ظریف یا مرتضوی؛ مساله این است! ایلیا آزادمنش

ایران در آستانه تصمیمی حیاتی قرار گرفته است. 29 اردیبهشت، انتخابات میان دو نامزد یا دو جناح نیست؛ ما باید بین دو گروه از مسئولان، با دومنش و حتی دو جهان‌بینی متفاوت و گاه متضاد، یکی را برگزینیم و سرنوشت ایران و فرزندانمان را به آنان بسپاریم. با توجه به شرایط بسیار ناپایدار منطقه و بهانه‌جویی دشمنان، سوال این است که: آیا روحیه و کارنامه همکار و مسئول مافوق قاضی مرتضوی (حجت‌الاسلام رئیسی) قابل تسری به بالاترین مقام اجرایی حساس‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین قدرت خاورمیانه است؟ آیا کسی که بازداشت‌گاه کهریزک در دوره فرماندهی او در نیروی انتظامی تاسیس شده است و مشهور به حملات گازانبری است، هرچند که متخصص و مومن در آن امور باشد، بهترین نماینده ممکن امروز ایران در اذهان عمومی جهان است؟ آیا مردم خواهان آنند که تجاربی که در دادگاه‌های سراسر ایران داشته‌اند را به بخش اجرایی و ملموس زندگی‌شان تسری دهند. آیا ایران در این وضعیت شکننده جهانی، تاب و تحمل کسانی از این جنس را دارد؟ آیا می‌توان قیمت دلار را به جمشید بسم‎الله‌ها و درآمد نفت یک مملکت را به بابک زنجانی‌ها سپرد؟
آیا سیاست خارجی کشوری که بحران احاطه‌اش کرده است و بسیاری از رقبایش مترصدند که با سوء استفاده از اظهارات هیجانی و غیرحرفه‌ای مسئولانش، آن را عقب‌مانده و مستحق فشار یا حمله نظامی بدانند را می‌توان به باعثان حمله به سفارت عربستان واگذار نمود؟ به کسانی که محض رضای خدا حتی یک تجربه دیپلماتیک ندارند! مردم شاید ندانند که مسعود میرکاظمی که امروز پرچم‌دار ستادِ داماد امام جمعه مشهد است، همان کسی است که بدون هیچ تجربه دولتی، ناگهان به وزارت رسید و از وجدانش نپرسید که آیا کسی که صرفاً در فروشگاه اتکا بوده است، قابلیت مدیریت یک وزارت را دارد یا نه؟ مردم باید بدانند که این مسئول فعلی ستاد که در صورت موفقیت، احتمالاً وزیر کابینه آینده هم خواهد شد، همان کسی است که تنها در عرض یک سال، 250 مدیر ارشد و کارکشته وزارت نفت را برکنار کرد و به جای آن‌ها، کسانی از فروشگاه اتکا و دیگر مشاغل نامربوط را بر تخصصی‌ترین مناصب نشاند. آری، طنز تلخ روزگار این است که چنین کسی که ایران عزیز را برای همیشه از منفعت فوق‌العاده معامله نفتِ پایاپای (سوآپ) محروم کرد و حتی به علت دستور مستقیم خود، مبنی بر تولید بنزین سرطان‌زا به دادسرا احضار شد، در سخنرانی انتخاباتی آقای رئیسی، خواستار محاکمه دکتر ظریفی می‌شود که بیش از سی سال برای پاسداری حقوق ایران، خالصانه و مدبرانه جنگیده است. راقم این سطور اعتقاد دارد که واکنش ایران به دستور مسعود میرکاظمی برای محاکمه سرباز وفاداری که رهبر انقلاب، وی را «وزیر عزیز»، «فرزند انقلاب» و «امین، غیور، شجاع، متدیّن» خوانده‌اند، محکی است از بیداری و بصیرت مردم ایران. آیا پیغام حمایت شخصیتی مثل مرتضوی از مدیر اسبق مافوقش، یا حضور امثال میرکاظمی که دو ساله از سوی مجلس مدافع احمدی نژاد استیضاح شد -البته بعد از نابود کردن بیت‌المال مردم ایران- چیزی جز تکرار تجارب تلخ گذشته است؟ نه مرتضوی یک نفر نیست؛ او یک تیپ فکری است و می‌بایست از خودمان بپرسیم: آیا چنین کسانی که تخصص و تجربه مسئولیت‌های اجرایی را ندارند، نظام را هزینه نفع شخصی خود می‌کنند و ناجوانمردانه از رهبری و اسلام برای توجیه اشتباهات خود مایه می‌گذارند، «اصلح» هستند؟
از سوی دیگر، دکتر ظریف نماینده مدیران متخصص این مرز و بوم است که تجربه حرفه ای عمیق را به تحصیلات عالیه غیر دروغین خود گره زدند و دل در گروی ایران، اسلام و نظام دارند.شایستگانی که ناجوانمردانه آنها از خدمت به میهن‌شان و پُست‌های کلیدی محروم کرده بودند. امروز راست وحشی آمریکا، لابی‌های صهیونیستی و شیوخ نفتی عربی که دفاعیات دکتر ظریف از ایران بر سر مسائل حیاتی را شاهد بودند، از آمدن وزیر بسیار موثری که به جزئیات حقوقی قوانین آمریکا و اروپا اشراف کامل دارد وباعث آن می‌شود که جهان به احترام مردم ایران تعظیم کند، در هراسند. به تحقیق نه تنها در ایران که در آسیا چنین شخصیتی بی‌نظیر است. جان کری از قدرت بیان و ابتکارات فردی او به شگفت آمده بود و حتی کیسینجر (قطب سیاسی آمریکا)، او را دشمن قابل احترام خواند. وای به حال ایران، اگر در شرایط بحرانی امروز، دوباره چنین شخصیتی را خانه‌نشین کند! اگر انتخاب ما، چنین نتیجه‌ای داشته باشد، بازتاب نامطلوبی در جهان خواهد داشت و ما را سال‌ها به عقب خواهد راند. چرا که دکتر ظریف هم یک نفر نیست؛ او پرچم‌دار مسئولان شایسته‌ای است که کارهایشان استوار و کارنامه‌هایشان شفاف است. آری، او یک نفر نیست؛ او فریاد یک ملت است که دیگر نمی‌خواهد هزینه هیجانات تاریک یک نفر را بپردازد. فریاد ملتی که دیگر نمی‌خواهد چهره اسلام، اعتبار نظام و منافع میهنش، به خاطر تصمیمات شتاب‌زده و ناشیانه مخدوش شود. محمد جواد ظریف، فریاد دانشجویانی پر امیدی است که نمی‌خواهند در خارج از کشور، به علت توهمات توخالی واظهار نظر نپخته‌ای، تحقیر شوند و به علت افزایش نجومی قیمت دلار، سرنوشت و رویاهایشان را تباه شده ببینند؛ فریاد هزاران شهروند ایرانی است که زندگی را دوست دارند و نمی‌خواهند بنزین سرطانی استنشاق کنند؛ فریاد هزاران مادر است که دیگر نه می‌خواهند شاهد از دست رفتن تدریجی کودکان هموفیلی‌شان باشند و نه برای پیدا کردن داروهای نایاب فرزندشان، به هر کاری تن دهند.