پروا و کرونا‌

پروا و کرونا‌ مريم نصراصفهاني بشر در حال دست‌وپنجه نرم‌کردن با بحران بي‌سابقه‌اي است؛ ويروسي ناديدني بالغ بر سه ميليون نفر را مبتلا کرده که از ميان آنان ده‌ها هزار نفر جان ‌باخته‌اند. ميليون‌ها نفر در سراسر زمين در خانه‌هاي خود محبوس شده‌اند و هفته‌هاست از ديدار خانواده، همکاران و دوستان خود محروم‌اند. در ظاهر و با توصيه به کاهش مراودات اجتماعي، تعطيلي مکان‌هاي عبادي و عمومي و فاصله‌گذاري فيزيکي براي مقابله با شيوع اين بيماري، تو گويي آدم‌ها تنهاتر شده‌اند و هيچ پناهگاهي جز کنج خلوت خانه‌هاي خود ندارند.درعين‌حال، به نحو شگفت‌انگيزي فرزندان آدم و حوا دوباره يک خانواده شده‌اند. خانواده چند ميلياردي که اگر خواهان ادامه حيات روي سياره‌اند، بايد از وسوسه‌هاي بسياري چشم بپوشند و در سال‌هاي پس از عبور از اين بحران، با گذشت و قناعت بيشتري روزگار بگذرانند. اين روزها بيشتر از هر زمان ديگري اين باور فيلسوفانِ اخلاق مراقبت خود را نشان مي‌دهد که بنيان شرايط انساني «وابستگي» است. انسان‌ها وقتي به اين جهان وارد مي‌شوند، کاملا وابسته‌اند و اگر به سن پيري برسند، عموما در وابستگي به ديگران مي‌ميرند. آدميان بالغ هم در مواقع بيماري، جراحت يا آسيب رواني به‌شدت به ديگران وابسته‌اند. امروز مي‌توانيم اين واقعيت را ببينيم که همه آدم‌ها حتي افراد سالمِ بالغِ عاقل نيز در شرايطي مانند همه‌گيري کرونا عميقا به يکديگر وابسته‌اند. اين تجربه منحصربه‌فرد بشري درک بهتري از وابستگي براي تک‌تک ما فراهم کرده است. اگر همه رعايت کنيم، همه جان به در برده‌ايم. جايي براي سرکشي و خودآييني خودخواهانه ملت‌ها و دولت‌ها باقي نمانده است.در تفکر فلسفي غربي از مفهوم مراقبت/ پروا (care) در دو معناي متفاوت و مرتبط صحبت شده است؛ از يک‌ سو نزد فيلسوفاني مانند هايدگر با تأکيد بر معناي (care) به معني اضطراب از شرايط انساني و برسازنده سرشت آدمي (هستي ميان دو عدم) صحبت شده و از سوي ديگر نزد فلاسفه فمينيست به معناي مراعات، مواظبت و مراقبت (بنيان رابطه اخلاقي که رفتار و زندگي اخلاقي را رفتار و زندگي‌اي مي‌داند که بر مدار مراقبت سامان يافته باشد). پس از جنگ جهاني دوم بود که اضطراب حاکم بر روابط و مناسبات انساني، مفهوم مراقبت را از ساحتي وجودشناسانه نزد هايدگر به اخلاق و روان‌شناسي وارد کرد و پروراند.
 امروز و در سايه اضطرابِ ناشي از همه‌گيري کرونا، هر دو جنبه اين مفهوم دوباره به هم پيوسته‌اند و ضمن يادآوري اضطراب حاکم بر شرايط شکننده انساني، تنها راه برون‌رفت از بحران را مراقبت از خود و ديگراني که اکنون به اندازه همه دنيا وسعت يافته‌اند، مي‌دانند.کرونا، همان پشه نمرود پادشاهي انسان بر زمين شده است، اما اگر بخواهيم مواجهه فعالي با اين همه‌گيري فلج‌کننده که غرور انسان معاصر را نشانه رفته داشته باشيم، فلسفه اخلاقِ مراقبت پيشنهادهاي جالبي برايمان دارد. پيشنهادهايي که با پذيرش شرايطي انساني آغاز مي‌شود؛ انسان‌ها ضعيف و گران‌بار از تشويش و اضطراب هستند، آنها بايد وجود موقتي خود را وجدان کنند و در قدم بعدي براي معنادارکردن آن بکوشند. اخلاق مراقبت از کناررفتن «من» به‌عنوان مرکز جهان و قرارگرفتن «ديگري» در مرکزِ جهانِ من سخن مي‌گويد؛ فهم «ديگري» آن‌گونه که هست، با تمام ضعف‌ها، قوت‌ها و آرزوهايش و کمک و همراهي و مراقبت از او براي رسيدن به آرزوهايي که به او در تحقق خويشتنِ خويش کمک مي‌کنند.هنگامي که در جهانِ من «ديگران»، اعم از جاندار و بي‌جان، اهميت يافتند و نفس من متواضعانه کنار ايستاد، فضيلت پرواداري يا همان مراقبت مي‌تواند ميدان‌داري کند و معنا بدهد به حيات ما موجودات کوچک که با درک وابستگي عميقمان به يکديگر عظمت پيدا کرده‌ايم. تصاويري که اين روزها از پزشکان و پرستاراني منتشر مي‌شود که در شرايط سخت و بدون امکانات کافي به مراقبت از بيماراني مشغول‌اند که عزيزترين‌هایشان امکان کمک‌کردن به آنها را ندارند، تجلي واقعي فضيلت «پرواداري/ مراقبت» در هر دو معناي آن است. بهت و ناباوري موجود در چشمان اين زنان و مردانِ علم پيداست و خبر از آگاهي از شرايط پراضطراب بيماري مي‌دهد. اين ناباوري در تصوير عجيب از اقامه نماز بر پيکر يک متوفي از کرونا هم به چشم مي‌خورد. بدرقه‌کنندگاني که به ناتواني و ناگزيري انسان در برابر اين وضعيت نامأنوس انساني ايمان آورده و با سرهاي به‌زيرافتاده و با فاصله از هم، عزيزشان را بدرقه مي‌کردند.همدردي، بغض و اشکي که از تماشاي اين تصاوير در ما ايجاد مي‌شود، همان «پروا» است. پرواداري راه بازگشت به هستي و ديدن خود در پيوند با ساير موجودات است و البته به قول روان‌شناس آمريکايي رولو مي، ‌اگر کاري کرديم که اين «پروا» فقط محدود به پايانه‌هاي عصبي باقي نماند و به سهم خود مسئوليتي در قبال آن پذيرفتيم، حيات ما معنادار خواهد بود. مرز ميان سانتيمانتاليسم و پرواداري همين‌جا مشخص مي‌شود؛ اگر واکنش ما نسبت به اين تصاوير و خبرها تنها اشک و آهي گذرا باشد، فضيلتي اخلاقي در آن نيست. تنها زماني‌ که دست به عمل بزنيم، مي‌توانيم خود را مراقب و مسئول بدانيم. امروز تجلي اين اهميت‌دادن و پرواداشتن، در هر دو معناي آن، براي اکثر ما که امدادرساني نداريم، مساوي درخانه‌ماندن در کوتاه‌مدت و احتمالا صبر، خودداري و قناعت در بلندمدت است.