ترور سردار سلیمانی، گام اول طرح معامله قرن - سید علاءالدین حیدری*

ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی توسط ترامپ را می‌توان مصداق نقض حقوق بین‌الملل و جنایت جنگی دانست.
ترور یک مقام ارشد نظامی کشوری مستقل، در کشوری ثالث به روشی کاملا تروریستی یک موضوع کاملا روشن و قابل پیگیری در مجامع جهانی است. حق مقابله و تلافی برای ایران، منطبق با موازین حقوقی و معاهدات جهانی می‌باشد. فارغ از ابعاد جنایتکارانه این اقدام خلاف عرف، ترور شهید سلیمانی دارای بعد بین‌المللی و در واقع این ترور قطعه‌ای از یک پازل بزرگ می‌باشد.
برکسی پوشیده نیست که شخصیت کاریزماتیک سردار سلیمانی در میان گروه‌های محور مقاومت خاورمیانه یک تاثیر و نفوذ معنوی - نظامی با درجه بالا بود که هر گونه تصمیمی در چهارچوب خاورمیانه لزوما با لحاظ جایگاه ایران و شخصیت حقیقی و حقوقی شهید سلیمانی بوده و بدون در نظر گرفتن ایران و با محوریت شهید سلیمانی هرگونه پروژه‌ای در این منطقه قابل اجرا نبوده و نمی‌باشد.
نقش بی بدیل شهید سلیمانی در مسائل و معادلات سوریه، عراق، لبنان، فلسطین، یمن و... را نه می‌توان انکار کرد و نه می‌توان کم اثر جلوه داد. بلکه بدون شک شخصیت اول موثر در معادلات منطقه و حمایت از محور مقاومت این شهید بزرگوار بوده است.


نقش و تاثیر شهید سلیمانی در تقویت مقاومت فلسطین را شاید بتوان یکی موثرترین دلایل گرمی و پایداری نهضت مقاومت فلسطین دانست. حمایت‌های مختلف ایشان و نیز ارتباط وسیع و پرنفوذ شهید با رهبران لبنانی و فلسطینی یکی از اصلی‌ترین دلایل پرفروغ ماندن چراغ مقاومت و رسایی صدای مظلومیت فلسطینی‌ها است.
محور مقاومت مدیون این شهید و وام دار حمایت‌های بی‌دریغشان می‌باشد.
ترامپ رئیس جمهور تاجر پیشه و در واقع بازرگانی که رئیس جمهور آمریکا شد. همواره و در چهارچوب سیاست‌های کلان و استراتژیک آمریکا در حمایت از کشور نامشروع رژیم صهیونیستی درصدد خاتمه منازعه فلسطینی - اسرائیلی به سود اسرائیل بوده و برای پیشبرد این هدف، مدام در تلاش بوده است.
ترامپ با مدیریت داماد خود موضوع فلسطین را در قالب طرحی موسوم به «معامله قرن» گنجانده و در سه سال اخیر در بسترسازی اعلام و اجرای این طرح ننگین بوده‌اند. طرحی یک طرفه با سنگینی بسمت رژیم صهیونیستی که حقوق فلسطین در آن نادیده گرفته شده و ساکنان ذیحق این سرزمین را به دیده غاصب و در واقع جای دزد و قاضی عوض شده است.
طرح معامله قرن را بیشتر از آنکه یک معامله بنامیم باید آن را «حراج قرن» نامید. چراکه بیشتر از آنکه به معامله دو جانبه شبیه باشد، یک حراج یک طرفه و کاملا چپاول گرایانه است.
در این مقال صحبت از ماهیت و چیستی این طرح نبوده بلکه صرفا به ارتباط ترور شهید سلیمانی با اعلام طرح معامله قرن می‌پردازیم.
با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و فشار شدید داخلی بر ترامپ و تضعیف گفتمان ترامپ در محافل سیاسی آمریکا و همچنین نیاز شدید ترامپ به حمایت لابی صهیونیستی در آمریکا اعلام این طرح یک ضرورت سیاسی و حیاتی برای ترامپ بوده و در واقع برگ برنده‌ای برای او و تیم انتخاباتی‌اش محسوب می‌شد. اما اینکه طرح در چه شرایط و بستری اعلام گردد که بیشترین تاثیر انتخاباتی را به نفع ترامپ داشته باشد؟ یک چالش اساسی و مهمی برای آنها بود که طی سه سال گذشته بدان هم فکر کرده و هم زمینه سازی نموده‌اند.
یکی از موانع عمده اعلام و پذیرش طرح معامله قرن پس زدن و یا دفع این طرح از جانب کشورهای اسلامی و خصوصا مردم فلسطین بود.
دومین مانع بسترسازی برای این طرح، گروه‌های مقاومت و واکنش و نیز برد و عمق واکنش محور مقاومت در مقابله با این طرح بود.
سومین مانع جدی و مهم بر سر راه موفقیت این طرح نفوذ و نقش کلیدی ایران و قویا نقش مهم حاج قاسم سلیمانی در میان کشورها و گروه‌های منطقه بوده که این مسئله سخت آمریکا و اسرائیل را هراسناک نموده است.
مسلم است که آمریکا از بدو پیروزی انقلاب اسلامی از نقش محوریت ایران در میان مسلمانان و گروه‌های مقاومت وحشت داشته و همیشه در تلاش برای کاهش و تخریب ایران کوشیده است.
