شفافيت؛ لازمه کسب اعتماد عمومي

احتمالا در ايام کرونايي کشور جمله «وقتي آنها اين آمار را اعلام مي‌کنند، قطعا تعداد خيلي بيشتر است» را بارها از افراد مختلف شنيده‌ايم. جمله‌اي نااميدکننده و پر از بي‌اعتمادي که در ميان مردم راحت‌تر از گذشته شنيده مي‌شود. آثار مخرب اين بي‌اعتمادي گاهي به قيمت ناديده گرفتن جان خود تمام شده است و عده‌اي همچنان با فرض عدم صداقت، نمي‌خواهند بيماري کشنده کرونا را باور کنند. اما اين بي‌اعتمادي که در اين سال‌ها افزايش پيدا کرده است، چگونه فراگير شده و چرا همچنان تلاشي براي اعتمادسازي آن وجود ندارد؟ سال گذشته در ميان حوادث مختلفي که کشور را دربرگرفت، دو اتفاق تلخ کشور را در شرايط بحراني قرار داد. اتفاق اول حوادث آبان ماه بود که در پي گراني بنزين رخ داده بود. تصميمي که به بدترين شکل ممکن صورت پذيرفت و عدم اعتماد به افکار عمومي وضعيت خطرناکي را رقم زد. تصميمي که بدون اطلاع قوه مقننه اتخاذ شد و به جاي اعتماد به مردم، به صورت شبانه اطلاع رساني شد تا شهروندان خوابي همچون اصحاب کهف را تجربه کنند! در ادامه نيز با عدم پذيرش مسئوليت اين تصميم توسط سران قوا، کار وخيم‌تر و بذر بي‌اعتمادي جاي رشد پيدا کرد. موضوع دوم هواپيماي مسافربري اوکراين بود که اين اتفاق نيز با پنهان کاري، تبديل به بحراني ديگر در کشور شد و مي‌توانست آشوبي خطرناکتر را در کشور منجر شود. در حالي که چند روز قبل اين حادثه، مردم ارادت خود را به سربازان اين کشور و سردار قاسم سليماني اثبات کردند. 
اين اتفاقات لطمه بزرگي را به اعتماد عمومي جامعه وارد کرد و يقينا برگرداندن اين سرمايه اجتماعي به راحتي به دست نمي‌آيد. مردم عزيز ايران هميشه دوستدار اين کشور بوده و هر کجا مشکلات کشور، صادقانه با آنها در ميان گذاشته شده است در کنار مسئولان با تمام توان براي آزادي، آبادي و استقلال کشور تلاش کرده‌اند و شفافيت و صداقت، حداقل درخواستي است که داشته و دارند. اما بيشتر از فراگير شدن بي‌اعتمادي در ميان مردم، عادي شدن عدم صداقت، نداشتن شفافيت و پاسخگو نبودن در بين برخي مسئولان است. کساني که مردم را لايق پاسخگويي نمي‌دانند و قدرت را براي استفاده شخصي مغتنم مي‌شمارند. سال گذشته در برخی استان‌های کشور نيز شاهد سوء استفاده برخي مديران از مناصب و عدم پاسخگويي به افکار عمومي بوديم؛ اتفاقي که قطعا بي‌اعتمادي، عدم همراهي و در نتيجه آسيب به استان و کشور را دربرخواهد داشت. به هر حال، مسئولان بايد بدانند، به دست آوردن فرصت خدمت‌رساني به معناي تلاش براي برآورده کردن خواسته‌هاي مردمي است و مجالي براي استفاده خود و اطرافيان نيست. 
مردم نيز در صورت مشاهده صداقت در خدمت، شفافيت در رفتار و مساوات و عدالت در قدرت همان همراهان هميشگي در کنار مسئولان خواهند بود و پيمودن ادامه راه بسيار تسهيل خواهد شد. سال 98 به پايان رسيد و سال جديد با بحراني جهاني آغاز شده است؛ بحراني که لازمه غلبه بر آن، مشارکت همگاني در کنار اعتمادسازي و همراهي آحاد جامعه است و پايان دهنده آن مردمي هستند که روزي با دل و جان و تلاش شبانه‌روزي توانستند بزرگترين انقلاب قرن را رقم بزنند.