اصلاح‌طلبان برای 1400 شتابزده عمل نکنند

درباره ماندن یا نماندن شورایعالی اصلاح‌طلبان رای گیری شود
آفتاب یزد- امید کاجیان : محمود صادقی، نماینده
پر حاشیه و البته پرکار فراکسیون امید که این روزها نیز خبرساز شده است.
صادقی اما همانطور که انتظار می‌رفت یکی از ردصلاحیت‌شدگان مجلس یازدهم نیز بود. طرح اصلاح قانون انتخابات که این اواخر سروصدای زیادی به پا کرده و باعث شده تا در اتفاقی کمیاب پیش از آنکه طرح در صحن تصویب و یا به شورای نگهبان برود، کدخدایی به عنوان سخنگوی شورای نگهبان به شدت به آن بتازد بهانه خوبی برای گفتگو با اوست. طرحی که در بخشی از آن قرار است این حق به نمایندگان و نامزدهای ردصلاحیت شده داده شود تا بتوانند اگر کسی و یا نهادی گزارشی خلاف واقع علیه آن‌ها به شورای نگهبان داده و باعث رد صلاحیتشان شده است شکایت کرده و از خود دفاع کنند. از صادقی می‌پرسیم که آیا این طرح می‌تواند مشکلات چندین دهه اصلاح‌طلبان در ماجرای رد صلاحیت‌ها را حل کند؟


اما سرنوشت اصلاح‌طلبان از بعد این انتخابات نیز محل پرسش خیلی هاست، سرنوشت شورایعالی که این روزها با استعفای موسوی لاری روزهای جدیدی را پشت سر می‌گذارد، یا انتخابات 1400، دراین‌باره نیز با این عضو فراکسیون امید هم صحبت شدیم.
جناب آقای صادقی با ارائه طرح اصلاح قانون انتخابات شاهد واکنش‌های افرادی مانند کدخدایی و برخی از اعضای شورای نگهبان پیش از تصویب این طرح در مجلس و قبل از ارائه‌اش به شورای نگهبان بودیم. این طرح چرا باید چنین واکنشی داشته باشد؟
جدا از محتوای طرح، اظهارنظر برخی اعضای شورای نگهبان عجیب است، آن‌ها وظیفه دارند تا بعد از اینکه طرح تصویب می‌شود از نظر قانون اساسی و شرع آن را بررسی کنند، اینکه قبل از ارسال طرح برای شورای نگهبان اظهار نظر می‌کنند عجیب و غیر متعارف و مخالف با جایگاه شورای نگهبان است.
از سویی دیگر اما خیلی‌ها می‌گویند این طرح در واقع پاک‌کردن صورت مسئله است و برخلاف آنچه که مجلس
نشان می‌دهد اتفاقا نمایندگان مردم دراین طرح خیلی شجاع عمل نکرده اند.
این طرح یک نسخه اولیه داشته و بعد هم در کمیسیون، مواردی به آن اضافه شده است. در نسخه اولیه صرفا روی بحث گزارش خلاف واقع علیه کاندیداها تمرکز شده بود و اینکه کسی که به استناد گزارش خلاف واقع رد صلاحیت شده است، حق شکایت از شخصی که چنین گزارشی داده است را داشته باشد، اما در اصلاحیه‌ای که صورت گرفت چیزهایی به آن اضافه شد که به نظرم هیچ ضرورتی نداشت، طراحان این طرح عمدتا از دوستان اصولگرا هستند و حالت محافظه کاری در این طرح وجود دارد، اما در هر صورت این طرح، طرحی است که مورد قبول هر سه طیف مجلس قرار گرفته است و قاعدتا برخی ایرادات هم به آن وارد است. پیشتر مصوبه مجمع تشخیص مصلحت شورای نگهبان را مکلف کرده که مستندات رد صلاحیت را به افراد(نامزدین ردصلاحیت شده) اعلام کند، این موضوع، نیاز به قانونگذاری نداشت. اما این بخش که از این پس بتوان علیه کسانی که گزارش خلاف واقع می‌دهند، طرح دعوی کرد، چیز جدیدی است که دراین طرح بدان پرداخته شده است، در اصلاحیه‌ای که در کمیسیون انجام شد، مواردی به این موضوع اضافه شده است که به نوعی استناد به تحقیقات محلی را صحه گذاشته است. این نکته‌ای است که می‌توان به آن انتقاد داشت، در حالی که قانونا شورای نگهبان نباید به غیر از مراجع چهارگانه به گزارش دیگری استناد کند. اصل استناد این طرح به مراجع غیر از مراجع چهارگانه غلط است. اما در اصلاحیه کمیسیون تلویحا استناد به این گزارش‌ها تایید شده است. به صورت کلی نقدی که شما به این طرح کردید را قبول دارم.
