در جست‌وجوی تدبیر

فاطمه عسکری‌نیا: هنوز خاطره تلخ کودکان کرمانی که دی‌ماه سال پیش با اجبار یکی از پیمانکاران شهرداری این شهر مجبور به بلعیدن شاخه‌های گل شده بودند از ذهن‌ها نرفته بود که هفته گذشته، فیلم تلخ آزار و اذیت یک کودک زباله‌گرد کرجی در فضای مجازی حسابی سروصدا به پا کرد؛ از سلبریتی‌ها گرفته تا مسؤولان، از مردم عادی گرفته تا جامعه مداحان و ورزشکاران، همه و همه به نوعی در برابر این فیلم واکنش نشان دادند. و این واکنش‌ها تا آنجا ادامه داشت که منجر به دستگیری 2 جوانی شد که در این فیلم به بهای خنده‌ای که دل همه مردم را به درد آورد؛ این کودک زباله‌گرد را بازیچه خود کرده بودند. تکرار قصه آزار کودکان کار آنقدر زیاد شده که گاه در میان تمام چرا‌هایی که پیرو این واقعه از سوی مردم و کارشناسان مطرح می‌شود، اصل ماجرای زندگی این کودکان به فراموشی سپرده می‌شود. در این گزارش سعی کرده‌ایم ضمن شنیدن درد دل تعدادی از این کودکان، پای صحبت کارشناسان فعال در حوزه کودکان کار هم بنشینیم و علل و عوامل حضور کودکان کار در جامعه را از زبان آنها روایت کنیم. *** قد و قواره گونی‌ای که هر روز روی دوش‌های نحیفش می‌کشد، خیلی بزرگ‌تر از جثه ریزنقشش هست. نامش «مبارک» است. 11 سال بیشتر ندارد. از وقتی 8 ساله بود همراه برادر بزرگ‌تر و چند نفر دیگر از دوستان هم‌سن و سالش به ایران آمده است. سواد خواندن و نوشتن ندارد، می‌گوید: «هر کیسه‌ای که پر کنم روزی 50 هزار تومان نصیبم می‌شود».  دست‌های پینه بسته‌اش را بی‌محابا داخل سطل‌های زباله می‌کند، به سوزش دست‌های کوچکش موقع زباله‌گردی در سطل‌های زباله و خونریزی آنها عادت کرده است: «در سطل زباله همه چیز پیدا می‌‌شود؛ از سرنگ و سوزن گرفته تا تکه‌های شیشه و ورق‌های آلومینیوم. روزی نیست که دست‌هایم زخمی نشود». مبارک، همه زندگی‌اش در روزهایی خلاصه می‌شود که در میان زباله‌ها به دنبال لقمه‌ای نان می‌گردد؛ نه می‌داند آرزو چیست و نه برنامه‌ای برای آینده دارد. مثل «باسط». او هم کودکی 10 ساله است که پول همه آنچه را که در روز از میان زباله‌ها درمی‌آورد برای خانواده 8 نفره‌اش در افغانستان می‌فرستد. باسط می‌گوید: «همراه 15 نفر از دوستانم در یک اتاق کوچک حوالی بازار زندگی می‌کنم». دوست دارد درس بخواند اما کار زیاد به او اجازه این کار را نمی‌دهد: «هر روز باید یکی از این کیسه‌ها را پر کنیم، وزن زباله‌ها هر چقدر می‌خواهد باشد دستمزد ما مشخص است؛ همان 50 هزار تومان! البته هر کس کیسه‌های بیشتر جمع کند دستمزدش هم بیشتر است اما معمولا بیشتر از یک کیسه در روز نمی‌شود. قبلا که شهرداری وارد این کار نشده بود امکان داشت اما از وقتی نیروهای بازیافتی شهرداری وارد این کار شده‌اند، سهم ما از زباله‌ها کمتر شده است».   * تهدید سلامتی کودکان زباله‌گرد در میان زباله‌ها مرور زندگی کودکان زباله‌گرد در پایتخت قصه تلخی است؛ کودکانی که آرزوهای‌شان را دفن می‌کنند و زباله‌ها را تفکیک! آنهایی که باید هر روز با خطرات ناشی از این کار هم دست و پنجه نرم کنند؛ از ابتلا به بیماری‌های واگیردار خونی مثل ایدز و هپاتیت گرفته تا بیماری‌های مسری دیگر. دکتر حسین سرمدیان، متخصص بیماری‌های عفونی در این‌باره می‌گوید: «کودکان زباله‌گرد به دلیل عدم اطلاع و آگاهی از جنس زباله‌هایی که در میان آنها پرسه می‌زنند با انواع مختلف تهدیدات مواجهند. خیلی از سطل‌هایی که آنها بی‌محابا در میان‌شان دنبال لقمه‌ای نان می‌گردند زباله‌های عفونی حوزه بهداشت و درمان هستند که در مقابل مطب پزشکان و کلینیک‌های درمانی رها می‌شوند. وجود سرنگ‌های آلوده به خون و کیس‌های آزمایشگاهی و... در میان این زباله‌ها سلامتی این کودکان را بشدت تهدید می‌کند». همه این زوایای تلخ و تاریک زندگی کودکان زباله‌گرد به یک طرف اما آزار روحی- روانی آنها در جامعه به دست برخی افراد شاید تلخ‌ترین بخش زندگی این کودکان باشد؛ موضوعی که هر ساله در گوشه و کنار جامعه شاهد تکرار آن هستیم، رفتارهای غیرانسانی علیه کودکان کار که مدتی با جبهه‌گیری مدافعان حقوق کودک، تشکل‌های مردم‌نهاد، سلبریتی‌ها و... روبه‌رو می‌شود و بعد به فراموشی سپرده می‌شود، بدون اینکه قدمی در راستای حل مشکلات این کودکان برداشته شود.   * 26 سال پیش به کنوانسیون حقوق کودک پیوستیم لیلا ارشد، فعال حقوق کودکان نیز در این‌باره می‌گوید: «مرور 10 ساله اخبار رسانه‌ها پر از وعده و وعید مسؤولان پیرامون ساماندهی وضعیت کودکان کار است؛ حرف‌های شیکی که تا به حال سرانجامی نداشته است. او معتقد است: «وعده‌های افراد درباره ساماندهی کودکان کار و خیابان دیگر آنقدر هر روز تکرار شده است که کسی رغبتی برای شنیدن آن ندارد!» این فعال حقوق کودکان از قانون‌های بلاتکلیفی برای ‌ما می‌گوید که تنها روی کاغذ  مانده‌اند و کسی میلی برای اجرای‌شان ندارد: «وقتی کشور ما سال 72 به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته نباید ما امروز در کشور شاهد به‌کارگیری کودکان در کارهای سختی چون جمع‌آوری پسماند باشیم». ارشد می‌گوید: گمان می‌کنم امروز باید بنشینیم و بیندیشیم که این همه تشکل حمایت از حقوق کودکان برای الزام مسؤولان به اجرای قوانین حمایتی از حقوق کودکان چه کرده‌اند؟ چرا دولتی‌ها رغبتی به انجام این کار ندارند؟   * حدود 5 هزار کودک زباله‌گرد در تهران بی‌سرانجامی فعالیت‌های حمایتی تشکل‌های مردم‌نهاد درباره کودکان کار و زباله‌گرد باعث شده تا امروز در گوشه و کنار شهر شاهد فعالیت این قشر باشیم؛ کودکانی که با قد و قواره کوچک خود باید در سطل‌های زباله بزرگ دنبال لقمه‌ای نان باشند. عضو شورای اسلامی شهر تهران ریشه اصلی زباله‌گردی کودکان در خیابان‌های پایتخت را نبود ‌نظارت بر عملکرد پیمانکاران حوزه بازیافت شهرداری دانسته و اظهار می‌دارد: «پیمانکاران برای کسب سود بیشتر از  کودکان به عنوان کارگران ارزان‌قیمت برای زباله‌گردی