۴۰ سال پس از گروگان‌گيري

گفت‌وگوي «سان» با فرمانده عمليات نجات گروگان‌های سفارت ايران در لندن 40 سال پس از گروگان‌گيري روح‌اله نخعي: «۱۰ ارديبهشت ماه سالروز اشغال سفارت جمهوري اسلامي ايران در لندن در ۴۰ سال پيش است که به گروگان‌گيري ديپلمات‌ها، آتش‌گرفتن کامل سفارت و شهادت شهيد لواساني و صمدزاده انجاميد. سال‌ها طول کشيد که منابع انگليسي اعتراف کنند اين گروگانگيري توسط سازمان اطلاعات رژيم صدام طراحي و اجرا شد». اين توييت حميد بعيدي‌نژاد سفير ايران در لندن در سالروز حمله تروريستي به سفارت ايران در بريتانيا و آغاز گروگانگيري بود، حادثه‌اي که در سال‌هاي ابتدايي پس از انقلاب حکومت تازه‌کار ايران را درگير بحراني کرد که اولين اتفاق مهم در روابط همواره پرتنش ايران و استعمارگر قديمي‌اش بود.نشريه سان بريتانيا اما به مناسبت سالگرد پايان آن هفته پرتنش با عمليات نيروهاي بريتانيايي، به سراغ فرمانده عمليات نجات سفارت ايران رفته و در گفت‌وگو با او گزارشي از اتفاقات آن روز پرحادثه تهيه کرده است. در اين گزارش، «راستي فرمين» که در تصويري از لحظه ورود نيروهاي بريتانيايي به سفارت براي مقابله با تروريست‌هاي مهاجم مشهور شده است، توضيح مي‌دهد که پس از ورود به سفارت، خودش يکي از اين تروريست‌ها را به ضرب گلوله کشته است.
  پخش زنده تاريخ
در اين گزارش، فرمين که اکنون ۷۰ سال دارد، حال نيروهايش را در لحظات پيش از عمليات توصيف مي‌کند: «شش روز بود داشتيم صبر و برنامه‌ريزي مي‌کرديم». او مي‌گويد نيروهايش ترسي نداشته‌اند و بعد از چندين روز صبر وقتي لحظه شروع عمليات رسيده بود، مثل «فنرهاي فشرده» به ميانه صحنه حادثه پريده‌اند: «تنها مي‌خواستند بروند آنجا و گروگان‌ها را نجات دهند. من هم آن روز قرار بود در فينال يک دوره مسابقه فوتبال بازي کنم براي همين فقط مي‌خواستم [کار را تمام کنم و] بروم خانه». بعد از شش روز انتظار، عمليات نجات در نهايت دقايقي بيشتر به طول نينجاميد. اين فرايند که به تعبير سان يکي از لحظات در تاريخ بريتانيا بود، از تلويزيون‌ها به طور زنده پخش شد و البته براي اولين بار، نحوه عملکرد نيروهاي ويژه بريتانيا را در معرض ديد مردم بريتانيا قرار داد تا تصوير قهرمانانه‌اي از اين نيروها که اغلب عمليات‌هاي ويژه و مخفي انجام مي‌دادند، در مقابل مردم قرار بگيرد.اين حمله توسط گروهي که خود را «گروه الشهيد» مي‌خواندند، انجام شده بود. اين گروه از طرفداران خودمختاري ايران در خوزستان بودند. در گزارش سان آمده است: شش نيروي مسلح اين گروه با ورود به سفارت ۲۶ نفر از کارکنان و مراجعان سفارت را گروگان گرفتند. درخواست آنها آزادي چند زنداني در خوزستان ايران و اجازه خروج امن از بريتانيا بود. اين درخواست البته با مخالفت دولت مارگارت تاچر مواجه شد.
  مذاکره‌کننده مغموم


مکس ورنون، مذاکره‌کننده دولت توانست گروگانگيران را به آزادکردن پنج زنداني قانع کند. فرمين مي‌گويد، زماني که ورنون با مذاکراتش خريد، تأثيري کليدي در آماده‌سازي براي عمليات نيروهاي ويژه داشته است اما به روايت فرمين، ورنون خود را در اين فرايند شکست‌خورده مي‌داند. فرمين همچنين مي‌گويد به نقش ورنون به اندازه کافي توجه نشده است: «او آنها را مشغول حرف‌زدن نگه داشت و تمام مدت داشت براي ما زمان مي‌خريد، چون اگر روز اول وارد مي‌شديم، ممکن بود خيلي خيلي اوضاع خراب شود». او ادامه مي‌دهد: «مکس احساس شکست مي‌کند چون نتوانست قانعشان کند دست بکشند، اما در تمام آن مدت ما داشتيم درباره اينکه تروريست‌ها مي‌خواستند چه کنند، اطلاعات مي‌گرفتيم».فرمين توضيح مي‌دهد: «هر بار که پاي پنجره مي‌آمدند، عکسي گرفته مي‌شد که به ما مي‌گفت چه شکلي هستند، چه پوشيده‌اند، چند تروريست داخل هستند و طرف اطلاعاتي ما آنچه را لازم داشتند از اين اطلاعات درمي‌آورد و به ما منتقل مي‌کرد». دو تيم از نيروهاي ارتش، در ساختمان جنب سفارت مستقر بودند و با شيفت‌هاي ۱۲ساعته اوضاع را زير نظر داشتند. تصاوير چهره‌هاي تروريست‌ها در پوسترهايي به ديوارها چسبانده شده بود. در پادگاني در همان نزديکي، محوطه ۵۶اتاقي سفارت در يک باشگاه ورزشي بازسازي شده بود تا سربازان فضاي داخل را با حداکثر جزئيات بشناسند.