اما قدرت رو به رشد و تاثیر عمیق و فزاینده ایران در سال‌های اخیر بر میزان عصبانیت و وحشت آمریکا افزوده است.
آمریکا برای اعلام معامله قرن سه عامل فوق را بطور جدی دیده و برای رفع آنها بطور هدفمندی برنامه‌ریزی کرده است.
برای مهیا کردن شرایط پذیرش معامله قرن در میان کشورهای اسلامی و خاصتا کشورهای همسایه فلسطین و عربی تمرکز خود را روی دو موضوع «ایران هراسی» و «مهار نفوذ ایران» داشته و دو هدف فوق را بشدت دنبال کرده است.
برای ایجاد و انتشار ایران هراسی در منطقه با تقویت تنش‌های مذهبی، تکثیر گروه‌های تکفیری و دنبال کردن تفرقه درمیان صفوف امت اسلامی سعی در ایجاد هراس نسبت به رشد نفوذ ایران در کشورهای منطقه داشته و تنش زایی و ایجاد دو قطبی تنش سنی- شیعه را بطور کاملا برنامه‌ریزی شده پی‌گرفته است. در این چند سال با ایجاد ایران هراسی در صدد شعله ور کردن تنش‌های مذهبی بوده‌اند.
مانع اصلی شکل گیری نقشه آمریکا در ایجاد منازعات مذهبی و تبدیل مقاومت به جنگهای مذهبی، نقش و نفوذ معنوی - سیاسی و نظامی شهید سلیمانی در میان گروه‌های سیاسی و مقاومت منطقه و نیز ارتباط عمیق این شهید با لایه‌های پرنفوذ جامعه اهل سنت در کنار حمایت و تعامل سازنده با گروه‌های سنی محور مقاومت بوده است.
تنش‌زدایی و ترجیح سیاست‌های وحدت محور از جانب ایران و تعامل مثبت و تلاش‌های شهید سلیمانی در شکست نقشه شوم آمریکا در منطقه، شرایط پیاده‌سازی پلان‌های آمریکا و اسرائیل را ناهموار و ناکام گذاشت.
تصور آمریکا بر این بود که با شهادت سردار سلیمانی مانع اصلی بر سر راه اعلام و موفقیت طرح معامله قرن (حراج قرن) برداشته شده و این طرح بر ریل موفقیت قرار گرفته و طرح در میان جامعه اسلامی مورد قبول واقع می‌شود.
نقشه حذف و مهیاسازی شرایط ترور شهید سلیمانی از مدتها قبل کلید خورده بود. آمریکا از چند محور از جمله فشارهای سیاسی، ایجاد ناآرامی در کشورهای منطقه، حمله به تاسیسات نفتی آرامکو، طرح نام شهید سلیمانی در ناآرامی‌های عراق و لبنان، ایجاد شائبه‌های مختلف در مورد نقش سپاه قدس در منطقه و ربط دادن همه مسائل منطقه به این شهید بزرگوار، از جمله کلید واژه‌های بسترساز شرایط ترور سردار سلیمانی از طرف آمریکا بودند که در این راه هزینه‌های گزافی را متحمل شده‌اند.
تصور آمریکا و اسرائیل بر این بود که اول باید شخصیت معنوی شهید سلیمانی را ترور کرد بعد اقدام به حذف فیزیکی ایشان نمود. اما نتوانستند و با واکنش مردم منطقه در مقابل این جنایت همه تصورات آنها باطل گردید.
اما آنچه این محاسبات را دچار خطا و شکست کرد مسائلی از جمله؛ 
۱- عدم توجه به نفوذ استراتژیک وحدت محور ایران در منطقه و در میان امت اسلامی بود.
۲- اشتباه محاسباتی آنها در سنجش سطح نفوذ و جنس فرماندهی شهید سلیمانی، میزان و درجه ایجاد همدلی و همگرایی فکری ایجاد شده توسط ایشان در میان گروه‌های محور مقاومت است.
شهید سلیمانی اساس را بر ایجاد محور فکری به جای محور نظامی گذاشته است و در این تاکتیک ارزشمند، ارزش‌ها و اهداف اولویت بوده و با حذف فیزیکی فرمانده، چیزی و یا ارزشی عوض نشده بلکه برعکس الگوها تقویت و نهادینه می‌شوند.
۳- آنچه که می‌تواند تمام محاسبات و نقشه‌های آمریکا و اسرائیل را دچار شکست مطلق کند نقش رهبریت رهبر انقلاب در میان محور مقاومت و منطقه است که آمریکا توانی در کاهش این نفوذ و قدرت رهبری ندارد.
۴- قدرت و نفوذ ایران قائم به شخص نبوده و آمریکا در این مورد دچار اشتباه فاحشی گردیده است. 
فردای پس از سردار سلیمانی این موضوع را ثابت کرد که نقش ایران و قدرت سپاه در منطقه دچار هیچ خللی نشد.بلکه اراده‌ها قوی تر و همدلی‌ها عمیق تر شدند.
تحلیل اشتباه آمریکا این بود که فکر می‌کرد با حذف و ترور فیزیکی سردار سلیمانی می‌تواند، هم در داخل آمریکا افکار عمومی را همراه کند که نکرد و هم در خاورمیانه موج همراهی با خود و طرح معامله قرن (حراج قرن) را فراهم کند که نشد.
ادامه در صفحه 2