هرچند واکنش‌های شورای نگهبان نشان میدهد که این طرح از سوی شورای نگهبان رد می‌شود اما اگر تصور کنیم که شورای نگهبان آن را قبول می‌کرد به نظرتان مشکلی که اصلاح‌طلبان در بحث رد صلاحیت‌ها داشتند حل می‌شد؟
این طرح را آقای کوهکن نوشتند و البته آقای مطهری نیز چیزی مشابه با این طرح داشتند و به نظرم با خود این افراد باید صحبت کرد که چرا به چنین متنی رسیدید، من هم جزو امضا کنندگان طرح نبودم، یعنی مطلع نبودم که چنین طرحی در صحن مطرح می‌شود اما پاسخ صریح من به سوال شما این است که این طرح در صورت تصویب هم نمی‌تواند مشکلات ما را حل کند. این طرح دست روی بخشی از مشکل گذاشته و نه همه و یا اساس آن. بخشی از مسئله که ظاهرا اینروزها رواج پیدا کرده، این است که اشخاصی بخصوص در شهرستان‌ها دائم علیه نمایندگان مجلس و برخی کاندیداها گزارش می‌دهند، این گزارش‌ها مثل هرادعای دیگری اگر دریک محکمه صالحه رسیدگی نشود قابل استناد نیست و اگر شورای نگهبان بخواهد به این گزارش‌ها استناد کند، اصلا با موازین حقوقی سازگاری ندارد، چون کاندیدا را از یک حق طبیعی محروم می‌کند. به هر حال نمایندگان به صورت جزیی و حاشیه‌ای نسبت به حل بخشی از مشکلات ردصلاحیت وارد شدند. آن‌ها می‌خواهند تا گزارش دهنده شناسایی شده و علیه او طرح دعوی شود اما این موضوع اصل قضیه و مشکل ما را حل نمی‌کند.
برخی از اصلاح‌طلبان مطرح کردند که بلافاصله بعد از پایان شیوع کرونا برنامه ریزی برای ورود به انتخابات 1400 را آغاز می‌کنند، این در حالی است که در سال 98 خیلی‌ها به اصلاح‌طلبان این اعتراض را وارد می‌کردند که این جریان نباید درانتخابات مجلس هم حضور میافت چه برسد به اینکه اکنون با تجربه یک شکست تمام عیار درمجلس یازدهم که به دلیل نحوه مشارکت مردم در انتخابات و همینطور دلسردی آنان از اصلاح‌طلبان رخ داده است، اکنون از انتخابات 1400 نیز سخن بگویند. شما کدام یک از این دونظر را می‌پذیرید؟ سکوت اصلاح‌طلبان برای 1400 یا تعجیل در آماده شدن برای رقابت‌های ریاست جمهوری؟
من هنوز به این جمع بندی نرسیدم که اساسا در حال حاضر زمان ورود به این مقوله هست یانه. کشور درگیر مسائل و مشکلات مختلفی به ویژه کروناست. بحث درمورد این مسائل خیلی زود است. مجلس یازدهم باید مستقر بشود تا از فضای سیاسی تصویر روشنتری پیدا کنیم، فعلا نمی‌توان در اینباره سخنی گفت. ضمن اینکه عملکرد آقای روحانی در این دوره نقش تعیین کننده‌ای در موفقیت یا عدم موفقیت اصلاح‌طلبان دارد. مردم عملکرد روحانی را به حساب اصلاح‌طلبان می‌گذارند و در شرایط فعلی هرچند دولت دردوران کرونا عملکرد موفقی داشته است اما در مجموع، رضایت نسبی از عملکرد روحانی در جامعه وجود ندارد. بنابراین هرگونه ورود به انتخابات 1400 باید با درنظر گرفتن این عامل باشد، پس نباید اصلاح‌طلبان در این امر شتابزده عمل کنند.