  ريختن خون لواساني و کليدخوردن عمليات
ششم مي، روزي بود که سه صداي شليک شنيده شد. عباس لواساني، وابسته رسانه‌اي سفارت توسط گروگانگيران به قتل رسيده بود و پيکرش توسط گروگانگيران به خيابان پرت شد. پنج ساعت بعد، به نيروهایی که مشغول تماشاي فينال بيليارد قهرماني جهان بودند خبر اين اتفاق داده و مشخص شد زمان شروع عمليات رسيده است. کمي بعد از اين تماس ۳۴ نيروي ويژه پشت درها و پنجره‌ها و سقف سفارت آماده بودند. پوشش تمام ورودي‌ها و آمادگي نيروها براي شروع حمله، ۱۶ دقيقه به طول انجاميد. نارنجکي که به داخل ساختمان افتاد، صداي انفجاري را توليد کرد که در پخش زنده تلويزيوني توسط تمام مردم شنيده شد و فرمان شروع عمليات را نيز صادر کرد. تيم «آبي» با حضور فرمين از طبقه همکف وارد شدند و تيم «قرمز» از پشت‌بام.سربازان در ميانه آشوب حاصل از آتش انفجار نارنجک توانستند تمام ۱۹ گروگان را به باغ پشت سفارت منتقل کنند. پس از آن بود که فرمين با نفر دوم تيم تروريستي معروف به فيضل چهره‌به‌چهره شد: «[آن لحظه] واقعا نمي‌دانستم اين يک تروريست است که به سمت من مي‌آيد». او مي‌گويد در راه‌پله صداي نيروهايش را که به او هشدار مي‌داده‌اند شنيده است اما در ميانه سروصدا نفهميده چه مي‌گفته‌اند: «من آدم‌ها را مي‌گرفتم، نگاهشان مي‌کردم و مي‌انداختمشان سمت گروه بعدي. يک ژاکت‌پوش را گرفتم که يکي از آنهايي بود که در پايگاه روي پوسترها ديده بودم. چرخاندمش و چهره‌اش را شناختم که از تروريست‌ها بود. ديدم که يک نارنجک در دستش بود. به من با حالتي که مي‌گفت «کار من تمام است» نگاه کرد. شليک کردم و او پايين پله‌ها افتاد».
  «سربازان ما در خيابان‌اند اما از آدم‌هايي مثل اين مراقبت مي‌شود»
در اين گروگانگيري در مجموع، دو نفر از کارکنان سفارت ايران در لندن، يعني عباس لواساني و علي‌اکبر صمدزاده قرباني شدند و دو نفر ديگر از گروگان‌ها، غلامعلي افروز کاردار و علي دادگر مترجم نيز زخمي شدند. دو نفر از سربازان بريتانيايي نيز در اين حمله زخمي شدند اما کسي از آنها کشته نشد. در طرف مقابل پنج نفر از گروگانگيران نيز کشته شدند و يک گروگانگير دستگير و به حبس ابد محکوم شد اما در نهايت در سال ۲۰۰۸ پس از تحمل ۲۸ سال حبس آزاد شد. دولت بريتانيا از بازگرداندن او به کشورش، ايران خودداري کرد. فرمين مي‌گويد خونش از اين حقيقت که اين تروريست در لندن آزاد زندگي مي‌کند، به جوش مي‌آيد: «مي‌گويند او در حال دريافت کمک‌هاي دولتي است و جايي در لندن براي زندگي به او داده شده. اين مرا خيلي عصباني مي‌کند. سربازان ما در خيابان‌ها مانده‌اند اما از آدم‌هايي مثل اين مراقبت مي‌شود».
  ثبت داستان قهرماني در تاريخ
فرمين بعدها در کتابي به نام «!Go! Go! Go» يا «حرکت! حرکت! حرکت!» فرماني که در لحظه شروع عمليات صادر شد، شرح ماوقع آن روز را منتشر کرد و روايت او از اين عمليات سوژه ساخت يک فيلم به نام «شش روز» نيز شد. در تصويري که از لحظاتي قبل از ورود نيروها به سفارت گرفته شده است، فرمين در ميان نيروهايش به عنوان تنها فردي که دستکش به دست ندارد، در يکي از عکس‌هاي مشهور تاريخي مشخص است. صفحه توييتر فرمين در روزهاي اخير پر از ري‌توييت مطالب رسانه‌ها و شخصيت‌هاي مختلفي بود که به مناسبت سالگرد اين عمليات به او اداي احترام مي‌کنند.در روزهاي پس از عمليات، فرمين گرفتار يادآوري‌ها و کابوس‌هاي پس از آن بود و در سال ۱۹۹۳، مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه تشخيص داده شد. او اما مي‌گويد هيچ پشيماني‌ای از کشتن فيضل ندارد: «هيچ ناراحتي‌ای برايش حس نکردم چون بعدتر فهميدم فيضل کسي بود که لواساني را روي پله‌ها کشته بود که همه اين داستان‌ها را شروع کرد». فرمين ادامه مي‌دهد: «خيلي خوشحال هم بودم که او به سمت من آمد. هيچ تعارفي در اين باره ندارم. اين حقيقت ماجراست». اين فرمانده داستان را اين‌طور خلاصه مي‌کند: «ما رفتيم و کاري را که از ما خواسته شده بود، انجام داديم و در اين راه ۱۹ نفر را هم نجات داديم».