نیاز به مجلس چندوجهی داریم

 
 
 
 


4 دهه از انقلاب اسلامي گذشته است و متاسفانه هنوز در برخي بزنگاه‌هاي حساس، شعارها و حفظ ظاهر مهم‌تر از واقعيت‌نگري‌ها شده است. سياست را صفحه شطرنج مي‌دانند اما عده‌اي از مسئولان انتظار دارند مهره سفيد و سياه گوش به‌فرمان آنان باشد و توامان مهره سفيد و سياه را خود حرکت دهند و در اين سياست‌ورزي کيش و مات معني و مفهوم ندارد بر همين اساس سال‌هاست که کمتر مسئول، نماينده و... نسبت به عملکرد خود پاسخگو بوده است، چرا که متر و مقياس در فضاي عملکردها نيست بلکه براساس ويژگي‌هاي ديگري است و واقعيت‌هاي اينچنيني بلاي روح اعتماد و باور عمومي شده است. سوال اين است که با وجود آورده‌هاي فناوري و تکنولوژي و افزايش آگاهي مردم و ارتفاع گرفتن سقف مطالبات جامعه و يکپارچگي با ادبيات فرهنگي، اقتصادي و... جهاني به چه مجلسي احتياج است؟ با توجه به واقعيت‌هاي موجود جامعه، آيا همواره مي‌توان نگاه اوليه را حفظ کرد؟ يا اصلاح‌طلبان و اصولگرايان و انقلابيون سابق با اندکي تغيير موضع مي‌توانند حلال مشکلات باشند؟ همانطور که ديده شد يک حقوقدان در قواره رئيس‌جمهور نتوانست مشکلات جامعه را با کمترين هزينه حل و فصل کند، سوال ديگر اين است آيا صنوف ديگر مثل بازاري، ديپلمات و... مي‌توانند با حضور در مجلس شوراي اسلامي قوانين بهتري را وضع کنند؟ تعارف را کنار بگذاريم و بپذيريم که طي اين سال‌ها انواع و اقسام شخصيت‌ها در قالب ژست‌هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... در پست‌هاي مختلف حضور داشتند و به نقطه و واقعيت امروز رسيديم. بنابراين وقتي سطح آگاهي جامعه افزايش يافته و مردم به مانند گذشته نيستند چرا که انواع و اقسام ژست‌ها، کلام‌ها، شعارها و... را ديده و شنيده‌اند و به نوعي تفاوت‌ها فهميده شده است در نتيجه ژست و شعارسازي‌هاي جديد دواي درد جامعه امروز نيست. اکنون جامعه ايران در مواجهه با ادبيات دنياي جديد بايد قواره‌اي متناسب به خود بگيرد و چنين واقعيتي ذهن تصميم‌سازان و تصميم‌گيران را به خود مشغول کرده است اما وجود برخي نگراني‌ها و دلهره‌ها از مواجهه با جهان و شايد به تعبيري فوبيا، نمي‌گذارد تناسب‌سازي ادبيات زيستي به آساني صورت پذيرد چرا که در مسائل داخلي حتي گاه جلو رفتن و همراه شدن با اکثريت جامعه را نوعي عقب نشيني به حساب مي‌آوريم و اين بازي ذهني بلاي جان واقعيت‌هاي جامعه امروز شده است. برخي در رابطه با صدر و ذيل بودن مجلس حرف زده‌اند و هنوز مجلس اول را کاراترين مجلس پس از انقلاب به حساب مي‌آورند نکته اينکه اگر به تعبير برخي مجلس يک ضلع از اضلاع قدرت است و در راس امور نيست پس چطور انتظار است که مجلس آتي موفق عمل کند؟ اگر از ثبت نام کنندگان سوال کنيد که فکر اوليه‌تان براي حضور در مجلس چيست؟ شايد نتوانند دقيق بگويند، اما اين‌ها هم همان قبلي‌ها مي‌شوند اگر ندانند که چه مي‌خواهند! اگر همه چيزها در اختيار اجبار زمان است پس نقش منابع انساني جامعه چيست که در فضاي پيش‌بيني، پيشگيري و آينده نگري حضور ندارند و انتظار دارند که ادبيات يکپارچه جهاني مانند سيل فرهنگي، اقتصادي، سياسي و... تار و پود جامعه را فرا بگيرد و در آن نقطه سوار بر موج ايجاد شده شوند و اظهار روشنفکري و جامعه‌داني و جامعه‌خواني کنند! متاسفانه در زاويه‌اي ديگر سال‌هاست که مدارک دانشگاهي بلاي جان واقعيت‌هاي جامعه شده و مدارک تحصيلي جدا از شخصيت‌ها به‌عنوان يک عامل گول زننده جامعه را گيج کرده است. اگر قرار بود که مدارک تحصيلي توسعه‌آفرين باشد اکنون جامعه امروز ايران با حجم بالاي مدرک دانشگاهي بايد چين، ژاپن، کره جنوبي، سنگاپور، مالزي، ترکيه و... باشد! اما واقعيت جامعه امروز آن چيزي نيست که بايد باشد. بنابراين صرفا با ژست انقلابي‌گري نمي‌توان جامعه چند وجهي امروز را مديريت کرد با ژست ديپلماتيک هم نمي‌توان جامعه را درک کرد. نکته مهم اينکه جامعه امروز ايران به واسطه فناوري و تکنولوژي به صورت پيوسته در معرض داده‌ها قرار دارد و اين کلاس درس تاثير خود را گذاشته‌ است. بنابراين به مجلسي چندوجهي احتياج داريم، مجلسي که نمايندگي سلايق مختلف جامعه امروز را برعهده داشته باشد.