خودروسازی باید از دست دولت رها شود

امیر محمود حریرچی‪-‬ به عنوان عضوی از خانواده مددکاران اجتماعی حرفه ای کشور و معلم این حرفه، خانه نشینی کرونایی را فرصتی برای تقویت پیوند زناشویی و یا تهدیدی جهت گسست آن میدانم لیکن انتخاب آن با زوجین خواهد بود. بر اساس گزارش برخی از مسئولین ذیربط، در تعدادی از استان‌ها مراجعه برای اخذ مجوز طلاق سیری صعودی را در دوران اخیر داشته است. به نظر می آید در ایران و به ویژه در بین طبقات متوسط به بالا افزایش آمار طلاق در دوران کرونایی و پسا کرونایی دور از ذهن نخواهد بود چرا که طلاق‌های به اصطلاح عاطفی میان آنها عمومیت بالایی دارد. بارها با زوج‌هایی رو به رو بودیم که به ظاهر زیر یک سقف زندگی می کردند اما در عمل ادامه مسیر زندگی آن‌ها بدون همدلی و متعاقب آن همراهی لازم بوده است، آن‌ها معمولا در حال جر و بحث و اعمال خشونت‌های کلامی، روانی و فیزیکی و ترک خانه بوده اند.این زوجین هم‌اکنون هم که نیاز به همراهی بیشتر و التیام زخم‌های روحی و روانی که قبلا به یکدیگر وارد نموده اند، دارند؛ به جای اینکه در جهت رفع سوء تفاهمات گام بردارند
و با گفتگو درباره اینکه ادامه چنین وضعیتی برای همه هر چه بیشتر آزار دهنده خواهد بود، به پذیرش خطاهای خود بپردازند تا اطمینان ایجاد کنند و در راستای حل و جبران خطاهایشان تلاش کنند تا آرامش حاصل شود؛ به جنگ و دعوا و انواع و اقسام خشونت‌ها می پردازند!
چرا برخی زوجین باید در این دوران خلوت با یکدیگر، به جای اینکه در راستای بهبود و بهینه سازی روابط و رفتارشان، با احترام به حریم شخصی یکدیگر که امروزه به عنوان یک نیاز و حق انسانی شناخته شده است، به گفت و شنودی دوستانه مشغول باشند؛ تهدید گر و تحقیر کننده هم هستند؟ چرا باید دورانی را که الزاما برای مدت‌های طولانی تر به دور از خستگی‌های کاری و مشغله‌های اجتماعی قبلی با هم هستند را مبدل به تهدید نموده که در نتیجه آن، به جان و روان یکدیگر بیفتند و گفت و شنود سازنده و ترمیم کننده را مبدل
به فحاشی و اهانتی نمایند که راه حل نهایی اش


ارائه درخواست طلاق، تا انجام سیر قانونی آن و برگشت به منزل والدین و دیگر نزدیکان و ایجاد اضطراب بیشتر از نوع غیر کرونایی اش برای آنها است. جواب این سوال‌ها به ریشه
انتخاب‌های اشتباه باز می گردد که بار‌ها مورد بحث‌های کارشناسی قرار گرفته و صحبت درباره آن از این مقال خارج است.
از طرف دیگر طبقات پائین جامعه و محرومین، در شرایط نامناسب اقتصادی که چندی است گریبانگیرمان شده، اقدام به ازدواج دخترانشان در سنین پائین می کنند در حالی که معمولا شوهرانی که برای آن‌ها در نظر می گیرند تفاوت سنی چشمگیری با دختران دارند؛ اصل چنین ازدواج‌هایی به دلیل مشکلات اقتصادی است و زنان در چنین شرایطی چون مورد حمایت قانونی، اجتماعی و اقتصادی قرار نمیگیرند، محکوم به
سوختن و ساختن در مثلث شوهرداری،
خانه داری و بچه داری خواهند بود. در رابطه با این
قشر از جامعه که کماکان درگیر تامین معیشت حداقلی خود و خانواده شان هستند، باید گفت نه تنها در این شرایط هم حق زندگی با حفظ کرامت انسانی ندارند بلکه توسط سردمداران و مسئولین مرفه الحال کشور که دارای فاصله اجتماعی بسیار زیادی با آنها هستند به رسمیت شناخته نشده و...