رسیدم که مهمترین نهاد نظارتی «آزادی بیان» برای مردم است. اگر مردم آزاد باشند و بتوانند آزادانه نشان دهند که در چه بخش‌هایی فساد روی می‌دهد، دیگر فسادی روی نخواهد داد. یک روزنامه درست، صحیح وجود داشته باشد، مبارزه با فساد عملی خواهد شد.


من در این راستا، به آیه 6 سوره حجرات ارجاع می‌دهم: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَاٍ فَتَبَیَّنُوا اَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
و بر اساس آن عنوان می‌کنم که روسای روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و... باید عادل باشند. وقتی روزنامه افشاگر راستگو وجود داشته باشد، محال است جامعه به سمت فساد برود. بنابراین، اصل «آزادی بیان» اصل محوری برای بهتر زیستن است. برای تحقق آن مردم باید به این درک برسند که آزادی بیان حق آنها است. هنوز عموم مردم و توده‌ها نسبت به این امر واقف نیستند که آزادی بیان از حقوق اساسی‌شان است. سال گذشته کتابی با عنوان «بازخوانی فقهی امر به معروف و نهی از منکر» از من منتشر شد؛ خلاصه آن کتاب این بود که امر به معروف به معنای «فرمان دادن پی در پی به دیگری» نیست بلکه همه جامعه باید به حقوق خود واقف باشند و حقوق‌شان را به همدیگر تذکر دهند. استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی اضافه می‌کند: در قرآن مجید به صراحت آمده است که «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (به درستی و راستی و پایداری (در دین) یکدیگر را سفارش کردند) یعنی همه باید به هم بگوییم، حقوق ما چه هست و اگر با فسادی رو به رو شدیم، این فساد را ابراز کنیم و تحمل فساد نکنیم، بدی‌ها را بهم تذکر دهیم.
خشونت غیرمنطقی، از آثار «قدسی کردن جهل» است
او در پاسخ به این سوال که برجسته شدن خشونت در دنیای امروز، چقدر می‌تواند از پیامدهای جهل مقدس می‌افزاید: وقتی شخصی به خود بمب و مواد منفجره می‌بندد تا خود را منفجر کند تا با منفجر کردن خود، به بهشت راه پیدا کند! مصداق کامل جهل مقدس است. چند سال پیش به دیدن یکی از دوستان رفتم که از کربلا بازگشته بود. از ایشان پرسیدم: آن زمان که تشرف پیدا کرده بودید، مشکلی پیش نیامد؟ گفت: خیر؛ اما یک روز در حرم سید الشهدا در حال زیارت بودم که سر و صدا بلند شد، وقتی جویا شدم، دریافتم که جوانی را دستگیر کرده‌اند که قصد منفجر کردن حرم را داشته است. وقتی جلو رفتم دیدیم که آن جوان، های های گریه می‌کند، وقتی از او پرسیدند: تو که آماده مرگ بودی پس چرا حالا گریه می‌کنی؟ گفت: اگر دستگیر نمی‌شدم 5 دقیقه دیگر نزد پیغمبر(ص) در بهشت بودم!!!
در یکی از روزنامه‌ها خواندم که تمام دورانی که روی مغز اینگونه جوان‌ها کار می‌کنند تا آنان را برای چنین حرکت‌های انتحاری حاضر کنند، فقط 18 روز است؛ یعنی کمتر از سه هفته. آنچه مرا ناراحت کرد این بود که من مرد هفتاد و پنج ساله‌ای هستم، تمام عمرم را خرج روشنگری کرده‌ام، اما تاثیر کار خود را خیلی کم می‌بینم اما برای جاهل کردن تنها 18 روز کافی است. به نظر می‌رسد که جاهل کردن راحت‌تر از روشن کردن است! خیلی جای تاسف است. محق‌داماد تشریح می‌کند: خشونت غیرمنطقی، از آثار «قدسی کردن جهل» است، جهل اگر قدسی نباشد، هرچند در برخی موارد منتج به خشونت می‌شود ولی نه تا این اندازه. بنابراین، فکر می‌کنم دینی که مبتنی بر معرفت نباشد آفتش بیشتر از بیماری‌های دیگر است؛ چراکه با پشتوانه آن، افراد به راحتی دست به خشونت می‌زنند. چنگیز مغول،که این همه جنایت کرد، یک ژست قدسی به خود می‌گرفت و خود را خدا می‌دانست؛ فاجعه‌ای که او در جامعه ما بوجود آورد، پشتوانه قدسی داشت. حتی هیتلر هم بر پایه ایدئولوژی و اعتقاد، آدم می‌کشت؛ یک عده فیلسوفان ضد بشر، افکار ناسیونالیستی را به او تزریق کرده بودند و او خود را نژاد برتر می‌دانست و به واسطه این اعتقاد، آدم می‌کشت. از این رو، جهل قدسی را می‌توان گسترده‌تر معنا کرد تا ایدئولوژی را هم در بر گیرد.