به دور ازاین بحث که جریان اصلاح‌طلب وارد انتخابات 1400 بشود یانه در سال‌های پیش رو چه راهکارهایی را برای حل مشکلات خود باید در نظر بگیرد؟
بخش عمده مشکلات اصلاح‌طلبان موانعی است که از بیرون به مجموعه آنان تحمیل می‌شود. اصلاح‌طلبان بسته به تنگناهایی که در آن قرار می‌گیرند و یا به آن‌ها تحمیل شده تصمیم می‌گیرند به عبارتی در قبال هر بن بست پیش‌روی‌شان به سراغ گزینه‌های بعدی می‌روند؛ گزینه‌هایی که انتخاب واقعی و اصلی خودشان نیست. مثلا در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 روحانی گزینه اصلاح‌طلبان نبوده است، اصلاح‌طلبان گزینه‌های دیگری داشتند که تایید نشدند و آن‌ها روحانی را که فکر می‌کردند ازبقیه بیشتر به آن‌ها نزدیک است انتخاب کردند. درانتخابات مجلس 94 هم همین طور بود، بنابراین بخشی از مشکلات اصلاح‌طلبان بیرونی است و علی القاعده حل این مشکلات هم در اختیار مجموعه اصلاح‌طلبان نیست مگر اینکه این موارد را از طریق مذاکراتی با مقامات عالی بتوانند حل کنند که احتمال خیلی کمی دارد، برمبنای همین محدودیت هاست که اصلاح‌طلبان عمل می‌کنند، اما قضاوت‌های مردم به این محدودیت‌ها کاری ندارد آن‌ها سرانجام عملکرد اصلاح‌طلبان را می‌بینند، خیلی از مردم اکنون عملکرد روحانی را به نام اصلاح‌طلبان می‌نویسند و به این کاری ندارند که آیا او گزینه اصلی اصلاح‌طلبان بوده یانه. در بحث دولت اکنون هزینه اصلی را اصلاح‌طلبان باید تقبل کنند. در مجلس هم به همین
شکل است.
امروز اما مشکل اصلی که اصلاح‌طلبان با آن درگیر هستند بحث قهر برخی مردم با صندوق‌های رای است حتی دیدیم در شهرهایی که گزینه‌های اصلاح‌طلب وجود داشت و رد صلاحیت نشده بودند،برخی مردم پای صندوق رای نیامدند. بحث بر سر این است که چگونه و با چه راهکاری بشود اعتماد به اصلاح‌طلبان را برگرداند تامردم حاضر شوند یکبار دیگر رای به آن‌ها را امتحان کنند. ازسویی قاعدتا در درون خود اصلاح‌طلبان هم ضعف‌هایی وجود دارد که باید کارشناسی شود. برخی می‌گویند با وجود این تنگناها و محدودیت ها، اصلاح‌طلبان به جای حضور در قدرت بیشتربه متن جامعه نگاه داشته باشند و تئوری اصلاح‌طلبی جامعه محور را مطرح می‌کنند، معتقد هستند که اگر قرار است اصلاحی صورت بگیرد این اصلاح در درجه اول منوط به اصلاح بدنه اجتماعی است و همراه با بدنه اجتماعی باید تحرکاتی در متن خود مردم صورت بگیرد. البته برخی هم معتقدند که این دو موضوع با هم منافاتی ندارد یعنی هم می‌شود اصلاحات جامعه محور را دنبال کرد و هم می‌توان از فرصت‌ها و روزنه‌های حداقلی که وجود دارد بهره برد و نیمچه قدرتی هم در بدنه حاکمیت داشت. چون بدون حضور در قدرت اساسا نمی‌توان اصلاحی انجام داد. شخصا معتقد هستم که اصلاح‌طلبان آن خاستگاه اصلی شان که بدنه مردم است را باید در اولویت توجه‌های خود قرار دهند.
