نگاهی به ماجرای 16 آذرماه سال 32 ؛ روزی که برای همیشه روز دانشجو شد اهورایی‌های جاودان

همدلی|علی نامجو: حدود چهار ماه بعد از ماجرای کودتای 28 مرداد سال 1332 دانشجویان در دانشگاه تهران دست به اعتراض زدند. ماجرای اعتراض‌ها از 14 آذرماه شروع شده بود. دانشجویان دانشکده‌های حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندان‌پزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی دانشگاه تهران برای اعلام مخالفت‌شان با جریان کودتا وارد صحنه تظاهرات شده بودند. علاوه بر این می‌خواستند اعتراض‌شان به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون دوایت آیزنهاور رئیس جمهور وقت امریکا از ایران که قرار بود دو روز بعد اتفاق بیفتد و آغاز دوباره روابط ایران و بریتانیا را نشان بدهند. چند روزی از محاکمه مصدق گذشته بود و حالا بنا بود علاوه بر دیدار معاون اول رئیس‌جمهور امریکا، دنیس رایت کاردار سفارت انگلیس هم وارد ایران بشود و سفارت بریتانیا کارش را در ایران از سر بگیرد. تظاهرات فردا هم ادامه پیدا کرد و به سردر دانشگاه و خارج از آن رسید. بازداشت دانشجویان از روز پانزدهم آذرماه آغاز شد. روز 16 آذرماه اما فضایی که پیش روی استادان و دانشجویان در داخل دانشگاه قرار گرفت نشان از روی دادن اتفاقی در ساعات‌های بعدی داشت. در آن روز ماشین‌آلات جنگی هم وارد دانشگاه شده بود. آن قدر درگیری‌ها بالا گرفت که رئیس دانشگاه از بیم جان دانشجویان، دانشگاه را تعطیل کرد. بعضی از دانشجویان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند و ظاهراً دو نفر از دانشجویان رشته ساختمان ماموران را مسخره کردند. همین ماجرا باعث شد نظامیان وارد دانشکده فنی بشوند و آنجا را محاصره کنند. فریاد «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه» در میان جمع دانشجویان باعث شد شلیک گلوله‌ها آغاز شود. مصطفی بزرگ‌نیا که دانشجوی سال اول دانشکده فنی بود سه گلوله خورد و در دم جان داد. آذر(مهدی) شریعت رضوی هم که دانشجوی سال اول همان دانشکده بود، با جسمی زخمی داشت خودش را روی زمین می‌کشید که دوباره به او شلیک کردند و جانش را گرفتند. سومین ضلع مثلث شهدای دانشجو در آن روز احمد قندچی بود که بعد از اصابت گلوله به پیکرش زخمی شد. همان روز 27 دانشجو بازداشت شدند. با شلیک گلوله رادیاتورهای محیط دانشکده سوراخ شد و آب جوش بر سروصورت قندچی ریخت. او را به بیمارستان نظامی بردند اما ظاهراً حتی خون هم به او تزریق نشد تا کمتر از یک روز بعد او هم جان بدهد. 17 آذرماه نیکسون به تهران آمد. روزنامه اطلاعات که به ماجرای روز قبل و کشته شدن سه دانشجو در دانشگاه تهران اشاره کرده بود، خیلی زود از روی دکه‌های روزنامه‌فروشی جمع شد. ظاهراً قرار بود به نیکسون دکترای افتخاری رشته حقوق دانشگاه تهران را بدهند. دانشجویان معترض اما با سنگ و کلوخ از اتومبیل حامل محمدرضاشاه و نیکسون پذیرایی کردند. نیکسون بعد از بازگشت به امریکا در گفت‌وگویی به ماجرای اعتراض دانشجویان این‌طور اشاره کرده بود: «تا پیش ‌از این ندیده بودم دانشجویان کشوری جهان‌سومی جلوی چشمان یک مقام عالی‌رتبه امریکایی به او ناسزا بگویند. این صحنه هیچ‌وقت از جلوی چشمانم کنار نمی‌رود».
بعد از رفتن رضاشاه از ایران، یعنی از سال 1320 مردم توانستند حس و حال نفس کشیدن در فضایی نسبتاً باز در عرصه سیاسی را تجربه کنند. کتاب‌ها به تیغ سانسور دچار نمی‌شدند، روزنامه‌های احزاب مختلف حق انتشار پیدا کرده بودند و تمایل ایرانیان به فرستادن فرزندانشان به دانشگاه بیشتر شده بود. وقتی کودتای 1332 اتفاق افتاد دوباره ورق برگشت و فضای سیاسی بسته شد. روی کار آمدن فضل‌الله زاهدی روحیات نظامی‌گری در جان‌ودل نخست‌وزیر ایران در جامعه جریان پیدا کرد و با امضای قرارداد کنسرسیوم ملت دستاوردهای ملی شدن صنعت نفت را بر باد رفته دید. بعد از کودتای 28مرداد بسیاری از روزنامه‌های حامی مصدق و حزب توده تعطیل شد. این اتفاق ترکشی بود از شلیک گلوله بازگشت استبداد بر پیکر جامعه ایرانی. در ادامه دستگیری مخالفان کودتا آغاز شد و گروه‌های مختلف به بهانه ارتباط با شوری یا حمایت از مصدق روانه زندان شدند. بسته شدن فضای سیاسی برای عموم جامعه ایران به‌خصوص دانشجویانی که از فاصله سال 1320 تا سال 1332 تجربه آزادی بیان را تا حدی احساس کرده بودند، بدل به نیروی محرکه‌ای برای مقابله با قدرت حاکم شد. نگاه عدالت‌خواهانه دانشجویان که رنج و فقر پدران و مادرانشان را دیده بودند، انگیزه‌ای بود برای ایستادگی در مقابل رژیم. این انگیزه‌ها باعث شد تا دانشجویان برای اعتراض به ماجراهایی که در حال وقوع بود، جرئت پیدا کنند و در شانزدهم آذر آن اعتراض گسترده در دانشگاه تهران رقم بخورد. با وجود جان باختن سه دانشجو در آذر 32 در دانشگاه تهران، نه فقط دانشجویان که جامعه ایران انگیزه و جرئت برخاستن را پیدا کرد. از شانزدهم آذر به بعد بود که هرسال در ایران ۱۶آذرماه را به یاد مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و آذر شریعت‌رضوی گرامی داشته شد. شاید چون مسیری را ایجاد کرد که باعث آغاز کنشگری سیاسی و اجتماعی دانشجویان شد و دانشجویان را در ایران به گروهی بدل کرد که اقدامات صنفی و فراصنفی‌شان می‌تواند در جامعه جریان سازی کند. خون ریخته شده بر زمین سه شهید دانشجو در شانزدهم آذرماه سال 1332 شاید درختی را آبیاری کرد که روزی با انقلاب مردم ایران در سال 1357 ثمر داد. این درخت هنوز هم در حال ثمر دادن است و جریان دانشجویی همچنان به عنوان جریانی اثرگذار در ایران وام دار خون مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و آذر شریعت‌رضوی است. امروز دانشجویان را شاید بتوان موثرترین گروه در میان جامعه ایران به‌حساب آورد که با نگاه به پیشینه 5 دهه‌ای‌شان می‌توانند در ایران در عرصه سیاسی در ایران جریان سازی
کنند.