استفاده می‌کنند». او با اشاره به فعالیت بالغ بر 14 هزار نفر زباله‌گرد در تهران می‌گوید: «حدود 5 هزار نفر از این زباله‌گردها را کودکان تشکیل می‌دهند». مجید فراهانی با اشاره به بهره‌کشی و استثمار کودکان کار، اتباع بیگانه و آسیب‌دیدگان اجتماعی از سوی مافیای زباله در تهران می‌گوید: «اگر یک کارگاه صنعتی نسبت به بکارگیری نیروی افاغنه اقدام کند سریعا با آن واحد برخورد می‌شود اما ما شاهد به بکارگیری علنی کودکان اتباع خارجی در حوزه بازیافت زباله هستیم و همه چشم‌های‌شان را روی این موضوع بسته‌اند!» این عضو شورای اسلامی شهر تهران خطاب به شهرداری می‌گوید: «حرکات نمایشی دردی از کودکان کار و زباله‌گرد درمان نمی‌کند و باید در راستای ایفای مسؤولیت اجتماعی، خود شهرداری در این مسیر به طور جدی وارد شود».   * کودک کار در کشور متولی ندارد همه اما دیده‌ایم هرگاه در حوزه کودکان کار اتفاق تلخی رخ می‌دهد، پاسکاری پذیرش مسؤولیت از سوی دستگاه‌های اجرایی و متولیان امر همیشه حکم نمک روی زخم را داشته است. مونیکا نادی، حقوقدان با تایید این موضوع می‌گوید: «مشکل بزرگ ما این است که متاسفانه کودکان کار هیچ متولی در کشور ندارند و هنگام بروز این مشکلات است که می‌شنویم «کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!» او که به قانون تسلط کامل دارد، می‌گوید: هشدار داده‌اند بعد از 3 بار دستگیری چنانچه فرد دوباره دستگیر شد از خانواده سلب صلاحیت می‌شود! مگر می‌شود بدون برگزاری جلسه دادگاه و صدور حکم قضایی چنین تصمیمی گرفت؟   * سهم ناچیز کودکان زباله‌گرد از ارزش افزوده بازیافت زباله مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز در گفت‌وگو با خبرنگار «وطن امروز» با اشاره به فعالیت بالغ بر 5 هزار کودک کار زباله‌گرد در تهران می‌گوید: «طبق برآوردهای انجام شده در سال 97، این تعداد کودک کار سال گذشته بالغ بر 2600 میلیارد تومان از محل خدمات‌شان برای پیمانکاران درآمد داشته‌اند این در حالی است که سهم رسیده به کودکان از این محل در خوشبینانه‌ترین حالت تنها 5/2 درصد بوده است». فرشید یزدانی با اظهار تاسف از به سخره گرفتن شخصیت این کودکان در جامعه و آسیب‌های وارده به روحیه آنها در کنار تمام سختی‌های زندگی‌شان اظهار می‌دارد: «اتفاقی که در کرج رخ داد تکرار قصه‌ای شرم‌آور برای جامعه ما بود که وقتی آن را با نگاه کارشناسی مرور می‌کنیم ردپای آسیب‌های اجتماعی دیده می‌شود». او معتقد است: «خاطیان این اتفاق خود از آسیب‌دیدگان جامعه بودند، زخم‌خورده‌های اجتماعی که گمان می‌کنند با زخم زدن به افراد جامعه می‌توانند درد‌های خود را التیام دهند. در سوی دیگر کودکی بود که متاسفانه هیچ‌کس خود را متولی او نمی‌داند، نه شهرداری، نه بهزیستی و نه هیچ نهاد اجتماعی دیگر! شهرداری از یک‌سو در سایه فعالیت این کودکان منافع خود را در حوزه بازیافت زباله دنبال می‌کند و این منافع آنقدر ارزشمند است که امروز