سازوکارهای درونی اصلاح‌طلبان را چگونه می‌بینید آیا همچنان شورایعالی سیاستگذاری کارایی دارد؟ در حالیکه برخی احزاب اصلاح‌طلب از آن جدا شده و با این شورا اختلاف دارند؟ این اواخرهم که شایعاتی دیگر درباره اختلافات در این شورا از جمله استعفای آقای موسوی لاری مطرح می‌شود. به غیر از شورای عالی حتی شاهد بودیم که دردرون خود یکی از احزاب اصلاح‌طلب هم درگیری‌های شدیدی صورت گرفته و باعث انشعاب در آن حزب مشهور اصلاح‌طلب شد، تا چه اندازه این اختلافات به جریان اصلاح‌طلبی لطمه وارد کرده است؟
این اختلاف‌ها امری طبیعی است. نمی‌توان انتظار داشت که در تصمیم‌گیری‌ها این اختلافات نباشد. اختلافات اشکالی ندارد. ذات اصلاح‌طلبی متکثر است و همین تکثر و تعدد به نوعی فضای دموکراتیک تری نسبت به جریان اصولگرا ایجاد کرده است، در جریان اصلاح‌طلبان قرارنیست همه چیز به افراد تکلیف شود، پس این مباحث و جدل‌ها طبیعی است، ازسویی معتقدم شورای عالی سیاستگذاری توانسته تا حد زیادی در مجموعه وفاق ایجاد کند. اما به صورت کلی بعد از انتخابات مجلس یازدهم دوستان اصلاح‌طلب باید به بازخوانی انتخابات گذشته بپردازند، باید دید برای انتخابات بعدی هم ساز و کار شورای عالی جواب می‌دهد و یا نه؟ به هر حال بنا نبوده تا شورای عالی یک سازو کار و دائمی باشد بلکه یک ساختار موسمی برای انتخابات بوده است. نکته بعدی این که اصلاح‌طلبان نیاز به تشکیل احزاب قوی تری دارند. یکی از مشکلاتی که جریان اصلاح‌طلب دارد تکثر احزاب بعضا کم تعداد است. باید به نوعی برخی از این احزاب در هم ادغام شده و فراگیرتر شوند بتوانند با همسویی بیشتری عمل کنند. شورای عالی بعد از انتخابات مجلس هنوز جلسه‌ای نداشته که خود این امر هم جای انتقاد دارد البته موضوع کرونا همه چیز را به محاق برده است. اولین کاری که باید صورت بگیرد این است که شورا تشکیل جلسه بدهد. یک ارزیابی از انتخابات مجلس یازدهم داشته باشد و از اعضای عضوخود نظرخواهی بکند که آیا کماکان به این حرکت و شورا می‌خواهند ادامه بدهند یا نه.
شما اختلافات درونی و ناهماهنگی‌های اصلاح‌طلبان را طبیعی میدانید در حالی که این اختلافات به اصلاح‌طلبان بارها ضربه زده است. آخرین نمونه اش انتخابات مجلس یازدهم که شورایعالی گفت لیستی برای انتخابات ارائه نمیدهد اما احزاب اصلاح‌طلب چند لیست جداگانه اعلام کردند که خود این موضوع باعث تشتت و ریزش آرا شد و از سویی دیگر ناهماهنگی در جریان اصلاحات را نشان میدهد. اکنون اصلاح‌طلبان با این کار، نه تنها لیست داده و در رقابت مجلس یازدهم شرکت کردند بلکه شکست نیز خوردند.در حالیکه شورای عالی اصل را بر عدم ارائه لیست از سوی خود گذاشته بود.
شورای عالی حدودی از اختیارات را داشت و دارد، اختیارات شورا بر اساس توافق خود احزاب بوده است. شورا در آن حدود عمل کرد، اما اختیار نداشت که جلوی تصمیمات احزاب را خارج از چارچوب خودش بگیرد. اصلاح‌طلبان در شورای عالی برای مجلس یازدهم به اجماع نرسیدند و توافق نکردند و لیستی هم ندادند، اما شورا اختیار احزاب را نه می‌توانست نه می‌خواست که کاهش بدهد. احزابی هم که برای انتخابات لیست دادند، از لحاظ قانونی این اختیار را داشتند. آن‌ها از لحاظ سیاسی هم برای این عمل شان توجیهاتی دارند، کماکان هم فکر می‌کنم اگر این احزاب به عقب برگردند بازهم چنین تصمیمی می‌گرفتند، این کارشان هم عمدتا ناشی از یک نوع دغدغه اصلاح‌طلبی بود دغدغه‌ای با این مضمون که تحریم انتخابات نمی‌تواند مشکلات اصلاح‌طلبان را حل کند و فهرست ندادن اصلاح‌طلبان یک نوع تحریم انتخابات از سوی این جناح محسوب میشود و سایه این تحریم انتخابات، دامنه فعالیت اصلاح‌طلبان را بیش از گذشته محدود خواهد کرد و فشار بر آن‌ها را دوچندان میکند، ازهمین رو اصلاح‌طلبان و احزابشان دچار نوعی محافظه کاری شده و همین امر باعث شد آن‌ها تحت هرشرایطی برای انتخابات اسفند 98 لیست دهند، آن‌ها هنوزهم به این معتقد هستند که در هر شرایطی نباید از صحنه انتخابات غایب باشیم چرا که این موضوع را عملا به معنای حذف جریان اصلاح‌طلبی نه فقط درامروز بلکه در آینده میدانند. بنابراین از نگاه خیلی‌ها این اقدام احزاب را نمی‌توان تصمیم ناموجهی دانست.