علیرضا صدقی جامعه خسته در آستانه انتخابا

موسم ثبت‌نام نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی در حالی فرارسیده است که مجلسیان، فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی، کمتر از دو هفته پیش شوکی بزرگ را پشت ‌سر گذاشته‌اند. رخدادی که گرچه در ظاهر در حال بازگشت به وضعیت آرامِ پیش از وقوع است، اما در لایه‌های زیرین و پنهان، ژرفایی کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیر را تجربه می‌کند.
یکی از دلایل این رویه آرام و باطن متلاطم در مواجهه با مسئله اعتراض‌ها به افزایش نرخ بنزین، شاید در ارتباط با قطع کامل اینترنت در ایران طی روزهای حادثه باشد. قطع‏شدن اینترنت و بی‌خبر ماندن مردم از یکدیگر، موجب شد تا بخش قابل‏توجهی از تنش موجود کاسته شده و امکان برقراری پیوند میان حلقه‌های اعتراضی از بین برود. تردیدی نیست این راهبرد امنیتی بسیار موردتوجه کارشناسان امنیتی قرار گرفته و از آن به‏عنوان یک پیروزی بزرگ یاد خواهند کرد. لیکن طرفداران این تئوری از رویدادی عظیم‌تر و به‏مراتب عمیق‌تر غفلت کرده‌اند؛ رویدادی که اولین پیامدهای آن را می‌توان در جریان ثبت‌نام کاندیداهای عضویت در مجلس شورای اسلامی مشاهده کرد.
بی‌خبری یادشده، گرچه احیانا کارنامه‌ای مثبت برای نهادهای امنیتی محسوب خواهد شد، اما لطماتی غیرقابل جبران بر پیکره اعتماد عمومی وارد آورد. مردم به‏تازگی و پس از یک هفته از ماجراها متوجه شدند که چه رخدادهای دردناکی در همسایگی آن‌ها رقم خورده است؛ عده‌ای کشته شده، تعداد بیشتری زخمی شده و آمارهای بسیار بالاتری بازداشت شده‌اند. آن‌ها احساس می‌کنند به صورت سیستماتیک از دریافت اطلاعات هموطنان‏شان محروم شده‌اند و در نتیجه آن نوعی حس عذاب عمیق، غفلت، عدم اعتماد و اطمینان و فراموشی جمعی را تجربه می‌کنند.
بدون تردید، ادامه حیات اجتماعی در ایران با وجود چنین احساس کمرشکن جمعی، با مخاطراتی بزرگ روبه‌رو شده است. شاید بتوان حس ناامنی نسبت به نهادها و صاحبان و اصحاب قدرت و در نتیجه فاصله‌گذاری با آن‌ها را یکی از اصلی‌ترین پیامدهای این رفتار و نتایج این تصمیم دانست. جایی که مردم احساس می‌کنند دیگر محرم نظام نیستند. دوگانه‌ای که این‌بار به صورت مستقیم از سوی نهادهای قدرت به وجود آمد. این همه، شکلی از ناامیدی عمومی را در جامعه به بار خواهد آورد. گرچه هنوز این ناامیدی به صورت مطلق و فراگیر همه ارکان اجتماع را اشغال نکرده است، اما بی‌گمان ناامیدی با سرعتی بسیار بیش از گذشته طبقات مختلف اجتماعی را درمی‌نوردد. مخاطره اصلی را هم باید در ایجاد پیوستگی ناامیدانه میان طبقات و گروه‌های مختلف اجتماعی جست‏وجو کرد. جایی که این ناامیدی‏های عمومی، فراگیر و وسیع، به یکدیگر می‌پیوندند و نیروی پیشرانه مهارنشدنی‌ای را در سطح اجتماع به وجود می‌آورند. در این صورت، نه از مطالبات طبقه متوسط خبری هست و نه فرودستان به چیزی کمتر از خشونت افسارگسیخته راضی می‌شوند.


حالا که ایران در این پیچ تاریخی شاید منحصربه‏فرد قرار گرفته، مسئله برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی هم پیش آمده است. نهادی که پیشانی نظام‌های دموکراتیک در دنیا محسوب می‌شود؛ جایگاهی که روزی قرار بود در راس امور مملکت قرار گیرد؛ جایی که باید محل کار وکلای ملت باشد، اکنون در معرض انتخابات و رای عمومی قرار دارد. آرایش نیروهای ثبت‌نام‏کرده، انفعال بعضی جریان‌های سیاسی و به‏خصوص اصلاح‌طلبان در مورد انتخابات، بی‌توجهی مردم به روند ثبت‌نام‌ها و اخبار جسته و گریخته از بیم‌ها و امیدها نسبت به انتخابات اسفندماه 1398 همه‌وهمه نشان می‌دهد که این آزمون انتخاباتی به گلوگاهی سترگ برای جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد.
بی‌گمان، متولیان امر بسیار علاقه‌مندند که مشارکت در بالاترین سطح ممکن صورت گیرد. انتظار و توقعی که گاه مردم به آن لبیک گفته‌اند و گاه نیز بی‌توجه از کنار آن عبور کرده‌اند. این‏بار اما مسئله، پیچیدگی‌ها و پرسش‌های جدی‌تر دارد. در این انتخابات مردم خواهند پرسید اگر قرار است بهارستان‌نشین‌ها از تصمیم‌های معیشتی در مورد زندگی آن‌ها بی‌خبر باشند، چرا باید به مجلس بروند؟ اگر قرار است نهادی فراتر از مجلس ـ نظیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ دست به قانون‌گذاری بزند، چه لزومی به حفظ مجلس و حضور در آن باقی می‌ماند؟ و بسیار پرسش‌های دیگر که مسئولان و تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان باید پاسخ‌هایی جدی و اساسی به آن‌ها بدهند. تردیدی نیست که بالارفتن سطح مشارکت در انتخابات و تغییر وضعیت در شرایط فعلی، مستلزم تغییر رویکرد در مسئولان و باورمندی آن‌ها به برقراری نشاط عمومی و اجتماعی است. شاید لازم باشد تا دست‌اندرکاران و تصمیم‌گیران نظام جمهوری اسلامی دست از درشت‌گویی بردارند و زمینه را برای یک آشتی ملی و دلجویی از مردم و به‏خصوص طبقات فرودست مهیا و فراهم کنند.