به طور رسمی می‌بینیم عوامل شهرداری اعلام می‌کنند لباس بر تن کودکان زباله‌گرد کرده‌ و آنها را ساماندهی کرده‌ایم اما در مواقعی که این کودکان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند این نهاد اجتماعی شهری زیر بار هیچ مسؤولیتی نمی‌رود. واقعا چرا؟» مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان با رد تمام ادعاها مبنی بر نبود قوانین حمایتی از حقوق کودکان، می‌گوید: «ما قانون داریم، قابلیت اصلاح وضع موجود را هم داریم اما عزمی برای این اصلاح نداریم. این حقیقت تلخ ما در حوزه کودکان کار است!» یزدانی ادامه می‌دهد: «متاسفانه اصلاح وضعیت کودکان کار در اولویت هیچ نهاد اجتماعی نیست و باید به‌طور جد تشکل‌های مردم‌نهاد، رسانه‌ها و فعالان حقوق کودک به مطالبه‌گری در این بخش بپردازند». قصه «زلمی» هم  با دستگیری 2 جوان خطاکار و میهمان کردن او در صداوسیما و کمی تبلیغ یک فرد خیر که مقابل دوربین‌ها با او عکس یادگاری گرفت تا در رزومه‌های کاری آینده‌اش ارائه دهد، تلخ‌تر از روزگار گذشته‌اش تمام شد. تب و تاب فضای مجازی هم در این‌باره خوابید. و همه ترس‌مان این است که کودک کار قربانی بعدی به چه شیوه‌ای قرار است دستمایه خنده‌های تلخ شود؟ *** [ضرورت مقابله نهادهای امنیتی با سرکردگان کودکان کار] معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: سیاست‌های حمایت از کودکان کار نداریم و باید این سیاست‌ها تدوین شود. «حبیب‌الله مسعودی‌فرید» در تشریح اقدامات سازمان بهزیستی در قبال کودکان کار ایرانی و اتباع خارجی، گفت: اگر ما با کار کودکان غیرایرانی برخورد می‌کنیم، درواقع برخورد با قاچاقچیان کودک است. وی در ارتباط با شیوه صحیح مقابله با کار کودک و قاچاق کودک کار گفت: این درست نیست که با رویکرد خیریه‌ای به کار کودکان و قاچاق کودکان کار نگاه کنیم، چرا که این به‌ معنای‌ آن است که کودک و خانواده او باید شرایط خود را بپذیرند. وی افزود: کار کودک به هر دلیلی غیرمجاز است. بر این اساس باید حمایت‌ها به خود کودک معطوف شود، حتی اگر خانواده نیاز به کمک داشته باشد. کسی نمی‌تواند کودک خود را به دلیل فقر به کار مشغول کند. مسعودی‌فرید افزود: بنده بارها اعلام کرده‌ام ما سیاست‌های حمایت از کودک کار نداریم و باید این سیاست‌ها تدوین شوند، در این تدوین دولت و نهاد قانون‌گذاری یعنی مجلس باید دست به کار شوند؛ چرا در برنامه‌های توسعه‌ هیچ بحثی در رابطه با کار کودکان و نوجوانان نشده است. وی به ایلنا گفت: طبق آیین‌نامه، ناجا باید از ما حمایت کند. در سعادت‌آباد تهران که مددکاران برای جذب کودکان کار اقدام کردند، با قمه به آنها حمله شد. یا سرکرده یک سری از کودکان کار به مددکار ما عکس نشان داده و گفته «این کودکان برای من هستند، من با اینها کاسبی می‌کنم و شما به چه حقی بچه‌های من را جذب می‌کنید». ما نیاز به مداخله ناجا داریم، حتی نیاز به مداخله نهادهای امنیتی هم داریم.